(Minghui.org) مدتی پیش ناگهان متوجه شدم که اکنون ۸۶ساله هستم. این آگاهی ناگهانی لرزه بر اندامم انداخت و احساس غرق‌شدن داشتم! توانایی‌ام برای بالا و پایین رفتن از پله‌ها و راه‌رفتن با چابکی، باعث می‌شد حس فردی ۷۰ساله را داشته باشم. مردم می‌گویند که مثل فردی جوان راه می‌روم.

۳۰ سال پیش، قبل‌ از اینکه در ۱۹۹۴ شروع به تمرین فالون دافا کنم، هرگز تصور نمی‌کردم که در چنین وضعیتی از سلامتی باشم.

شرکت در جلسات آموزش فای استاد

من خوش‌‌اقبال بودم که توانستم در اولین جلسه آموزش فای استاد لی هنگجی در تیانجین در فوریه۱۹۹۴ شرکت کنم. بلافاصله با اصول دافا، یعنی حقیقت، نیکخواهی و بردباری ارتباط گرفتم و سخنرانی‌ها به تمام سؤالاتم درباره زندگی و تزکیه پاسخ دادند. با اشتیاق، در کلاس‌های فالون دافا در چند شهر دیگر نیز شرکت کردم.

توانستم شخصاً شاهد رفتار استاد باشم. ایشان با اعمالشان، الگوی بسیار خوبی برای تمام تمرین‌کنندگان بودند که کاملاً برخلاف دروغ‌هایی بود که رژیم کمونیستی چین برای بدنام‌کردن ایشان منتشر می‌کرد.

یک ‌بار در کلاس، چند نفر از ما شرکت‌کنندگان به غذاخوری رفتیم و ناهار خریدیم. بعداً استاد لی آمدند و به‌تنهایی پشت میز کناری ما نشستند و همان نوع ناهار را داشتند. تعجب کردیم که هیچ غذای ویژه‌ای برای معلممان تهیه نشده بود. شنیدم که استاد لی و تیمشان همیشه به‌دنبال غذاهای ساده هستند و پذیرایی ویژه را نمی‌پذیرند. همچنین معلممان هیچ غذای خاصی را انتخاب نمی‌کردند، بلکه فقط هر چیزی را که در دسترس بود می‌خوردند.

پس ‌از شرکت در کلاس‌های شهر جینان (استان شاندونگ)، بسیاری از ما تصمیم گرفتیم برای جلسه بعدی با کشتی به شهر دالیان در استان لیائونینگ برویم. به‌دلیل طوفان شدید، برای یک روز در بندر جینان گیر افتادیم. استاد نیز از همان مسیر می‌رفتند و تمام مدت با ما بودند. بعداً نیز در یک کشتی بودیم. استاد رفتاری دوستانه و بامحبت داشتند، درحالی‌که کنارمان می‌نشستند و مثل آشنایان با ما صحبت می‌کردند. در حضور ایشان، اصلاً احساس ناراحتی نمی‌کردیم.

سمینار در شهر گوانگ‌جو در ابتدا قرار بود به‌مدت نه روز برگزار شود. با توجه به اینکه برخی شاگردان از مناطق دور آمده بودند و مجبور بودند هزینه زیادی برای سفر، غذا و اقامت بپردازند، استاد محتوای سمینار را به‌صورت فشرده در هفت روز گنجاندند.

علاوه‌بر این، استاد نمی‌خواستند بار مالی زیادی به شاگردان تحمیل کنند و بابت شهریه سمینار، فقط ۲۵ یوان به‌ازای هر شاگرد دریافت می‌کردند که بسیار کمتر از قیمت رایج آن روزها بود. شنیدم که بعد ‌از پرداخت هزینه اجاره محل برگزاری، پول زیادی باقی نمی‌ماند. حملات به استاد لی، مبنی ‌بر ثروتمندشدن ایشان ازطریق سخنرانی‌های فا، به‌راحتی می‌تواند به‌عنوان مزخرف محض رد شود.

من همچنین در طول یک کلاس، تجربه ماورایی شگفت‌انگیزی داشتم. بلافاصله پس از آنکه استاد دربارهٔ خودآگاه اصلی و خودآگاه کمکی صحبت کردند، خودم را دیدم که از بدنم خارج شدم و در طرف مقابل اتاق نشستم. متوجه شدم که درحال دیدن خودآگاه‌های کمکی خودم هستم.

من زمانی پیرو مکتب آتئیسم (الحاد) ح.ک.چ بودم و فقط به آنچه با چشم‌های خودم می‌دیدم ایمان داشتم. اما به‌نوعی آرزو می‌کردم که بوداها و خدایان وجود داشته باشند، زیرا این باور به من امید می‌داد. به من اجازه داده شد شگفتی‌های بُعدهای مختلف و بدن انسان را تجربه کنم که ایمانم به دافا را به‌شدت تقویت کرد.

تحول در دافا و تزکیه راسخ

قبل ‌از شروع تمرین فالون دافا، در محل کارم، به‌دلیل وضعیت بد سلامتی‌ام معروف بودم. با انواع بیماری‌ها دست ‌به ‌گریبان بودم و برای ادامه زندگی، به داروهای بی‌پایان وابسته بودم. آن‌قدر ضعیف بودم که اغلب زمین می‌خوردم و دست و پایم آسیب می‌دید. زندگی‌ام به‌قدری وحشتناک بود که به‌سختی روزها را سپری می‌کردم.

به‌طور معجزه‌آسایی تمام بیماری‌هایم اندکی پس‌ از شروع تمرین فالون دافا ناپدید شدند. از آن زمان تاکنون، طی ۳۱ سال گذشته حتی یک قرص هم مصرف نکرده‌ام. همیشه احساس جوانی و سرزندگی دارم.

علاوه‌بر این، شخصیتم به‌طور چشمگیری بهبود یافت. همیشه افکار و اعمالم را با حقیقت، نیکخواهی و بردباری می‌سنجم. سعی می‌کنم فردی ازخودگذشته و باملاحظه باشم و دیگران را در اولویت قرار دهم. همچنین ذهنیت رقابت‌جویی شدیدم را که به‌دلیل شست‌وشوی مغزی طولانی‌مدت توسط فرهنگ حزبی در من ایجاد شده بود، تشخیص ‌دادم و یاد گرفتم که در برخورد با تعارض‌ها، درونم را جستجو کنم. زندگی در پرتو دافا و استاد لی، هر روز مرا شاد می‌کند، حتی زمانی که با سختی‌ها روبرو هستم.

ازآنجاکه زندگی‌ام را مدیون دافا هستم، می‌توانم زندگی و مرگ را کنار بگذارم و قاطعانه از استاد و دافا دفاع کنم. با وجود کمپین بدنام‌سازی ح.ک.چ علیه فالون دافا، به‌طور راسخ به تزکیه ادامه می‌دهم و در مسیری که معلم برایم نظم و ترتیب داده‌اند، پیش می‌روم. با قدرت گرفتن از دافا، دیگر فردی ترسو نیستم. حالا جرئت دارم مسئولیت‌هایم را بر دوش بگیرم و بر سختی‌ها غلبه کنم.

حتی تحت شرایط آزار و شکنجه وحشیانه، استاد به ما آموختند که با بدکاران به‌عنوان دشمن رفتار نکنیم، بلکه نهایت تلاش خود را بکنیم تا آن‌ها را نجات دهیم. استاد به ما تذکر دادند:

«مدت‌ها پیش به شما گفته‌ام که یک مرید دافا، یا یک تزکیه‌کننده، هیچ دشمن ندارد. تنها نقشی که شما دارید نجات مردم است و استفاده از ابزارها و اصول بشری برای مجازات مردم یا صدور حکم علیه آنان هیچ ارتباطی به شما ندارد.» («آموزش فا در شهر شیکاگو»)

ح.ک.چ اکنون آزار و شکنجه خود را به خارج از کشور گسترش داده و با استفاده از رسانه‌های غربی، به استاد لی هنگجی و هنرهای نمایشی شن یون حمله کرده است. باید از رهنمودهای استاد پیروی و حقیقت دافا را برای مردم روشن کنیم تا افراد بیشتری نجات یابند.