(Minghui.org) همتمرینکننده جوانی اخیراً به زادگاهش برگشت و در ارائه مقالات تبادل تجربه به تمرینکنندگان محلی کمک کرد. او لپتاپش را با خود به منزل تمرینکنندگان میبرد و به آنها کمک میکرد مقالاتشان را بنویسند.
تمرینکنندگان زیادی در حومه شهر آموزش زیادی ندیدهاند. او آنها را ترغیب میکرد که ترس را رها کنند و تجربههای تزکیهشان را به اشتراک بگذارند. از شکل پرسش و پاسخ استفاده میکرد تا داستانهای تزکیهشان را جمعآوری کند و برای تأیید درستی مطالب، آنها را با هر تمرینکننده چک کرده و سپس مقالات را ارسال میکرد. بهاینطریق تمرینکنندگان این روستا با کمک این تمرینکننده جوان، مقالات تبادل تجربهشان را به وبسایت مینگهویی ارسال کردند.
عده زیادی بر اثر تجربه حاصل از نوشتن مقالات، ترغیب شدند که در تزکیهشان کوشاتر باشند. تمرینکنندهای گفت: "ما تمرینکنندگان دافا هستیم. استاد ما را در این مسیر تزکیه راهنمایی کردهاند، پس باید ادامه دهیم تا سه کار را بهخوبی انجام دهیم و استاد را ناامید نکنیم." عدهای تمرینات صبح زود را از سرگرفتند و برای اعتباربخشی به دافا بیرون آمدند، از جمله آنهایی که درگذشته اینگونه عمل نکرده بودند.
هماهنگکننده دیگری مسئول جمعآوری مقالات تبادل تجربه در ناحیهاش و همچنین روستاهای کوچک دور از شهر بود. با تمام تمرینکنندگان در منطقهاش درباره نوشتن مقاله تبادل تجربه صحبت کرده بود. بعضی از مقالاتی که او از حومه شهر جمعآوری کرد را دیدهام. آنها سادهاند، اما هر مقالهای قدرت دافا را نشان میدهد.
من مسئولیت هماهنگی این را برعهده دارم که مقالات تبادل تجربه را برای ارسال نهایی جمعآوری کنم. تمام روند جمعآوری و ارسال مقالات به نوعی تزکیه است. من شخصی عجول و بیدقت هستم. در ماه اول هیچ مقالهای دریافت نکردم؛ آنها فقط در طی دو هفته قبل از آخرین فرصت ارسال به دستم رسیدند و تعداد زیادی را در طول هفته نهایی دریافت کردم. تمرینکنندگان زیادی نیز در روزهای نزدیک به آخرین مهلت ارسال، از من درخواست کردند در نوشتن مقالاتشان به آنها کمک کنم.
با وقت بسیار کم باقیمانده برای جمعآوری این مقالات، خیلی دلواپس و نگران بودم. نمیدانستم چه کار کنم. میبایست درستی بعضی از اطلاعات را بررسی میکردم، اما شخص مدنظر را پیدا نمیکردم. بهعلاوه، کند تایپ میکردم. در چند روز واپسین، هر روز تا نیمهشب کار میکردم.
بیحوصله شده بودم و خیلی گله و شکایت میکردم که به شیطان اجازه میداد از من سوءاستفاده کند. یکی از دندانهایم افتاد، لثههایم خونریزی کرده و گونههایم ورم کردند. برای از بین بردن این مداخله هر روز افکار درست میفرستادم، اما وضعیت تغییری نکرد.
موفق شدم پیش از فرارسیدن آخرین مهلت ارسال، مقالات را بفرستم. دو روز بعد، تمرینکنندهای متوجه ورم صورتم شد. توضیح دادم که چه اتفاقی افتاده است. آن تمرینکننده قاطعانه گفت: "آن را تصدیق نکن و نظم و ترتیبهای نیروهای کهن را رد کن. استاد گفتند ما حتی نباید وجودشان را تصدیق کنیم."
پس از این گفتگو، احساس بسیار بهتری داشتم. متوجه شدم وقتی افکار درست میفرستادم، آزار و شکنجه را تصدیق کرده بودم. باید افکار مردم عادی را رها می کردم و این آزار و شکنجه را کاملاً نفی میکردم.
پس از مطالعه بعضی از مقالات تبادل تجربه در وبسایت مینگهویی، متوجه شدم که باید وابستگی به عجول بودن و تسلیم شدن در برابر نظم و ترتیب نیروهای کهن را رها کنم. از آنجایی که تمرینکننده هستیم، باید همواره نیکخواهی داشته باشیم و در برابر هر مشکلی مهربان و خوب باشیم.
نظم و ترتیب نیروهای کهن را کاملاً نفی کردم. روز بعد وقتی از خواب بیدار شدم ورم از بین رفته بود.
آیا تزکیه در دافا سخت است؟ آن در صورتی مشکل خواهد بود که شخص از فا پیروی نکند، اما اگر شخص بر طبق فا عمل کند تزکیه آسان خواهد بود.
لطفاً هرگونه اشتباهی را تصحیح کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود