(Minghui.org) درود، استاد نیک‌خواه! درود، هم‌تمرین‌کنندگان!

من در 4مه2023 دافا را به دست آوردم. این استاد نیک‌خواه بودند که مرا از توهم عمیق، بیدار و در مسیر بازگشت به خود اصلی و واقعی‌ام هدایت کردند. هم‌تمرین‌کنندگان به من گفتند که در این لحظات پایانی، در میان 7میلیارد نفر، من بسیار خوش‌شانس بودم که توانستم این تمرین را شروع کنم. با شنیدن این حرف، احساس مسئولیت عمیقی کردم. عمیقاً از نیک‌خواهی استاد سپاسگزارم و می‌دانم که چقدر برای تمرین‌کنندگان دافا اعتباربخشی به فا و هدایت فراز و نشیب سفرهای تزکیه‌شان چالش‌برانگیز بوده است. من از فردی معمولی که در توهم، جمعیت را دنبال می‌کرد، به تزکیه‌کننده‌ای در مسیر خدایی تبدیل شده‌ام. پس از مطالعه فا، عمیقاً از این سرنوشت شخصی تغییردهنده جهانِ و معنای عمیق پشت آن آگاه هستم. نگران این هستم که آیا می‌توانم لایق عنوان تمرین‌کننده دافا باشم یا نه. فکر می‌کنم فقط می‌توانم خوب تزکیه کنم و سه کار را با پشتکار انجام دهم.

نوشتن تزکیه است

نوشتن مقاله تبادل تجربه‌ام برای کنفرانس فا در سال جاری، بسیار چالش‌برانگیز بود. مدتی است که تزکیه‌ام راکد بوده است و در توانایی‌ام برای انجام کارهای خوب شک داشتم. فکر می‌کردم منطقی و کوشا هستم، اما با نگاهی واقعی به درون، کاستی‌ها و وابستگی‌های زیادی را کشف کردم. حتی گاهی تحت عنوانِ ظاهریِ درک فا، به‌دنبال بهانه‌هایی برای وابستگی‌هایم بوده‌ام، که باعث ناامیدی و یأس من شده است، و پر از حس شکست شده‌ام. برای نوشتن مقاله مشکل داشتم، اما درنهایت شجاعت پیدا کردم تا با وابستگی‌هایم روبرو شوم و عمیقاً تأمل کنم و به‌طور خستگی‌ناپذیر برای پیش‌نویس آن تلاش کردم. بااین‌حال به‌دلیل نبود بینش‌های عملی در تزکیه و تأکید بیش از حد بر تحلیل عقلانی، مقاله‌ام به حد استاندارد نرسید و این موضوع باعث دلسردی‌ام شد.

ازطریق این روند، به‌وضوح وابستگی‌هایم را دیدم که شامل نگرانی درباره نظرات دیگران، رقابت، ترس و حسادت بود. تازه در آن زمان متوجه شدم که نوشتن، خود بخشی از تزکیه است. این مستلزم رویارویی آشکار با وابستگی‌ها و تبادل تجربه با قلبی فداکار است.

نگاه به درون، تزکیه واقعی است

زمانی افسوس می‌خوردم که چقدر دیر به فا دست یافتم، اما ازطریق مطالعه فا، متوجه شدم که همه‌چیز به این شکل نظم و ترتیب داده شده است. ازطریق ارتباط مشترک با تی، با دوستی آشنا شدم که کتاب ارزشمند جوآن فالون را به من داد. تی همچنین مرا با سایر هم‌تمرین‌کنندگان مرتبط کرد و به ما امکان داد تا با هم برای اعتباربخشیدن به فا کار کنیم. همه‌چیز از پیش مقدر شده بود. از دلیل کسب فا گرفته تا ترتیب محیط تزکیه ما، فرصت‌های شرکت در پروژه‌ها، مشکلات بهبود شین‌شینگ در طول روند تزکیه، و رفع ذره‌‌ذره رنجش‌ها و کاهش کارما - همه به‌دقت توسط استاد برای سفر تزکیه‌ام ترتیب داده شدند.

در ژانویه سال جاری، نُه نفر از ما تمرین‌کنندگان دافا، شروع به همکاری برای اعتباربخشیدن به دافا کردیم. ما در سنین مختلف هستیم، مدت‌زمان‌های متفاوتی تزکیه کرده‌ایم، و حالات تزکیه متفاوت و همچنین طرز تفکر متفاوتی داریم. هیچ‌چیزِ تصادفی در تزکیه وجود ندارد. استاد ترتیبی دادند که ما، گروهی از افراد با روابط ازپیش ‌تعیین‌شده عمیق، دور هم جمع شویم تا کارها را انجام دهیم و درعین‌حال نارضایتی‌های مختلف را برطرف کنیم. به‌دلیل روابط پیچیده تاریخی ازپیش‌تعیین‌شده و وابستگی‌های مختلف هر فرد، تعارضاتی در تیم ما ایجاد شده است. چه با چشمان آسمانی‌مان تزکیه کنیم یا نه، همه در توهم هستیم. استانداردهای تزکیه همچنان سختگیرانه است. همانطور که استاد به ما آموختند:

«وقتی مشکلی وجود دارد، به درون نگاه کنید تا علت را بیابید – این تفاوت اساسی بین یک مرید دافا و یک غیر‌تمرین‌کننده است.» («به مرکز دستیاری فالون دافای شاندونگ»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر )

ازطریق مطالعه فا، متوجه شدم که علت اصلی محیط ناپاک، ناتوانی ما در نگاه‌کردنِ بدون قید و شرط به درون است.

وقتی اختلافات مستقیماً به قلبم اشاره می‌کردند، نامهربانی و خودخواهی‌ام آشکار می‌شد. از کسانی که با من مهربان نبودند شکایت می‌کردم و آن‌ها را مورد انتقاد قرار می‌دادم و به‌دنبال ایجاد تعادل در قلبم بودم. نمی‌توانستم وابستگی‌های دیگران را تحمل کنم، اما وقتی بدون قید و شرط به درونم نگاه کردم، ناگهان متوجه شدم که تمام افرادی که نمی‌توانم تحملشان کنم، درواقع آینه‌هایی هستند که بدون استثنا، وابستگی‌های خودم را منعکس می‌کنند. شوکی که احساس کردم عمیق بود. قبلاً متوجه این موضوع نشده بودم، زیرا از احساس منفعت و برتری‌‌طلبی‌ام محافظت می‌کردم و تمایلی به اعتراف یا مقابله با آن نداشتم. انگار می‌توانستم درون بعضی افراد و چیزها را ببینم، درحالی‌که با نگاهی سرد آن‌ها را مشاهده می‌کردم، و در قلبم نسبت به آن‌ها پیش‌داوری داشتم. وقتی عمیقاً درک کردم که روابط پیچیده، صرفاً ادامه و حل‌وفصل پیوندهای ازپیش‌تعیین‌شدهٔ تاریخی هستند، نیک‌خواهی و خیرخواهی واقعی در درونم پدیدار شد. پیش‌داوری‌های من صرفاً بر پایهٔ باورهای شخصی و محاسبهٔ سود و زیان خودم بود. یک تمرین‌کننده نباید براساس اصول بشری دربارهٔ درستی یا نادرستی قضاوت کند، بلکه باید برای خودمان استانداردی بالاتر به‌کار بگیریم. دریافتم که فقط با حفظ مهربانی و داشتن قدردانی و نیک‌خواهی نسبت به هر کس و هر چیزی که با آن مواجه می‌شوم — بدون رنجش یا نفرت، و با درنظر گرفتن رنج به‌عنوان شادی — می‌توانم بدهی‌های کارمایی‌ام را جبران کنم.

من در کار، به بازدهی و نتیجه اهمیت می‌دهم و باور دارم دیگران نیز باید همین‌گونه باشند. اما از این واقعیت غافل بودم که هر کسی توانایی‌ها و وضعیت‌های متفاوتی دارد و درنتیجه نمی‌توانستم رویکرد آرام و پیوستهٔ یک تزکیه‌کننده را محقق کنم و ناخواسته باعث ایجاد نوعی فشار می‌شدم. اغلب درگیر درست و غلط می‌شوم و همیشه براساس درک‌های متفاوت یا احساس بی‌عدالتی بحث می‌کنم. اما چه اهمیتی دارد اگر حق با من باشد؟ من نیک‌خواهی و بردباری را تمرین نکردم، که این نه‌تنها اعتماد متقابل را خدشه‌دار کرد، بلکه به رشد شین‌شینگ خودم نیز کمکی نکرد. درواقع، این رفتار وابستگی سرسختانه‌ام را آشکار کرد: محافظت از «خود». اکنون روشن‌تر دریافته‌ام که «خود» زندانی است که مرا در طبیعت شیطانی و رنج‌هایم محبوس می‌کند و امکان رهایی را از من می‌گیرد. آموخته‌ام که در هر شرایطی، ابتدا باید دیگران را در نظر بگیرم تا بتوانم از دیو «خودخواهی» رهایی یابم.

نمی‌توانستم مسائل مدیریتی را تحمل کنم و متوجه شدم که سرزنش و شکایت می‌کنم. طرح‌های اصلاحی را پیشنهاد می‌دادم و می‌خواستم سخت تلاش کنم تا وضعیت را تغییر دهم. درحین مطالعه فا، استاد مرا روشن کردند که مسائل را به‌زور تحمیل نکنم و تقوا را حفظ کنم. بنابراین فکر کردم که ترک‌کردن بهترین انتخاب است. اما، نارضایتی‌ام مانند علف‌های هرز، سرسخت باقی می‌ماند.

متوجه شدم که صرف‌نظر از دلیل یا جدیت مشکل، نباید با سرزنش کردن دیگران، به بیرون نگاه کرد، زیرا این کار نامهربانی است. حتی اگر دیگری مقصر باشد، باید به درون نگاه کرد و دیگری را درک کرد. برخورد با چیزی با نارضایتی، به معنای اجتناب از رویارویی با اختلافات و آزمون‌هاست. آن ممکن است رهایی به نظر برسد، اما در واقعیت باعث ایجاد وابستگی به خود و ترس از موقعیت‌های پیچیده می‌شود. اگر این وابستگی از بین نرود، ناگزیر در محیطی جدید دوباره ظاهر می‌شود و قبولی در آزمون‌ها را سخت‌تر می‌کند. یک محیط پیچیده صرفاً شرایطی برای بهبود شین‌شینگ است. اعتباربخشیدن به فا چه بزرگ باشد و چه کوچک، احتمالاً همانطور که در تاریخ بوده نظم و ترتیب داده شده است، و انجام ندادن این چیزها نیز ساده نیست. آن به معنای اتلاف وقت گرانبها در مراحل پایانی نجات موجودات ذی‌شعور است.

ما می‌توانیم در هر محیطی تزکیه کنیم

پس از ترک محیط تزکیه گروهی، مطمئن نبودم که چگونه بهتر به فا اعتباربخشی کنم. خوشبختانه، انجمن دافا آموزش فا در کنفرانس استرالیا سال 2007 را ارائه کرد، که استاد ازطریق آن به من اشاره‌ای رساندند. متوجه شدم که می‌توانم خودم را در زندگی روزمره، در همه‌جا و در همه زمان‌ها تزکیه کنم. در یک پروژه، کار هر چقدر هم که بزرگ یا کوچک باشد، فرقی بین کم و زیاد نیست. مشارکت فعال راهی به‌منظور روشنگری حقیقت برای موجودات ذی‌شعور است. متوجه شدم که می‌توانم اپک تایمز را توزیع کنم. به‌رغم هوای گرم و کار سخت، ممکن است توزیع روزنامه بی‌اهمیت به نظر برسد، اما هر روزنامه رسالت مهمی را برعهده دارد. در طول این روند، واقعاً احساس می‌کردم که یک پیام‌آور الهی هستم که امید و برکات نجات را به موجودات ذی‌شعور می‌رسانم. بعد از هر بار توزیع، روحیه‌ام به‌طور خاصی شاداب بود. همچنین در این روند، بسیاری از وابستگی‌هایم را کشف کردم: ترس از طردشدن، تمایلم به حفظ یک تصویر خوب، غرورم در این خصوص که نمی‌خواستم فروتن باشم، و افکار راحت‌طلبی.

مصمم هستم که بدون توجه به مشکلاتی که با آن مواجه می‌شوم، سه کار را به‌خوبی انجام دهم. با این آرزو، استاد به من کمک می‌کنند. متوجه شدم که خانه جدیدم به محل تمرین، مکان روشنگری حقیقت و مرکز فعالیت بسیار نزدیک است. درعین‌حال این فرصت را دارم که در تبلیغ گان جینگ ورلد شرکت کنم.

قبلاً از طرد‌شدن می‌ترسیدم، زیرا به حفظ وجهه‌ام اهمیت می‌دادم. اما مأموریتِ تمرین‌کنندهٔ دافا بودن، ذهنیتم را نسبت به کارهای تبلیغاتی سرشار از حالتی مقدس و معنوی کرد. ناخودآگاه روزی بیش از ده ساعت ایستاده کار می‌کردم، اما احساس خستگی نمی‌کردم. دریافتم که تا وقتی روی پروژه‌های دافا کار می‌کنم، پرانرژی هستم و هرگز احساس خستگی نمی‌کنم – این قدرت از دافا می‌آید. درحین تبلیغ، تزکیه هم می‌کردم. من و هم‌تمرین‌کننده‌ام ساعت‌ها بی‌وقفه بروشور پخش می‌کردیم، اما فقط سه یا چهار نفر برنامه را دانلود کردند. ما احساس اضطراب ‌کردیم، فکر می‌کردیم که نمی‌توانیم به ‌خوبیِ دیگران این کار را انجام دهیم. وقتی آن هم‌تمرین‌کننده به درون نگاه کرد، متوجه شد که این ترس از ازدست‌دادن است که باعث چنین مشکلی شده است. سرزنش خود و ترس ما از خوب عمل نکردن، از یک ذهنیت «خودخواهانه» ناشی می‌شد، نه یک نگرش خالص و نیک‌خواهانه برای نجات مردم و ایمان به استاد و فا.

همچنین روشنگری استاد را درک کردم: تی شرت گان جینگ ورلد خود را گم کردم و آن را پیدا نکردم. نمی‌توانستم بفهمم چرا این اتفاق افتاد تا زمانی که متوجه شدم «ازدست‌دادن» یادآور ترس من از «بازنده» شدن است. من از کودکی، عزت‌نفس قوی‌ای داشتم و نمی‌خواستم از دیگران بدتر باشم. سخت کار و تلاش می‌کردم تا فردی باارزش و مفید برای دیگران باشم. این ارزش‌های دنیوی درواقع یک وابستگی قوی به خود بود. همزمان، تمرین‌کننده دیگری به من یادآوری کرد که مهم‌ترین چیز را از دست ندهم، مطالعه فا. باید هر روز زمانی را ترتیب دهم تا بر مطالعه فا تمرکز کنم و هر پنج تمرین را انجام دهم، زیرا تنها در این صورت می‌توانم قدرت فا را برای انجام کارها داشته باشم. متوجه شدم که ازدست‌دادن تی شرت نیز اشاره‌ای ازسوی استاد بود مبنی بر اینکه مهم‌ترین چیز این است که فا را مطالعه کنیم، نه اینکه فقط به‌خاطر انجام وظیفه، کار کنیم.

استاد بیان کردند:

«بنابراین هر كاری كه انجام می‌دهید، خواه به‌خوبی متعادل كردن روابط خانوادگی‌تان درحالی‌كه در بین مردم معمولی زندگی می‌كنید باشد، به‌خوبی هماهنگ‌كردن روابط‌تان در اجتماع باشد، چگونه در محل كارتان عمل می‌كنید، چگونه در اجتماع رفتار می‌كنید و غیره، هیچ‌یک از این‌ها چیزی نیستند كه شما بتوانید فقط ماشین‌وار و بدون اشتیاق انجام دهید. تمامی این چیزها بخشی از شیوه تزكیه شما و مسائل جدی و مهمی هستند.» («آموزش فا در کنفرانس فای 2006 در کانادا»، آموزش فا در کنفرانس جلد ۱۲)

در گذشته، روی کار و اعتباربخشیدن به فا در بیرون تمرکز کرده بودم و خانواده و دوستانم را نادیده می‌گرفتم. پس از ترک محیط کاری که اکثر تمرین‌کنندگان دافا در آن بودند، آگاهانه شروع کردم به تماس با افراد عادی، ملاقات با دوستان، گذراندن وقت با خانواده‌ام و جبران غفلت‌ها در زندگی روزانه‌ام درخصوص تزکیه و روشنگری حقیقت. در این مدت، وابستگی‌های زیادی را کشف کردم که به آن‌ها توجه نکرده بودم. وقتی با مردم صحبت می‌کردم تا حقایق را روشن کنم، می‌ترسیدم آشکارا بگویم که فالون گونگ را تمرین می‌کنم. ترس مرا عقب نگه داشته بود که منجر به افکار ناپاک و روشنگری حقیقتِ بی‌نتیجه می‌شد. وقتی به‌طور اتفاقی از شوهرم شکایت کردم که او با یک گربه بهتر از من رفتار می‌کند، متوجه شدم که حسادت من آنقدر شدید است که حتی یک گربه هم مرا آزار می‌دهد. با شنیدن شکایت برادرم مبنی بر اینکه من به پدر و مادرمان اهمیتی نمی‌دهم، حالت دفاعی گرفتم و استدلال کردم که تقصیر والدین‌مان است و به‌خاطر دعواهای مداوم آن‌هاست. آن موقع بود که متوجه شدم نسبت به پدر و مادرم رنجش و نسبت به برادرم حسادت دارم. در میدان انرژی‌ام، رنجش و حسادت وجود داشت که از سرشت کیهان منحرف بود و جدایی ایجاد می‌کرد. این به‌طور طبیعی بر روابط من با خانواده‌ام تأثیر می‌گذاشت.

وقتی احساس رنج یا ناراحتی می‌کردم، اغلب خانواده‌ام را سرزنش و شکایت می‌کردم که آن‌ها به اندازه کافی مرا دوست ندارند. اما وقتی بدون قیدوشرط به درونم نگاه کردم، خودخواهی، حرص و آزمندی خود برای عشق و آنچه از دیگران می‌خواستم و تمایلم به کنترل نظم و ترتیبات زندگی‌ام را دیدم. ازطریق تمرین دافا متوجه شدم که وقتی خود را رها کردم، مفهوم «من» را کنار گذاشتم و بر درک رنج دیگران و بخشیدن بدون خواستن تمرکز کردم، خود را از احساس آسیب، خشم و اندوه رها کردم. این روند باعث شد به این عبارت از آموزه‌های استاد فکر کنم:

«... روش‌بينی درستِ ازخودگذشتگی و نوع‌دوستی.» («کوتاهی‌نداشتن در سرشت بودایی»، نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر جلد 1)

خشم ناشی از حسادت است

درحال گوش‌دادن به یکی از سخنرانی‌های استاد بودم که واژهٔ «چی» از زبان استاد به ذهنم نفوذ کرد. ناگهان بیدار و متوجه شدم که در همان لحظه احساس خشم داشتم. با کندوکاو بیشتر دریافتم که اغلب تحت تأثیر احساسات ناشی از «خشم» قرار می‌گیرم. زمانی که چیزی را ناعادلانه می‌دانستم عصبانی می‌شدم، وقتی نمی‌توانستم چیزی را تحمل کنم، وقتی دچار سوء‌تفاهم می‌شدم، زمانی ‌که تحت فشار قرار می‌گرفتم، وقتی نادیده گرفته می‌شدم، و حتی زمانی‌که مورد انتقاد واقع می‌شدم، خشمگین می‌شدم. چرا این‌همه خشم در وجودم بود؟

هر وقت دچار احساسات می‌شوم، آن را با این تجربه مقایسه می‌کنم. متوجه می‌شوم که تمام خشم درونم، احساس بی‌انصافی و احساس بی‌عدالتی ناشی از وابستگی عاطفی من به «منیت» و عدم تعادل ناشی از حسادت است. خودخواهی و حسادت مظاهر سرشت شیطانی‌ام هستند، افکار آلوده‌ای هستند که توسط کیهان قدیمی و تأثیرات بیرونی شکل گرفته‌اند. آن‌ها به‌طور ناخودآگاه مرا از خوبی‌ دور می‌کنند. وقتی متوجه شدم که اغلب به‌طور ناخودآگاه در حالت یک فرد شرور هستم، بخش شیطانی‌ام سرکوب شد و افکارم به‌سمت حالت یک فرد نیک‌خواه تغییر کرد.

استاد درست در کنارم هستند

وقتی تمام نگرانی‌هایم را از بین بردم و تصمیم گرفتم برای اولین بار، برای اشاعه فا بیرون بروم، متأسفانه مسیر اشتباهی را انتخاب کردم. با عجله برای تعویض قطار و با نگرانی درباره اینکه دیر برسم، به‌سمت درهای درحال بسته‌شدن قطار دویدم. شخصی به‌گرمی به من لبخند زد و متوجه شدم آن هم‌تمرین‌کننده‌ای بود که روز قبل درحین توزیع روزنامه اپک تایمز ملاقات کرده بودم. او با مهربانی، مرا درخصوص جابجایی‌های پیچیده راهنمایی کرد و ما به‌موقع به محل رسیدیم. فهمیدم استاد کنارم هستند. استاد برای تشویق من در تزکیه‌ام، درحین مدیتیشن، به من اجازه دادند تا خانه‌ام را در آسمان که خانه واقعی من است، به‌طور مبهم ببینم.

زمانی که تمرینات را انجام می‌دادم، ذهنم تحت تأثیر وابستگی‌ها قرار می‌گرفت و درگیر اختلاف با دیگران بودم و احساس عصبانیت می‌کردم. ناگهان شنیدم که استاد در موسیقی تمرین، با جدیت گفتند: «آهسته آن را پایین بیاورید!» شوکه شدم. ناخودآگاه یک راه شیطانی را تمرین می‌کردم. افکار بدی داشتم. معلوم شد که استاد مرا زیر نظر داشتند. از اینکه پر از افکار شیطانی هستم و مانند یک تزکیه‌کننده رفتار نمی‌کنم، عمیقاً شرمسار شدم.

یک بار هنگام توزیع بروشور‌های گان جینگ ورلد، باران شدیدی شروع به باریدن کرد. همانطور که می‌خواستیم با عجله به‌سمت ساختمان دیگری برویم، متوجه یک چتر سبز در کنار دیوار شدیم. درباره قرض گرفتن آن مردد بودیم، زیرا صاحبش در اطراف نبود، آن را باز کردیم و متوجه شدیم که چترِ خراب و رهاشده‌ای است. این چتر به ما کمک کرد از خیس‌شدن خودمان و بروشور‌ها در هنگام تردد در ساختمان‌ها جلوگیری کنیم. توجه دقیق استاد به ما را احساس کردم.

در سفرم برای شرکت در کنفرانس فا به خارج از کشور، در اتوبوس راه دور با یک صندلی شکسته روبرو شدم. ناخواسته شکایت‌هایی در قلبم احساس کردم. در همین لحظه، کوله‌پشتی‌ام از پشت اتوبوس به گودال گل‌آلود افتاد. بلافاصله متوجه شدم که استاد به من یادآوری می‌کنند که از شر افکار نادرست خلاص شوم. همچنین در جاده، درحالی‌که نگران امنیت فرزندم در خانه بودم، به‌وضوح در سخنرانی فا شنیدم: «استاد مراقب هستند...»

پس از یک سال و نیم تزکیه، با مروری به گذشته، متوجه می‌شوم که هر مرحله از بهبود شین‌شینگ من، ازطریق فراز و نشیب، تحت مراقبت استاد بوده است. بدون توجه به اینکه چه زمانی با مشکلاتی مواجه شدم، یا حتی زمانی که از وابستگی‌هایم آگاه نبودم، استاد در طول مطالعه فا و در زندگی روزمره مرا راهنمایی کرده‌اند. استاد نیک‌خواه مرا از سردرگمی در قلبم هدایت کرده‌اند. اغلب به این فکر می‌کنم که در زندگی‌های قبلی‌ام، چه کار درستی انجام دادم که آنقدر خوش‌شانس بودم که استاد آن را «شادترین زندگی در جهان» می‌نامد. با چنین فرصتی، همه رنج‌ها ارزشش را دارد. می‌دانم که همه نظم و ترتیبات در تزکیه، هر چقدر هم که سخت باشد، برای ما بهترین است. تنها با ارج‌نهادن به این فرصت که فقط یک بار در طی زمانی ابدی به دست می‌آید و تزکیه سخت‌کوشانه می‌توانیم شایسته نجات نیک‌خواهانه استاد باشیم.

موارد فوق برداشت شخصی من است. اگر قسمتی وجود دارد که با فا مطابقت ندارد، لطفاً به من متذکر شوید.

سپاسگزارم، استاد! متشکرم، هم‌تمرین‌کنندگان!

(ارائه‌شده در کنفرانس فای سنگاپور 2024)