(Minghui.org)
درباره هماهنگی
مسیر ما تمرینکنندگان روندی از رشد خودمان و حرکت به سوی بلوغ است. من برخی تجربیات مهم در سطح درک فعلیام دارم که مایلم آنها را بهاشتراک بگذارم:
۱. هماهنگی تزکیه است که مخالف صرفاً انجام دادن کارها است. برای خوب انجام دادن کارها در هر پروژهای، مطالعه فا مسئلهای مهم و کلیدی است.
۲. هماهنگی شامل برقراری ارتباط، بحثوگفتگو و کار کردن با دیگران است؛ آن مخالف این است که به دیگران بگوییم چه کاری انجام دهند. فرد نباید قلبی از تکبر داشته باشد.
۳. هنگام هماهنگی لازم است که فرد خرد و افکار درست داشته باشد. ما باید صبور و گشادهذهن باشیم. هنگام مواجهه با تضاد، اگر یک قدم به عقب برداریم که مخالف درگیر شدن و چسبیدن به خود مشکل است، در نهایت منجر به تغییری در شرایط خواهد شد.
۴. طی روند هماهنگی، فرد باید درک خوبی از انجام سه کار داشته باشد وآنها را به خوبی اداره کند. وی نباید به افراط برود. خواندن تجربیات تمرینکنندگان دیگر در وبسایت مینگهویی میتواند به ما در این زمینه کمک کند که چطور شرایط خاصی را اداره کنیم. باید همواره این فا را مانند معلم درنظر بگیریم.
۵. باید درخصوص کاستیهای تمرینکنندگان یا تمرینکنندگانی که مرتکب اشتباه شدهاند، رفتار منصفانه داشته باشیم.
تمرینکنندگان وابستگیهای بشریای خواهند داشت که در تزکیهشان ظاهر میشود. در رابطه با آن، فرد باید صبور باشد و دیگران را درک کند، فضایی به دیگران بدهد تا خودشان را اصلاح کنند و به دیگران کمک کند تا وابستگیهایشان را رها کنند.
برای یک هماهنگکننده، طبیعی است که نظرات مختلفی داشته باشد یا با دیگران وارد تضاد شود. اگر هرکدام از ما بتوانیم به درون نگاه کنیم و نسبت به دیگران صبور باشیم، مطمئناٌ رشد میکنیم.
۶. بهعنوان یک تزکیهکننده، فرد باید به تزکیه شخصیاش بهطور محکم و استوار توجه کند- این همچنین پایه و اساس تزکیه است. اگر ما بتوانیم خودمان را بهخوبی تزکیه کنیم، میتوانیم نقش مثبتی را در اصلاح فا بهنمایش بگذاریم. برای سالهای بسیاری، من و همسرم با یکدیگر بهخوبی کار کردهایم، درحالیکه خودمان را با آموزههای فالون دافا میسنجیم.
تزکیه و هماهنگی
من درسهای بالا را از طریق سالها اشتباه، کار گروهی و آگاه شدن از طریق مطالعه فا متوجه شدهام. کار کردن در طول آزار و شکنجه، بهویژه در کسب بینش و بهبود از لحاظ نحوه هماهنگیِ بهتر، شدیداً مهم و مؤثر بوده است.
بهمنظور دوری از اینکه بهدست حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)، تحت آزار و شکنجه قرار بگیریم، باید خانه را ترک میکردیم و در شهر دیگری زندگی میکردیم. به دستور اداره ۶۱۰، شرکتمان از پرداخت حقوق به ما خوددداری کرد و این آزار و شکنجه مالی سبب مشکلات بسیار زیادی در زندگیمان شد.
یک بار به محض اینکه من و همسرم به خانه رسیدیم، دخترم زیر گریه زد. او گفت: "پدر، فکر میکنم تو بسیار خودخواه هستی! برای تمام این سالها، نه تو و نه مادرم اهمیتی به من ندادهاید. شما فقط به تزکیهتان اهمیت میدهید. شما هرگز به فکر من نبودهاید!"
غافلگیر شدم و احساس بسیار غمانگیزی داشتم. با خودم فکر کردم: آنچه که او میگوید منطقی و قابل درک است. ما حقیقتاً توجه زیادی به او نکردهایم تا نقطهای که گاهی اوقات او را فراموش میکردیم.
قبل از اینکه بتوانم بهراحتی با او صحبت کنم، مدتی طول کشید تا بتوانم آرام شوم. سپس به وی گفتم: "در واقع، به این دلیل نیست که من نمیخواهم به تو توجه کنم. ما درحالحاضر زندگی سختی را میگذرانیم، اما اگر دافا در دنیای بشری منتشر نمیشد و فرصت دیگری برای موجودات بشری ایجاد نمیکرد تا نجات یابند، ما همگی مدتها پیش ازبین میرفتیم. ما درحال کمک به مردم هستیم تا وضعیت حقیقی درباره فالون دافا را ببینند و درک کنند. این برای همه ما بسیار مهم است."
نمیدانستم چه چیز دیگری روی او سنگینی میکرد. دستکم او بهتدریج آرام شد.
اکنون شرایط بسیار آرامتر شده است. حقوق همسرم دوباره به او پرداخت شد و زندگیمان دوباره طبق برنامه جلو میرود. با نگاه به مسیر تزکیهمان، اگر محافظت استاد نبود، نمیتوانستیم جایی که امروز هستیم باشیم.
رها کردن خودخواهی در طول هماهنگی
در مراحل اولیه مخالفت با این آزار و شکنجه، ما موفق شدیم به سیستم تلویزیون چین که زیر نظر دولت اداره میشود، نفوذ کرده و ویدئوی افشای آزار و شکنجه تمرینکنندگان فالون دافا را پخش کنیم. در نتیجه بسیاری از هماهنگکنندگان و تمرینکنندگان محلی که در مهارتهای فنی قوی بودند، بازداشت شدند که بهطور قابل توجهی تلاشهای دافای محلیمان را تحت تأثیر قرار داد. ما گیج شده بودیم که چه کاری باید انجام دهیم. در طول آن روزها، زمانی که به یکدیگر میرسیدیم، بحث و گفتگویمان اساساً درباره این بود که چه کاری باید انجام دهیم و اینکه برخی باید قدم پیش بگذارند و نقش هماهنگکنندگی را برعهده بگیرند.
در آن زمان من کاملاً بهتزده بودم. برخی از تمرینکنندگان میگفتند که آنها میتوانند دیویدیها را تهیه کنند و برخی دیگر میگفتند که میتوانند ماشینآلات را تعمیر کنند. یک روز یکی از تمرینکنندگان خانم داوطلب شد که اسناد و مدارک را دانلود کند. در آن زمان بهنظر میرسید که درحال تجربه برخی تنگناها بودیم.
تصور میکردم مشکلی که برایمان اتفاق افتاده، این نیست که ما با کمبود نیروی انسانی روبروییم، بلکه این است که از تمام منابعی که دراختیار داریم استفاده نمیکنیم. مسئله این بود.
بنابراین چند نفر از ما گردهم آمدیم و تصمیم گرفتیم تلاش کنیم تا تمرینکنندگان محلی را هماهنگ کنیم. ما حجم کاری را به چند بخش تقسیم کردیم مانند تولید مطالب، توزیع مطالب، تعمیر و نگهداری تجهیزات، ارائه کمک به سایر تمرینکنندگان و غیره. بعد از ۱۰ الی ۱۵ روز، تلاشهای دافا در منطقهمان به حالت عادی بازگشت.
در طول روند هماهنگی، آزمایشهای شینشینگ بسیاری وجود داشت که مجبور بودم آنها را پشت سر بگذارم. یکی از مسائلی که بیشتر از همه به من ضربه زد این بود: در آن زمان، یکی از تمرینکنندگان در منطقهمان تا سرحد مرگ تحت شکنجه قرار گرفت، بنابراین مسائل زیادی را بهدنبال داشت که میبایست آنها را اداره میکردیم. من از همه دعوت کردم که بیایند و در این خصوص تبادل تجربه کنیم. اما تعدادی از تمرینکنندگان از آمدن اجتناب کردند.
از منظر فا، ازآنجاییکه ما یک بدن هستیم، باید با همدیگر روی این مسائل کار کنیم. بنابراین، تصمیم گرفتیم به خانه یکی از تمرینکنندگان برویم تا نظراتمان را به اشتراک بگذاریم. اما بهطور غیر منتظرهای، آنها اصرار داشتند که تمایلی برای تبادلنظر با ما ندارند. تحت چنین شرایطی، تصمیم گرفتم آن موضوع را رها کنم و اول بایکدیگر فا را مطالعه کنیم. همگی ما موافق بودیم.
بعد از مطالعه فا، پیشنهاد کردم ازآنجاییکه برای ما بسیار آسان است گردهم جمع شویم، باید بایکدیگر تبادل تجربه کنیم. اما آنها هنوز موافق نبودند. بهنظر میرسید که کاملاً از دست من ناراحت بودند. سعی کردم یخ جلسه را بشکنم. گفتم: "من واقعاً میخواهم کارهای دافایمان را بهخوبی انجام دهیم. اما احساس میکنم که درحالحاضر برخی موانع وجود دارند. هرکسی که فکر میکند میتواند کار بهتری در این رابطه انجام دهد، لطفاً مسئولیت را برعهده بگیرد."
بعد از آن، تمرینکنندهای مرا تشویق کرد که این مسئولیت را به شخص دیگری واگذار کنم که باعث ناراحتیام شد. در آن زمان تمرینکننده دیگری به من گفت: "لطفاً به کاری که انجام میدهی ادامه بده. اگر ما فرد مناسبتری را برای این مسئولیت پیدا کردیم، آنگاه میتوانی این وظیفه را به او بسپاری." بعد از آن، پایان جلسه را اعلام کردیم. قبل از اینکه آنجا را ترک کنم، با تمرینکننده دیگری که در ابتدا از تبادلنظر با من خودداری میکرد، صحبت کردم تا ببینم آیا میتوانیم ملاقاتی با هم داشته باشیم و کمی بیشتر گفتگو کنیم.
روز بعد، این تمرینکننده به خانهام آمد. هنگام تبادل تجربه با او بسیار نیکخواه بودم. او با صراحت به من گفت: "در شروع، تصمیمگیری درباره انجام امور چگونه بود؟ آیا ما نمیگفتیم که باید هر ۱۵ روز گردهم جمع شویم و درباره مسائل بحث و گقتگو کنیم؟"
کلماتش چیزی را به یادم آورد. بهدلیل اینکه تمرینکنندگان جوان همیشه در انجام امور بهطور مستقل عمل میکنند، من بهسرعت سایر تمرینکنندگان را فراموش کردم و تصمیمگیریها فقط توسط تمرینکنندگان جوان انجام میشد.
بعد از اینکه متوجه کاستیام شدم، به او قول دادم که دفعه بعد بهتر عمل میکنم. نگرش صادقانهام او را نیز تغییر داد. او گفت: "تمرینکنندگان جوان در واقع خیلی فعال هستند. لطفاً به آنها اجازه بده که کارهای بیشتری را برعهده بگیرند و نگذار آنها متوقف شوند. من پیرم و بهحد کافی سریع عمل نمیکنم. من با انجام برخی از کارهای فیزیکی جنبی با آنها همکاری خواهم کرد."
با دیدن اینکه او مایل است از نظراتش دست بکشد، خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. به این ترتیب من نیز توانستم کاستیهایم را ببینم.
هر چند مسیر پر از دستانداز است، باید بهدرستی قدم برداریم
تمرینکنندگانی که پیش از سال ۲۰۰۴ در معرض آزار و شکنجه شدید قرار گرفته بودند، بهمنظور جلوگیری از آزار و شکنجه بیشتر، مجبور به ترک خانههای خود شدند و در منطقه ما زندگی میکردند. برخی از تمرینکنندگان محلی که احساس امنیت میکردند، از برقراری تماس با این تمرینکنندگان غیرمحلی میترسیدند، اگرچه آنها افرادی بودند که مسئولیتهای بسیار زیادی در مرکز تولید مطالب محلیمان برعهده داشتند. سپس بعد از ایجاد مراکز تولید مطالب در خانههای تمرینکنندگان، تمرینکنندگان بیشتری کار تولید مطالب را برعهده گرفتند. در نتیجه حجم کار میان تمرینکنندگان بیشتری تقسیم و از شدت این آزار و شکنجه کاسته شد.
ح.ک.چ هنوز اغلب برای بررسی، تعقیب و حتی بازداشت ما در مراکز تولید مطالب میآمد. گاهی اوقات محلهایی که اجاره میکردیم، توسط ح.ک.چ کشف میشد و سپس محلهای اجارهای را ازدست میدادیم که سبب زیانهای بسیار زیادی میشد.
با توجه به این شرایط، شروع کردیم تا به درون نگاه کنیم و متوجه چند چیز شدیم که منطبق با فا نبودند. برای مثال ما بهدنبال محیط بهتری برای مکان اجارهای بودیم، اما پولی که برای کرایه صرف میکردیم برای نجات مردم بود. دوم اینکه رفتار بعضی از تمرینکنندگان براساس فا نبود. سوم، برخی از تمرینکنندگان برای حمایت مالی به سایر تمرینکنندگان وابسته بودند. بعد از برخی تبادل تجربههای عمیق درباره این مسائل، بسیاری از تمرینکنندگان متوجه مشکلات شدند. سپس برخی از آنها رفتند که بهدنبال کار بگردند تا دیگر ازنطر مالی نیاز به حمایت دیگران نداشته باشند.
یک بار در طول جلسهای، یکی از تمرینکنندگان با ما موافق نبود. با توجه به اینکه او هیچ درآمدی نداشت گفت برای اینکه چنین مسئولیت بزرگی را برعهده بگیرد، به پولی نیاز دارد که هزینههای اجارهاش را پوشش دهد– هرچند آن پول میتوانست برای چاپ مطالب استفاده شود. این تمرینکننده بر نظرش پافشاری کرد. سپس در پایان سال ۲۰۰۴ بازداشت شد. بعد از آن، متوجه شد که در کجا کاستی داشت.
درسهایی که آموختیم، یکی پس از دیگری ما را متوجه اهمیت تزکیه حقیقی کرد. علاوه براین هرگز نباید به دنبال کسب چیزی از دافا باشیم، بلکه درعوض باید خودمان را در تمام اوقات منطبق بر استانداردهای فا نگه داریم. از آن زمان تاکنون، تمرینکنندگان در منطقهمان درآمد شخصی خودشان را دارند و بهمنظور پوشش تلاشهای دافایمان کمکهای مالی میکنند.
با فکر کردن به گذشته، چیزهای بسیار زیادی برای گفتن دارم. اما همه آنها به این مسئله منتهی میشود که خودمان را بهخوبی تزکیه کنیم. پیمودن مسیر تزکیه شخص بهطور صالح، بسیار مهم است.
مطالبی که در بالا ذکر شد برخی از تجربیات تزکیهام درباره مسئولیت هماهنگکنندگی است. همتمرینکنندگان، لطفاً به هر چیز نادرستی اشاره کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه