(Minghui.org) ادامه قسمت ششم
بهرغم مهارتهای پزشکی پیشرفته، مراقبتهای بهداشتی عالی و انواع فیزیوتراپیهایی که در حال حاضر قابل دسترس هستند، مردم هنوز در مواجهه با بیماریها احساس درماندگی میکنند. بسیاری از آنها، بهخصوص افرادی که نمیتوانند از مراقبتهای پزشکیِ کافی برخوردار باشند و باید سالها رنج بکشند، هنوز در غم و اندوه بیماری زندگی میکنند.
فالون دافا (که فالون گونگ نیز نامیده میشود) از سال 1992 تا 1999 در سراسر چین گسترش یافت. اصول فالون دافا- حقیقت، نیکخواهی و بردباری- جسم و ذهن بیش از 100 میلیون تمرینکننده را پالایش کردهاند. تأثیر شگفت انگیز فالون دافا بر شفای بیماری و سلامتی در موارد بیشماری دیده شده است و بعضی از آنها در دنیای پزشکی معجزه محسوب میشوند.
مجموعه ما همچنان بر ماجرای چند تن از افراد حدوداً صدساله متمرکز است که با فالون دافا آشنا و از مزایای این تمرین در زمانهای دشوار بهرهمند شدهاند و آنهایی که به لطف باورشان به عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» همچنان سالم و تندرست هستند.
مادربزرگِ صدساله عصای پیادهرویاش را دور میاندازد
مادربزرگی از شهر ویفانگ، بخش چانگله، واقع در استان شاندونگ، در سال 1998 تمرین فالون دافا را آغاز کرد. او اکنون 102 ساله است و بهمدت 20 سال دافا را تمرین کرده است. این مادربزرگ قبل از شروع تمرین دافا به بیماریهای بسیاری مبتلا بود، برای پیادهروی به عصا نیاز داشت و بهسختی میتوانست کارهای خانهاش را انجام دهد.
اما پس از شروع تمرین دافا، بهطور کوشا تزکیه کرد و قبل از اینکه متوجه شود، همه بیماریهایش ازبین رفتند. از اینکه عصای پیادهرویاش را دور انداخته بود نیز احساس خوشحالی میکرد.
پس از آغاز آزار و شکنجه فالون دافا در سال 1999، او به میزان مختلف تحت آزار و شکنجه قرار گرفت، اما هرگز اعتقادش را رها نکرد. پسرش که او نیز تمرینکننده است، بهخاطر تمرین فالون دافا بهمدت سه سال در اردوگاه کار اجباری حبس شد. این بانو با وجود این مشکلات، همیشه دیدگاه مثبتش را حفظ کرده و پرانرژی باقی مانده است- در واقع آنقدر پرانرژی است که میتواند خودش به تنهایی بسیاری از کارهای خانهاش را انجام دهد.
معجزه دیگری نیز برایش رخ داد. او قبل از شروع تمرین دافا، بیسواد بود، اما توانست خواندن کتاب جوآن فالون و بعداً سایر کتابهای دافا را بهسرعت یاد بگیرد. حتی نوشتن را آموخت تا آنجا که توانست چند بار هنگ یین (مجموعهای از اشعار بنیانگذار فالون دافا) را با خطی زیبا و باسلیقه دستنویس کند.
او برای گفتن واقعیتهای فالون دافا به روستائیان در محلهاش نیز بیرون میرفت و دافا را به مادربزرگ ديگري که 99 ساله بود، معرفي کرد. او به این مادربزرگ نسخهای از هنگ یینِ دستنویس خودش را داد و به او آموخت که عبارت «فالون دافا خوب است» را تکرار کند.
بعدها این مادربزرگ 99 ساله نیز تمرین دافا را آغاز کرد و بهقدری سپاسگزار بود که حتی به نشانه قدردانی برای او کفشی درست کرد. این مادربزرگ 99 ساله درباره اثرات معجزهآسای این تمرین به سایرین گفت و پس از تمرین فالون دافا دوباره توانست سوزنبافی کند. او گفت: «استاد لی شگفتانگیز است!»
مادربزرگی بر سه محنت غلبه میکند
مادرِ تمرینکنندهای، مادربزرگ الف، در سال 1997 که نزدیک به 90 سال داشت، تمرین فالون دافا را شروع کرد. مادربزرگ الف تحصیلات زیادی نداشت، اما زن بسیار مهربانی بود. مدت کوتاهی پس از شروع این تمرین، دوباره عادت ماهانهاش بازگشت و پرانرژی شد. او از گوش دادن به صدای دخترش به هنگام خواندن فا لذت میبرد.
گروه تمرین محلی آنها پس از شروع آزار و شکنجه فالون دافا منحل شد. از آنجا که دخترش دور از او زندگی میکرد، بهتدریج حرکات تمرینات را فراموش کرد، اما همیشه بهوضوح بهیاد داشت که یک تمرینکننده فالون دافا است و استاد از او مراقبت میکنند. حتی وقتی سایرین به او هشدار میدادند که در این باره حرفی نزند، او بر اعتقادش استوار باقی میماند.
مادربزرگ الف در سال 2008، صد ساله شد. در فوریه 2008 روی زمین سیمانی افتاد و پشت سرش یک بریدگی 5 سانتیمتری ایجاد شد. درحالی که خونریزی داشت، برای بخیه باعجله به بیمارستان رفت. همه اعضای خانوادهاش وحشتزده شده بودند، اما او به آنها گفت: «حالم خوب میشود. استاد از من محافظت میکنند.» پنج روز بعد، بخیهها را کشیدند و حالش کاملاً خوب شد.
دو روز بعد، دچار تب بالایی شد، شروع به سرفه کرد، ضعیف و در تخت بستری شد. سه روز بعد، تبش ازبین رفت، اما هنوز سرفه میکرد. دچار بیاختیاری در دفع ادرار نیز شد و بیش از ده روز قادر به خوردن چیزی نبود.
اعضای خانوادهاش نیز همگی نگران بودند و خودشان را برای مراسم تشییع او آماده میکردند، اما او به دختر تمرینکنندهاش گفت: «حالم خوب میشود. من کارمای زیادی دارم، بنابراین این رنج و محنتم بزرگ است. اگر کارمایم بخواهد یکجا و سریع ازبین برود، آنقدر زیاد است که نمیتوانم تحملش کنم. آن بهتدریج از بین خواهد رفت. استاد از من محافظت میکنند و من بهبود مییابم.» او از همه اعضای خانوادهاش خواست که توجه اضافهای به او نداشته باشند.
دو هفته بعد او بهطور کامل بهبود یافت و توانست در بیرون از منزل قدم بزند. همسایگانش از دیدن بهبودی سریع او شگفتزده شدند. او به آنها گفت: «من تمرینکننده فالون گونگ هستم. استاد از من مراقبت میکنند.»
اما دو روز بعد، دچار درد در کل بدنش و مجبور شد در تخت بستری شود. او در ایمانش ثابتقدم باقی ماند، معتقد بود که آن چیزی نیست و درهمان شب حالش خوب شد.
طی آن دوره کوتاهمدت، با باور استوارش به دافا و استاد بر سه رنج و محنت غلبه کرد.
پدربزرگ گائو سالم است و از زندگی لذت میبرد
پدربزرگ گائو در شهری در استان لیائونینگ غربی زندگی میکند. او در سال نوی قمری 2013، صد و یک ساله شد. خانواده و خویشاوندانش همگی بهخاطر رسیدن به چنین سنی به او تبریک گفتند. همگی آنها میدانستند که پدربزرگ گائو فالون دافا را تمرین میکند و شاهد اثرات شگفتانگیز این تمرین بودهاند.
اما پدربزرگ گائو در گذشته درکهای نادرستی درباره دافا داشت. در سال 2000 عروسش، همسر کوچکترین پسرش که تمرینکننده فالون گونگ است، درحین رفتن به پکن بهمنظور پژوهشخواهی برای این تمرین بازداشت شد. حتی اگرچه عروس پدربزرگ گائو همیشه به او احترام میگذاشت و بهخوبی از او مراقبت میکرد، اما این مرد سالخورده احساس شرمساری میکرد که چنین چیزی در خانوادهاش رخ داده است.
عروس پدربزرگ گائو پس از آزادی، درباره واقعیتهای فالون دافا به او گفت. پس از آن او دیگر با تمرین فالون دافای عروسش مخالفت نکرد. او خواندن جوآن فالون را نیز آغاز کرد و از هر روز خواندن آن لذت میبَرَد و میتواند بدون عینک آن را بخواند.
او از عروسش بهخاطر اینکه بیرون میرود و درباره حقایق آزار و شکنجه به مردم میگوید، خیلی حمایت میکند و هرگز از اینکه گاهی دیر به خانه میآید، شکایت نمیکند.
در حال حاضر او بیش از 100 سال و پوستی درخشان دارد، سالم بهنظر میرسد و میتواند از خودش مراقبت کند. مهمتر از همه اینکه ذهنش هنوز بسیار تیز و هشیار است و به لطف دافا میتواند از سالهای بعدی زندگیاش لذت ببرد.
پدربزرگِ صدساله بدون هیچ روش درمانی از سکته مغزی بهبود مییابد
پدربزرگ ب فردی مهربان و صلحجو است. فرزندانش تمرینکننده فالون دافا هستند. او قبل از شروع آزار و شکنجه در سال 1999 جوآن فالون را میخواند و از آن زمان قادر بوده موسیقی از بُعدهای دیگر را بشنود.
او میداند که دافا خوب است و علیرغم دروغها و تبلیغات رژیم چین، از این تمرینِ فرزندانش حمایت میکند. او همیشه با تمرینکنندگانی که به منزلش میآیند، صمیمانه سلام و احوالپرسی میکند و معتقد است تمرینکنندگانی که واقعیتهای فالون دافا را به مردم میگویند، کار بسیار خوبی انجام میدهند.
او بیش از 20 سال از پسوریازیس (نوعی بیماری پوستی) رنج میبُرد و برای زمانی طولانی به برخی از مشکلات جزئی معده مبتلا بود. همه این مشکلات پس از مدت کوتاهی بدون درمان ناپدید شدند. او سه بار زمین خورد، اما واقعاً صدمه ندید. یکی از آنها شدید بود، اما بدون هیچ گونه جراحتی، فقط پوستش کمی خراشیده شد.
یک روز پدربزرگ ب ناگهان حالش بد شد. آب از دهانش روان بود، سرگیجه داشت و نمیتوانست چیزی بخورد. آن شب دچار بیاختیاری در دفع ادرار شد. دخترش، یک تمرینکننده فالون دافا، از او مراقبت کرد و از استاد خواست به او کمک کنند. صبح روز بعد او به طرز شگفتانگیزی بهبود یافت.
هنگامی که به بیمارستان منتقل شد، پزشک متوجه شد که او روز قبل دچار سکته مغزی شده است، اما لخته خونش ازبین رفته بود. همه فکر میکردند که بهبودی سریع او باورکردنی نیست.
پدربزرگ معجزهای را تجربه میکند
در سال 2006، پدر بزرگ جیم که 90 سال داشت، سکته مغزی کرد. آب دهانش دائماً روان بود و قادر نبود بهطور منسجم صحبت کند، اما ذهنش روشن و هشیار بود. دخترش یک تمرینکننده فالون دافا است و معتقد بود که باورش میتواند پدرش را نجات دهد.
او به خانوادهاش گفت: «دافا میتواند پدرم را نجات دهد. بیایید همگی عبارات "فالون دافا خوب است" و "حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است" را تکرار کنیم.» کل خانواده شروع به ازبر خواندن این عبارات کردند. پدربزرگ جیم قادر نبود اصوات را درست ادا کند، اما همچنان سعی میکرد آنها را خالصانه تکرار کند.
چند دقیقه بعد، کلماتش روشن و واضح شدند. بیست دقیقه بعد، دهانش به حالت عادی بازگشت. کل خانواده فکر میکردند آن یک معجزه است و بسیار سپاسگزار دافا بودند. پس از آن، پدربزرگ جیم بهمدت سه روز به نوارهای سخنرانی استاد لی گوش داد و بدون هیچ گونه دارویی بهطور کامل بهبود یافت.
یک بار دیگر، در حالی که با دخترش زندگی میکرد، پاهایش متورم شدند، اما زیاد درباره آن فکر نکرد و به نوارهای سخنرانی استاد گوش داد. دو روز بعد دوباره حالش خوب شد.
از زمانی که دخترش ماجرای او را نوشته، 9 سال گذشته است. او بسیار سالم است، پوستی صاف و چهرهای خوب دارد- اصلاً شبیه فردی 99 ساله نیست. اغلب به سخنرانیهای استاد گوش میدهد و طی 9 سال گذشته مجبور نبوده به پزشک مراجعه کند یا دارویی مصرف کند.
کل خانوادهاش شاهد قدرت دافا بودهاند و از استاد بهخاطر نجات نیکخواهانهشان خالصانه تشکر میکنند.
مادربزرگ با تکرار کلمات اقبالآور بهبود مییابد
مادربزرگ دال در سال 2014 بیش از 100 سال و زندگی سالمی داشت.
اما یک روز ناگهان در صحبت کردن و نفس کشیدن دچار مشکل شد. خانوادهاش او را به بیمارستان بردند و بعد از یک شب کامل درمان اضطراری، جان سالم به در برد، اما به هنگام صحبت کردن بهسختی نفس میکشید. پزشک به خانوادهاش گفت که برای مراسم تشییعش آماده شوند.
نوه او یک تمرینکننده فالون دافا است. وقتی این خبر را شنید، به دیدار مادربزرگش در بیمارستان رفت. او به مادربزرگ دال گفت که عبارات اقبالآور «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» میتوانند او را نجات دهند. مادربزرگ دال این عبارات را آموخت و آنها را بهدقت تکرار کرد.
روز بعد او بهطور کامل بهبود یافت و میتوانست بهوضوح صحبت کند. او به نوهاش گفت که آن عبارات را برای کل شب تکرار کرده است. نیکخواهی استاد بود که او را زنده کرد و قبل از آنکه متوجه شود او را مانند قبل سالم کرد.
بهبود شکستگی پای مادربزرگ
مادربزرگ ای از روستایی در منطقه هانان در استان هبی است. او در سال 2007 که 96 ساله بود، بهسختی به زمین خورد و استخوان رانش شکست. پزشک مجبور شد پایش را با میلههای فولادی تثبیت کند. او در تخت بستری شد.
برای جلوگیری از جمعشدگی پایش، چند آجر به پایش بستند تا آن را به سمت پایین نگه دارند. این وضعیت بسیار دردناک بود. در عرض فقط چند روز زخمهایی روی پشت و باسنش ایجاد شدند که چرک کردند و اغلب از شدت ناراحتی فریاد میکشید. او میدانست که حتی پس از بهبودی هیچ امیدی نیست که بتواند راحت پیادهروی کند.
نوهاش که یک تمرینکننده فالون دافا است، به دیدارش آمد. او آجرها را از پایش باز کرد، درباره دافا به او گفت و پیشنهاد کردکه عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» را تکرار کند. او این عبارات را آموخت و بهخاطر سپرد که آنها را اغلب تکرار کند.
پس از مدت کوتاهی توانست از تخت بیرون بیاید و در کمتر از شش ماه بهطور کامل بهبود یافت. او پیوسته به مردم میگفت که دافا فوقالعاده است و کلمات اقبالآور دافا را به سایر افراد مسنی که نیاز به کمک داشتند، میآموخت.
کلمات اقبالآور مادربزرگی را زنده میکنند
مادربزرگ سین از شمال شرقی چین است. او در سال 2005 بیش از 100 سال داشت. در آن زمان، وضعیت سلامتیاش بهطور پیوسته رو به وخامت بود و خانوادهاش همه چیز را برای فوتش آماده کرده بودند.
اما عروسش تمرینکننده فالون دافا است و به او یاد داد که عبارت «فالون دافا خوب است» را تکرار کند و مادربزرگ سین اغلب این کار را انجام میداد.
یک روز در سال 2005، او در آستانه مرگ بود و نفس نمیکشید یا ضربان قلبی نداشت. خانوادهاش از قبل کفنش را تنش کرده بودند، اما عروسش تسلیم نمیشد و مدام عبارت «فالون دافا خوب است» را در گوشش تکرار میکرد.
او پس از مدت کوتاهی به هوش آمد، متوجه شد که کفن به تن دارد و آنها را بیرون آورد. او به خانوادهاش گفت که رؤیای مبهمی داشت- که در آن کنار رودخانهای پر از جمعیت با عصا قدم میزد، اما مردم اطرافش توجهی به او نداشتند. سپس فردی به او گفت که چون نامش در فهرست نیست، برگردد.
او از آن زمان به بعد سلامتی خود را بهدست آورده و اعضای خانوادهاش همگی از تجربه او کاملاً شگفتزده هستند. قبلاً که عروس مادربزرگ از آنها خواسته بود از ح.ک.چ خارج شوند، همگی در این باره تردید داشتند، اما پس از مشاهده تجربه مادربزرگ همگی بهسرعت از حزب کمونیست چین و سازمانهای وابسته به آن خارج شدند.
اطلاع از حقیقت دافا عمر مادربزرگ را طولانی میکند
مادربزرگ شین در 96 سالگی دچار سکته مغزی شد و برای مدتی درباره بهبودیاش شک و تردیدهایی وجود داشت. وضعیتش بهقدری بد بود که یک روز همه اعضای خانوادهاش را برای خداحافظی فراخواند. همۀ آمادهسازیهای لازم برای مراسم تشییع او از قبل آماده شده بودند.
عروس مادربزرگ شین تمرینکننده فالون دافا است. مادربزرگ شین میترسید که عروسش زندانی شود و بهشدت با تمرین او مخالفت میکرد.
اما عروسش نمیخواست به او اجازه دهد که با افکار بد درباره دافا این دنیا را ترک کند. وقتی فرصتی داشت، درباره همه شگفتیهای دافا با مادربزرگ شین صحبت میکرد و از همه شگفتیهای دافا، شامل اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری و تحولات شخصی خود، با بردباری به مادربزرگ میگفت. مادربزرگ شین بهتدریج به حقیقت آگاه شد.
با مراقبت خوب دخترش، وضعیتش هر روز بهبود مییافت. یک ماه بعد، او توانست خودش به تنهایی و بدون کمک پیادهروی کند.
مادربزرگی با رابطه تقدیری با دافا
مادربزرگ ذال در استان شاندونگ زندگی میکند. همسایگانش، یک زن و شوهر، در سال 2004 تمرین فالون دافا را شروع کردند. مادربزرگ ذال در آن زمان 89 سال داشت و بسیار ضعیف و شکننده بود. او بیماریهایی داشت و مجبور بود بهطور مداوم دارو مصرف کند.
مادربزرگ ذال از طریق این زوج به حقیقت فالون دافا آگاه و عاشق نشان یادبودی شد که این زوج به او دادند. هر وقت به دیدار این زوج میرفت، دستانش را مقابل تصویر استاد به نشانه احترام نگه میداشت. آن زوج همچنین به او یاد دادند که عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است» را تکرار کند.
از آنجا که او بیسواد بود و توانایی شنوایی ضعیفی داشت، یادگیری این عبارات برایش مشکل بود، اما پس از آنکه آنها را آموخت، همیشه آنها را بهخاطر داشت. وضعیت سلامتیاش هر روز بهبود مییافت.
یک روز در سال 2005 دید که این زن و شوهر تمرینات فالون دافا را انجام میدهند و حرکات را از آنها تقلید کرد. او بهطور شگفتانگیزی توانست پاهایش را در وضعیت لوتوس قرار دهد. هرچند بهخاطر وضعیتش قادر به یادگیری تمرینات ایستاده نبود، دوست داشت هر روز صبح تمرین مدیتیشن نشسته را انجام دهد.
او بعداً به این زن و شوهر گفت که احساس میکند چیزی در ناحیه شکمش میچرخد و در بدنش احساس گرما میکند. آنها به او گفتند که استاد بدنش را پاک کردهاند. او همچنین فالون و فاشن استاد را دید.
وقتی با نوهاش درگیریهایی داشت، این زن و شوهر درباره اصول دافا و چگونگی بهبود شینشینگش به او گفتند. گاهی پاراگرافی از فا را در گوشش میخواندند. او همیشه از شنیدن آن خوشحال میشد و آن کمک میکرد تا ناراحتی و غمش ازبین برود.
مادربزرگ ذال بهمرور وضعیت سلامتیاش بهتر میشود و ذهنش نیز ارتقاء مییابد.
مقالات مرتبط:
افراد سالمند با اعتقاد به دافا وقایع فوقالعادهای را تجربه میکنند (قسمت اول)
افراد سالمند با اعتقاد به دافا وقایع فوقالعادهای را تجربه میکنند (قسمت دوم)
افراد سالمند با اعتقاد به دافا وقایع فوقالعادهای را تجربه میکنند (قسمت سوم)
افراد سالمند با اعتقاد به دافا وقایع فوقالعادهای را تجربه میکنند (قسمت چهارم)
افراد سالمند با اعتقاد به دافا وقایع فوقالعادهای را تجربه میکنند (قسمت پنجم)
افراد سالمند با اعتقاد به دافا وقایع فوقالعادهای را تجربه میکنند (قسمت ششم)
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه مزایای سلامتی