(Minghui.org) تمرین فالون دافا را در سال ۱۹۹۷ شروع کردم. رؤیای کودکی من طبابت و نجات جان انسان‌ها بود. از زمان کسب فا، ذهن و شخصیتم را براساس اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری دافا تزکیه کرده‌ام. این اصول را در حوزه پزشکی به کار گرفته‌ام، جایی که برای اعتبار بخشیدن به خوبی دافا در آن کار می‌کنم.

هرگز پاکت‌های قرمز یا رشوه را نمی‌پذیرم

جامعه امروز مملو از مادی‌گرایی است و حرفه پزشکیِ ظاهراً پاک و خالص نیز از این قاعده مستثنی نیست. به‌عنوان یک دانشجو، تصمیم گرفتم کارم را به نجات جان انسان‌ها و درمان مجروحان اختصاص دهم. اما، این دنیای آشفته آرمان‌های مرا وارونه کرد.

شخصاً معتقدم که پزشکان مورد احترام مردم هستند، زیرا از دانش خود برای تسکین درد و رنج استفاده می‌کنند. پس از اینکه بیماران شروع به ابراز قدردانی خود با پول کردند، این امر منجر به یک رسم اجتماعی شد که به پزشکان پاکت‌های قرمز (حاوی پول) هدیه دهند. درواقع، پزشکان واقعی تمام تلاش خود را برای تسکین درد بیمار انجام می‌دهند، حتی اگر هیچ انعامی دریافت نکنند. هیچ پزشکی داوطلبانه وضعیت بیمارانش را بدتر نمی‌کند و نمی‌خواهد شاهد مرگ آن‌ها در مقابل چشمانش باشد.

تحت حکومت حزب کمونیست چین (ح‌.ک‌.چ)، مردم دیگر به هیچ‌چیز ایمان ندارند و درعوض، اهمیت زیادی برای سود مادی قائل هستند. پزشکان نه‌تنها پاکت‌های قرمز را می‌پذیرند، بلکه حتی به بیماران خود درباره لزوم ارائه آن‌ها تذکر می‌دهند. بیماران احساس می‌کنند که مجبور به دادن این هدایا هستند و می‌ترسند که اگر این پاکت‌های قرمز را تحویل ندهند، کیفیت درمانشان تحت تأثیر قرار گیرد. بسیاری از بیماران، پشت سر چنین پزشکانی، از آن‌ها به‌خاطر سنگدل بودن‌شان انتقاد می‌کنند.

استاد اصل «بدون از دست دادن، چیزی به دست نمی‌آید» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون) را به ما آموخته‌اند. پذیرش چنین سودهای نامشروعی از بیمار باعث می‌شود که پزشک کارما جمع کند. من در طول 20 سال طبابتم، حتی یک پاکت قرمز هم قبول نکرده‌ام.

وقتی فروشندگان دارو برای تجویز داروهایشان به من پیشنهاد پورسانت می‌دهند، توضیح می‌دهم که به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، پورسانت قبول نمی‌کنم. ما به‌عنوان پزشک، وظیفه داریم داروهای مناسب را برای بیماران خود تجویز کنیم، نه اینکه طبق پورسانتی که دریافت می‌کنیم، دارو تجویز کنیم. همچنین تمام تلاشم را می‌کنم تا حقیقت درباره آزار و اذیت را برایشان روشن کنم، به آن‌ها کمک کنم تا خوبی فالون دافا را درک کنند و متقاعدشان کنم که برای حفظ امنیت خود از حزب کمونیست چین خارج شوند. بسیاری از فروشندگان دارو که در ابتدا، از امتناع من از پذیرش پورسانت شوکه شده بودند، بعداً نگرانی خود را درخصوص امنیتم ابراز کردند و با مهربانی به من توصیه کردند: «فقط این حقیقت درباره فالون گونگ را بین خودمان نگه داریم. آن را با هیچ کس دیگری به اشتراک نگذار و در امان بمان.» من نیز صمیمانه از آن‌ها تشکر کردم.

بدون راهنمایی استاد و فالون دافا، در این دنیای مادی گمراه می‌شدم و به‌دنبال منافع کوچک بودم و به دیگران و خودم آسیب می‌زدم. شانس نجات خودم را از بین می‌بردم.

درمان بیماران شاکی با نیک‌خواهی

ابتدا که طبابت را شروع کردم، از تجویز آزمایش‌هایی که احساس می‌کردم غیرضروری هستند خودداری می‌کردم تا به این شکل در هزینه‌های بیماران مقداری صرفه‌جویی شود. اما روزی، یک بیمار به‌طور خصمانه‌ای با من روبرو شد و جلو همکارم مرا تحقیر کرد و گفت: «این پزشک فقط چند آزمایش ساده درخواست داده و تلاشی برای درخواست کل آزمایش‌ها نکرده است.» واقعاً ناامید شدم و فکر کردم: «انسان خوبی بودن بسیار دشوار است.» اما لحظه‌ای بعد فکر کردم: «انسان خوبی بودن برای یک تزکیه‌کننده اساسی است. چرا باید اینقدر ناامید باشم؟»

مدتی پیش، بیماری داشتم که ازطریق خانواده‌اش از من خواست آزمایش‌هایی برایش بنویسم تا بتواند قبل از مشاوره با من، آن‌ها را انجام دهد. به خانواده‌اش توصیه کردم که پزشکان قبل از نوشتن هرگونه آزمایش، باید بیمار را ببینند و درخواست آن‌ها را رد کردم. این بیمار بلافاصله به بیمارستان شکایت کرد. او گفت که دچار شکستگی استخوان شده است و سعی دارد ابتدا آزمایش‌ها را انجام دهد تا در زمان صرفه‌جویی کند. چرا پزشک اصرار داشت که از قبل مشاوره داشته باشد؟ او قبل از ارائه شکایتش، شکایت اولیه خود را با مدیر بخش من مطرح کرد. هیچ پزشکی نمی‌خواهد از او شکایت شود، به‌خصوص اگر مقصر نباشد.

در ابتدا، از خودم پرسیدم که او چه مشکلی با من دارد. آیا رد درخواستش کار اشتباهی بود؟ آیا به این دلیل بود که نتوانستم شکستگی او را در نظر بگیرم؟ اما خانواده‌اش به من نگفتند که او شکستگی هم دارد. آیا او برای رسیدن به هدفی دروغ می‌گفت؟ یا حتی خودش را دچار شکستگی کرده بود تا بتواند شکایت مؤثری علیه من مطرح کند؟ انزجار و رنجشم فوران کرد: «اگر می‌خواهی شکایت کنی، برو. آسمان همه‌چیز را می‌بیند و خواسته‌های شخصی ما مهم نیست.» همچنین، فوری با خودم گفتم: «این درست نیست. من تزکیه‌کننده هستم. باید به درون نگاه کنم و واقعاً خودم را طبق فا تزکیه کنم.» از بی‌ثباتی دنیا و شرارت قلب‌ انسان‌ها متأسف شدم.

این بیمار به من کمک کرد تا شخصیتم را بهبود ببخشم، بنابراین باید به جای رنجش، سپاسگزار باشم. به درون نگاه کردم و متوجه شدم که نتوانسته‌ام مشکلاتش را درک کنم. باید دلیل غیرمنطقی‌بودن این درخواست را با جزئیات به خانواده‌اش توضیح می‌دادم. شاید او مشکلات شخصی داشت که ابراز آن‌ها برایش دشوار بود؟ اشتباه کردم که او را نادیده گرفتم. تصمیم گرفتم اگر فرصتی پیش آمد، با او صحبت خوبی داشته باشم تا ببینم آیا از شکایتش صرف‌نظر می‌کند یا خیر. رنجشم فروکش کرد و قلبم نیک‌خواه و آرام شد. طولی نکشید که مدیر بخش مشکل را حل کرد و آن بیمار دیگر شکایتش را پیگیری نکرد.

روشنگری حقیقت درباره فالون دافا، رفتار صادقانه با بیماران

ح.‌ک.‌چ ۲۶ سال گذشته را صرف آزار و اذیت و کمپین بدنام کردن فالون گونگ کرده است. برخی از مردم، فریب ح‌.ک‌.چ را خورده‌اند و از حقیقت بی‌خبر مانده‌اند. در طول کار روزانه‌ام، تلاش می‌کنم با هر بیمار با نیکخواهی رفتار کنم و درعین‌حال به‌دنبال فرصت‌هایی برای به‌اشتراک گذاشتن حقیقت درباره فالون گونگ باشم.

یک بار با بیماری مواجه شدم که از پذیرش رسم اهدای پاکت قرمز به پزشکان امتناع می‌کرد و حتی به افراد شاغل در حرفه پزشکی با دیده تحقیر می‌نگریست. به او اطمینان دادم که همه پزشکان این‌گونه نیستند، او را تشویق کردم که به وجود افراد مهربان در جهان اعتقاد داشته باشد و به او توصیه کردم که از نگاه منفی به جامعه خودداری کند. وقتی او سکوت کرد، تصمیم گرفتم حقیقت سخنانم را ازطریق اعمالم نیز به او نشان دهم. فرصت‌هایی پیدا کردم تا حقیقت فالون گونگ را برایش توضیح دهم. آن بیمار در تمام جلساتمان تا آخرین مشاوره‌ام با او، ساکت ماند. او گفت: «به‌خاطر تو، اکنون متقاعد شده‌ام که هنوز پزشکان خوبی وجود دارند.» پاسخ دادم: «اما، امیدوارم به یاد داشته باشی که "فالون دافا خوب است."» او موافقت کرد: «بسیار خب، به‌خاطر تو، فکر می‌کنم فالون دافا خوب است.» حرف‌هایش باعث شد اشک در چشمانم حلقه بزند.

در طول 20 سال گذشته، در طول سختی‌ها، درماندگی و سردرگمی، پس از شکست‌ها، سرزنش خود و احساس گناه و پس از غلبه بر چالش‌ها، شادی و آسودگی را تجربه کرده‌ام. همکاران و دوستانم می‌گویند که من با قدرت راه می‌روم. این درست است، و این به‌خاطر تمرین فالون دافا است. بدنم رها از بیماری است؛ احساس سبکی می‌کنم و از این دنیای آشفته و پر از کارما رها شده‌ام. هدف و دلیل وجودم در این دنیا را درک می‌کنم.

هیچ کلامی نمی‌تواند قدردانی مرا از مراقبت نیک‌خواهانه استاد و نجاتم از رنج این دنیای بشری را بیان کند. فقط می‌توانم با تلاش بیشتر، مهربانی استاد را جبران کنم!