(Minghui.org)  ١٨ سال قبل، هنگامی که برای اولین بار تزکیه در فالون دافا را شروع کردم، هرروز صبح تمرین‌ها را انجام می‌دادم و معمولاً پس از تمرین گروهی یک ساعت بیشتر تمرین می‌کردم. بعد از ساعت کاری تمرین بیشتری را انجام می‌دادم و هرروز عصر به‌گروه مطالعه فا ملحق می‌شدم. حتی هریک از کتاب‌های دافا را قبل از اینکه به‌گروه مطالعه ملحق شوم، می‌خواندم و احساس می‌کردم که در اصول حقیقت- نیک‌خواهی- بردباری جذب می‌شوم. هرروز درک عمیق‌تری از فا کسب می‌کردم. در حقیقت آن روز‌های نخستین شگفت‌انگیز بودند.

در سال ۱۹۹۹، با هم‌تمرین‌کنندگان برای اعتبار‌بخشی به‌ فا، به پکن رفتم و بعد از آن با افراد محلی درباره فالون گونگ و آزار و شکنجه آن صحبت می‌کردم. در مقاطع بسیاری تحت آزار و شکنجه قرار گرفتم. اما با باورم به‌ فا، از این آزمایش‌ها و محنت‌ها یکی پس از دیگری سربلند بیرون آمدم.

پس از آن، به‌تدریج ازخودراضی شدم و انواع وابستگی‌ها در من ظاهر شدند. برای نمونه، تمایل بسیاری برای به‌انجام رساندن کار‌ها داشتم و به ‌خودنمایی و شوق‌و‌اشتیاق بیش‌از‌حد وابسته بودم. به‌ویژه هنگامی که هم‌تمرین‌کنندگان از مهارت‌های فنی‌ام تعریف می‌کردند این وابستگی‌ها آشکار می‌شدند. بنابراین تحت این شرایط، نمی‌توانستم هنگام مطالعه، بر ‌فا تمرکز کنم.

تمرکز اصلی‌ام بر این مسئله بود که چقدر زمان، صرف مطالعه می‌کنم نه‌اینکه چطور خوب فا را مطالعه کنم. بنابراین نمی‌توانستم درک عمیق‌تری از فا داشته باشم. بارها جوآن فالون را ازبر کردم، اما خیلی خوب متوجه محتوای آن نبودم. حتی با قلبی بشری توانایی‌ام را برای ازبر کردن فا به نمایش می‌گذاشتم و چون تنها تمرین‌کننده در آن منطقه بودم که در ازبر کردن فا مهارت داشتم، احساس غرور می‌کردم.

در واقع، فا را بادقت و به‌طور حقیقی مطالعه نکرده بودم، اما هربار به‌طور اجمالی آن را می‌خواندم. اگرچه می‌دانستم که استاد به‌دفعات بی‌شمار به ‌ما یادآوری کرده‌اند که فا را خوب مطالعه کنیم، اما نمی‌توانستم ازخودراضی بودنم را اصلاح کنم.

اغلب، هنگام مطالعه‌ی فا حواسم پرت می‌شد و وقتی افکار درست می‌فرستادم چرت می‌زدم. وقتی این شرایط، مدتی طولانی ادامه پیدا کرد، هنگام بالارفتن از پله‌ها، در پاهایم احساس سنگینی می‌کردم و اغلب در ساعات کار خسته بودم. حتی مردم عادی از من پرانرژی‌تر بودند. علاوه برآن، هنگامی که تمرین‌ها را انجام می‌دادم نیز احساس خواب‌‌آلودگی می‌کردم. این وضعیت‌ مرا نگران می‌کرد، اما نمی‌دانستم چگونه بر این شکاف‌ها غلبه کنم. بنابراین با آزار و شکنجه‌ و محنت‌های بی‌پایانی مواجه شدم.

من اولین تمرین‌کننده در منطقه‌مان بودم که از کامپیوتر استفاده می‌کردم، بنابراین با هم‌تمرین‌کنندگان همکاری می‌کردم تا مطالب روشنگری حقیقت را تهیه کنیم. آنها اغلب به‌خاطر دانش و توانایی‌ فنی از من تعریف می‌کردند و واقعاً فکر می‌کردم که خوب تزکیه می‌کنم. وقتی بخش‌هایی از سخنرانی استاد را می‌خواندم که از ما خواسته بودند، وقتی فا را مطالعه می‌کنیم قلب‌مان را برای آن بگذاریم، خود را با این باور فریب می‌دادم که روی صحبت استاد با سایر تمرین‌کنندگان بود نه من.

به‌تدریج به‌مرحله‌ای رسیدم که حتی معنی کلمات را در کتاب نمی‌فهمیدم و کاملاً گیج و مبهوت شده بودم. تصمیم گرفتم برای مطالعه فا جدیت بیشتری به‌خرج دهم و حقیقتاً می‌خواستم با مطاله فا خود را رشد دهم؛ اما شرایطم بهتر نمی‌شد.

در سال ۲۰۰۴، پس از آزادی از اردوگاه کار اجباری و بازگشت به خانه، هرموقع فا را مطالعه می‌کردم، احساس خستگی می‌کردم. پس از آن سعی کردم فا را با صدای بلند بخوانم و فرمول‌های افکار درست را تکرار کنم. مصمم بودم مانع از این شوم که نیرو‌های اهریمنی بیش از این مرا آزارو شکنجه دهند.

در آن شرایط، هم‌تمرین‌کننده‌ای از من دعوت کرد که با او زندگی کنم و هرروز عصر فا را با هم مطالعه می‌کردیم. عاقبت، از این رنج و محنت‌ها خلاص شدم.

سال گذشته به‌طور غیرقانونی بازداشت شدم، به‌یک مرکز شستشوی مغزی منتقل شدم و پس ازآن عمیقاً درک کردم که چرا با خواندن فا هیچ‌گونه پیشرفت واقعی نداشتم. پس شروع به ‌‌نوشتن از روی فا کردم و هرموقع رونویسی از جوآن فالون را به‌پایان می‌رساندم، وضعیتم به‌مقدار خیلی کمی بهتر می‌شد.

پس از آن، جوآن فالون را کلمه‌به‌کلمه می‌خواندم و حداکثر سعی خود را می‌کردم که هر جمله در ذهنم حک شود. این شیوه هم کمی به‌ من کمک کرد. اما همین‌طور که زمان می‌گذشت، به همان وضعیت آشنایی برگشتم که فقط کلمات را با دهانم تکرار می‌کردم، اما ذهنم درک نمی‌کرد که چه می‌گویم. سرانجام، تصمیم گرفتم دوباره فا را ازبر کنم.

به‌طور جدی شروع به ازبر کردن فا کردم و معتقد بودم که این بهترین روش برای جبران زمان ازدست‌رفته است. به‌تدریج، متوجه ‌شدم که چگونه در اصول فا جذب می‌شوم.

آخرین باری که فا را ازبر کردم، آنرا پاراگراف‌به‌پاراگراف انجام دادم، اما این‌بار تصمیم گرفتم بخش‌هایی از جوآن فالون را ازبر کنم. این‌بار وقت گذاشتم و با سخت‌کوشی، هر پاراگراف از هر بخش را ازبر می‌کردم و سپس به ‌پاراگراف بعدی می‌رفتم. برای به‌خاطر سپردن یک‌بخش چند روز وقت صرف می‌کردم، چون وقت زیادی می‌برد، نگران بودم که چقدر طول می‌کشد تا تمام کتاب را ازبر کنم.

برای اولین بار ماه‌ها طول کشید تا جوآن فالون را ازبر کنم، اما تمرکزم به‌ جذب شدن در فا بیشتر شده بود و هدفم نیز این بود! وقتی سعی ‌کردم دوباره فا را ازبر کنم، سریع‌تر آن را انجام دادم. اکنون یک فصل از کتاب را در عرض یک‌روز ازبر می‌‌خوانم و پس از آن نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر و سایر سخنرانی‌ها را مطالعه می‌کنم. بعدازظهر‌ کار‌های دافا را انجام می‌دهم و غروب‌ها مقالات را در وب‌سایت مینگهویی مطالعه می‌کنم و با یادگیری بیشتر کامپیوتر، مهارتم را در این زمینه افزایش می‌دهم.

به‌تدریج به‌موقعیتی بازگشتم که تزکیه در دافا را تازه شروع کرده بودم. عبارت‌های فا اغلب در ذهنم ظاهر می‌شد که کمک می‌کرد به‌معانی درونی کلمات و جملات معینی در سطح خودم، آگاه شوم. اگر بعضی از سطر‌های فا را به‌طور دقیق به‌خاطر نمی‌آوردم با یافتن آن کلمات و جملات در کتاب، به‌اشتباهاتم پی می‌بردم.

این واقعیت را نیز دریافتم که کلماتی را که استاد انتخاب کرده‌اند بهترین گزینه برای به‌نمایش گذاشتن عمق بی‌کران فا هستند و هیچ کلمه دیگری در دنیا نمی‌تواند چنین چیزی را این‌طور کامل به‌نمایش بگذارد.

متوجه شدم که کوشا بودن در مطالعه‌ی فا چقدر بااهمیت است. هنگامی که فا را با هم‌تمرین‌کنندگان مطالعه می‌کردم، با آوردن مثال‌هایی، به‌اشتباهات هم‌تمرین‌کنندگان اشاره می‌کردم و اصرار داشتم که آن کلمات را درست ادا کنند. بنابراین حالا اعضای گروه ما به‌یکدیگر کمک می‌کنند تا محیط خوب مطالعه‌ی فا را حفظ کنیم.

می‌توانستم به‌طور واضح و روشن احساس کنم که به‌هنگام ازبر کردن فا، استاد بدنم را پاک کردند. استاد همچنین به من کمک کرده و به بسیاری از وابستگی‌هایم اشاره کردند، از جمله شهوت، رقابت‌جویی، تنفر، حسادت و همین‌طور وابستگی به منافع شخصی. استاد از هر فرصت ممکن استفاده کردند تا کمک کنند وابستگی‌هایم را تشخیص دهم و آنها را ازبین ببرم.

اما روند رها کردن وابستگی‌ها، روندی مداوم است. هرزمان که درکم رشد می‌کند و به سطح بالاتری می‌رسم، آن وابستگی‌ها دوباره در آن ‌سطح ظاهر می‌شوند تا بتوانم آنها را از ریشه ازبین ببرم. تا زمانی که به روشن‌بینی برسم، باید به‌طور مداوم وابستگی‌هایم را ازبین ببرم.

هنگامی که فا را با دقت مطالعه می‌کنم، خرد ذاتی‌ام پدیدار می‌شود. در گذشته، اگر نمی‌توانستم مشکلی فنی را حل کنم، آن را رها می‌کردم، اما حالا به‌نظر می‌رسد که توانایی بیشتری دردرک مسائل پیدا کرده‌ام که می‌توانم تمام مباحث فنی را درک کنم. همچنین مهارت‌های فنی بیشتری به‌دست آورده‌ام، مانند نصب سیستم‌های رمزگذاری در کامپیوتر، استفاده از سیستم‌های رمزگذاری دوگانه، همین‌طور نگهداری و به‌حالت اول برگرداندن این سیستم‌ها.

اکنون حجم کارم کمتر است و می‌توانم نرم‌افزار‌های مختلفی را در کامپیوتر نصب کنم که می‌توانند همه نوع اسناد را طبقه‌بندی کنند. با هم‌تمرین‌کنندگان همکاری می‌کنم تا به‌موقع سیستم‌های کامپیوتر‌ی خود را ارتقا دهند و همچنین کمک می‌کنم که سیستم‌شان را مدیریت و نگهداری کنند.

تزکیه کار آسانی نیست و پر از سختی‌ها است، اما از کمک به‌دیگران و به‌دست آوردن درک‌های جدید خوشنودم. گاهی اوقات احساس می‌کنم که فای استاد بسیار عمیق است و یک سطر از فا به‌تنهایی می‌تواند سرشت باشکوه جهان ما را دربر بگیرد و آن را به‌نمایش بگذارد. باید به‌این تعالیم احترام بگذارم و آنها را در قلبم حک کنم.

استاد محترم، به‌خاطر نجاتی که به من ارزانی داشتید متشکرم!