(Minghui.org) در سال 1995 فالون دافا به شهرمان معرفی شد. مردم از تمام اقشار جامعه در کلاسهای مقدماتی شرکت میکردند. پس از تماشای ویدئوهای سخنرانی معلم لی، تجربههایمان را بهاشتراک گذاشته و اولین مکان تمرین گروهی را در منطقهمان تشکیل دادیم.
مکان تمرینمان
هر روز صبح، بیش از 100 نفر، تمرینهای فالون دافا را در حیاط مجتمع دولت محلی تمرین میکردیم. هنگامی که تعداد افراد گروهمان بهقدری زیاد شد که در حیاط مجتمع جا نمیگرفتند، به گروههای متعددی تقسیم شدیم که در مکانهای مختلف در سرتاسر منطقه شهری تمرین میکردند.
در سپیدهدم، موسیقی آرامبخش تمرین، حیاط را پر میکرد. ما صف میکشیدیم و چهار تمرین ایستاده را انجام میدادیم. مردم میایستادند و ما را تماشا میکردند. در زمستان، دستهایمان یخ میزد، اما آن مانع تمرینمان در بیرون نمیشد.
برخی از تمرینکنندگان میتوانستند ببینند که منطقه اطراف ما با نور قرمز روشن شده است. برخی ردیفهای بیشماری از مردم را با پیراهنهای سفید در سایر بُعدها میدیدند که تمرینها را انجام میدادند و نیز بدنهای قانون استاد و تعداد بیشماری فالون را در حال چرخش میدیدند.
شب، آموزههای دافا را در انبار دوچرخهها میخواندیم و پس از آن، هر روز تمرین پنجم را انجام میدادیم. آنگاه ویدئوهای سخنرانی معلم را تماشا میکردیم یا تجربههایمان را به اشتراک میگذاشتیم. این فضا همیشه مثبت و هماهنگ بود و همه مایل بودیم در تمرینهای گروهی و مطالعه شرکت کنیم.
هنگام مدیتیشن با پاهای ضربدری، پاها یا کمر برخی از تمرینکنندگان درد میگرفت و برخی حتی از درد عرق میکردند، اما هیچ کدام از ما پاهایمان را پایین نمیآوردیم.
هنگامی که ویدئوهای سخنرانی را تماشا میکردیم، برخی بسیاری از موجودات الهی را در بُعدهای دیگر میدیدند که سخنرانی معلم را با ما تماشا میکنند.
در این محیط، همه تزکیه کرده و باهم پیشرفت کردیم. هر زمان که سخنرانیهای تازه معلم منتشر میشد، فوراً آنرا ازبر میکردیم. شاهد معجزات دافا بودیم، درکهای تازهای کسب میکردیم و تجربههایمان را بهاشتراک میگذاشتیم.
هنگامیکه با کارمای فیزیکی یا مشکلاتی روبهرو میشدیم، با یکدیگر تبادل تجربه میکردیم. در دنیای پیچیده بشری، با خوشحالی مشکلات و سختیها را میپذیرفتیم و بدین ترتیب، در فراز و نشیب تزکیه با گامهای بلند به جلو حرکت میکردیم. معجزات دافا بهسرعت دهان به دهان گشت و افراد بیشتری یادگرفتن دافا را شروع کردند.
یک دوچرخه گمشده پیدا شد
مردی نمیتوانست دوچرخهاش را که در انبار پارک کرده بود پیدا کند، بنابراین بر سر آقای شو مسئول حفاظت از دوچرخه فریاد کشید و گفت: «شما مسئول دوچرخه گمشده من هستید! شما نباید هر روز به افراد بسیاری اجازه دهید در انبار جمع شوند.»
وقتی این اتفاق افتاد، من و تعدادی از تمرینکنندگان حضور داشتیم. ما فکر کردیم، اگر واقعاً دوچرخهاش گمشده، آقای شو مسئول است. این موضوع همچنین باعث ایجاد تأثیری منفی بر افکار مردم در باره دافا میشد.
ما همگی کمک کردیم و بهدنبال دوچرخه گشتیم، اما بازهم نتوانستیم آن را پیدا کنیم. با صاحب دوچرخه صحبت کردم تا خیالش را راحت کنم: «نگران نباشید. اگر بازهم نتوانید دوچرخه را تا فردا پیدا کنید، یک دوچرخه تازه برایت خواهیم خرید.» پس از اینکه او رفت، از استاد لی خواستیم به ما کمک کنند.
صبح زود، روز بعد، آقای شو شگفتزده شده بود که دوچرخه آن مرد را درست همان جایی که گذاشته بود، پیدا کرد. او از من پرسید: «چه اتفاقی افتاد؟ شب گذشته، پس از اینکه اینجا را ترک کردید، دوباره این مکان را بررسی کردم، اما دوچرخه آنجا نبود. هیچ کسی شب وارد اینجا نشد، بنابراین چگونه دوچرخه سرجایش برگشت؟»
به او گفتم: «این باید معلم لی باشند که به ما کمک کردند.»
مزایای معجزهآسای سلامتی
خانم مین
خانم مین حدوداً70 ساله بود. قبل از تزکیه در دافا، از درد ستون فقرات که او را فلج کرده بود، رنج میبرد. به پزشکان مختلفی در بیمارستانها مراجعه کرد، اما هیچ کدام از آنها نتوانستند او را درمان کنند. او مدت شش سال بستری بود و بهطرز ناراحتکنندهای رنج میبرد.
در زمستان سال 1995 یکی از همسایهها مزایایی را که از تمرین دافا بهدست آورده بود با خانم مین در میان گذاشت. پسر خانم مین نیز با او درباره قدرتهای درمان فالون دافا صحبت کرد. بسیاری از دوستانش، مانند برخی از مسئولین دولتی، تمرینکنندگان دافا بودند.
او آهی کشید: «من میدانم این تمرینها خوب هستند، اما با فلج بودنم در بستر، چگونه میتوانم تمرین کنم؟»
همسایهاش گفت: «فالون دافا از تمرینهای معمولی چیگونگ متفاوت است. آن بر ذهن شخص تمرکز میکند این بدان معنا است که در ابتدا سلامت روانی شخص بهبود مییابد.»
همسایهاش یک نسخه از جوآن فالون را برایش آورد. بعد از خواندن دهها صفحه، خانم مین احساس کرد که فشار بر ذهنش پاک شده و بهنظر میرسد که رنج و درد فیزیکی او نیز کمتر شده است.
در بهار 1996 خانم مین از پسرش خواست که او را با دوچرخه به مکان تمرین ببرد. او قادر نبود بایستد، تمرینها را بهطور نشسته روی یک صندلی یاد گرفت. چند روز بعد، خودش با کمک عصا به مکان تمرین رفت. پاهایش ورم کرده بودند، بنابراین با دمپایی به آنجا رفت. چند روز پس از آن، قادر بود با کفشهای معمولی بدون استفاده از عصا به مکان تمرین برود. دوازده روز بعد از شروع تمرین، از بیماری فلج که بهمدت شش سال طول کشیده بود، درمان شد.
همسر و پرستارش که شاهد قدرت دافا بودند نیز تمرین دافا را شروع کردند.
یک مهندس
آقای مهندسی از عوارض سکته مغزی و پرکاری تیروئید، اتروفی شدید مخچه و فراموشی رنج میبرد. او بهآرامی راه میرفت و اغلب آب دهانش سرازیر میشد. پس از یکماه تمرین، کاملاً درمان شد و پس از آن، مانند یک فرد معمولی صحبت میکرد و میخندید. همکارانش، پس از اینکه شاهد بهبودی شگفتانگیزاش شدند، تمرین را شروع کردند.
خانمی 80 ساله
خانم 80 سالهای با نکروز ایسکمیک قلبی، حتی برای راه رفتن احتیاج به کمک داشت و اغلب بیهوش میشد. خانوادهاش دائماً برای او نگران بودند. پس از مدتی کوتاه که تزکیه را شروع کرد، درمان شد. حتی هر روز میتوانست از پلهها تا طبقه چهارم بالا رود. خانواده و همسایگانش همه شگفتزده بودند و میگفتند که او جوانیاش را بهدست آورده است.
خانم شیائو جینگ
خانم شیائو جینگ، یک کارمند دولت حدوداً 30ساله، زیبا و شیکپوش بود. از دوران کودکی، آموزش فردی در آواز، رقص، خوشنویسی و صحبتهای عمومی را از مدرسان متخصص دریافت کرده بود. او به نرمی سخن میگفت و رفتار با وقاری داشت. همسر و خانواده همسرش با او مانند یک «شاهزاده» رفتار میکردند. متأسفانه او بیمار بود و متکی به مصرف زیاد دارو برای تسکین دردش بود.
در سال 1995 خانم شیائو یک تزکیهکننده دافا شد و زمان کوتاهی پس از آن، درمان شد. او درک کرد که شکوه دنیای بشری موقتی است و هدف واقعی از زندگی شخص، جذب شدن در دافا و بازگشت به آسمان است.
دیگر انتظار نداشت که مردم مانند یک «شاهزاده» با او رفتار کنند. او از فردی که بیش از حد بر روی ظاهرش وسواس بود به فردی تغییر کرد که بهطور صمیمانه تمرکزش بر روی تزکیه ذهن و بدنش بود. او صمیمی و قابل اعتماد بود و با همه با نیکخواهی و مهربانی رفتار میکرد.
یکی از چیزهایی که بهخصوص برایش بسیار دشوار بود، کمک به مادر شوهرش در زمانی بود که یبوست شدید داشت و باید مدفوع جمعشده را با دست به بیرون میکشید. مادر شوهرش عمیقاً تحتتأثیر قرار گرفته بود و بسیار سپاسگزار بود و به مردم میگفت که شیائو جینگ بهترین عروس است و دافا برای او خوشبختی و شادی بهارمغان آورده است.
خودم
قبل از اینکه فالون دافا را تمرین کنم، از نظر وضعیت جسمی ضعیف بودم. در یک تصادف شدید متحمل شکستگیهای متعددی شدم و پس از آن نتوانستم به سرکارم باز گردم. زندگیام پر از بدبختی بود. یکی از دوستانم فالون دافا را به من یاد داد. بیش از یکماه بعد، فشار خونم به حال عادی بازگشت و انواع بیماریهایم ناپدید شدند.
یک عضو سابق باند خرابکاران
شیائو شیان، حدوداً 30ساله، پس از اینکه در ارتش بازنشسته شد، دیگر جایی استخدام نشد. او درآمدی نداشت و بسیار تنگنظر بود. برای حل اختلافاتش، هرچند که جزیی بود به خشونت متوسل میشد. او یک بار رئیس شرکتی که همسرش در آنجا کار میکرد را تعقیب کرد و او را بهخاطر برخی مسائل بیاهمیت مورد ضرب و شتم قرار داد. مدیر با وحشت زانو زد و از او تقاضای بخشش کرد. هنگامیکه او و برادر زنش درباره چیزی اختلافنظر داشتند، شیائو چاقویی را بیرون میآورد و او را تهدید به مرگ میکرد.
اما، پس از تزکیه در فالون دافا، شیائو شیان تغییر کرد. روزی، او منتظر کسی در خارج خانهاش بود. مرد جوانی روی موتور سیکلت ناگهان از پشت به جلو سکندری خورد و تقریباً افتاد. مرد جوان شیائو شیان را برای بستن جاده سرزنش کرد، بنابراین از روی موتور سیکلت بیرون پرید و او را تهدید کرد که مورد ضرب و شتم قرار میدهد.
شائو شیان متوجه شد که این یک آزمون است، بنابراین درعوض اینکه عصبانی شود، از مرد جوان عذرخواهی کرد. اما مرد جوان هنوز راضی نشده بود. شیائو شیان به او گفت: «صدایت را بلند نکن. این خانه من است. اگر سرو صدای تو را بشنوند، با تو مشکل خواهند داشت.»
مرد جوان به فریادش ادامه داد و به او توهین کرد. درست پس از آن، عموی شیائو شیان، یک گانگستر، به نزد آنها آمد. تنها دیدن او، ترسی به دل مرد جوان انداخت.
شیائو شیان اجازه داد که مرد جوان برود و برای عمویش توضیح داد که همه چیز خوب است: «بهعنوان یک تمرینکننده دافا، من باید ببخشم و نباید کاری را که در سابق انجام میدادم انجام دهم، و از خشونت برای حل همه چیز استفاده کنم.»
بعداً، عموی شیائو شیان نیز یک تزکیهکننده دافا شد.
ماجرای دکتر تانگ
دکتر تانگ پزشک خانواده بود. قبل از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کند، بهدنبال شهرت و ثروت بود، اما احساس نارضایتی و خستگی برایش باقی مانده بود. انواع بیماریها را داشت و از تب و التهاب مزمن رنج میبرد.
بعد از اینکه، تزکیه دافا را شروع کرد، سلامتیاش را بهدست آورد. دیگر شهرت و منافع مادی برایش مهم نبود. او بیمارانش را در درجه اول اهمیت قرار میداد و آزمایشهای غیر ضروری را توصیه نکرد. او همچنین داروهای سنتی را تجویز میکرد که هزینه کمتر و تأثیر بهتری دارند. گرچه درآمدش کمتر از سابق بود اما او خوشحال بود.
هنگامیکه در اتاق اورژانس کار میکرد، اگر بیماران بهاندازه کافی برای پرداخت هزینههای درمانی یا خرید دارو پول نداشتند، او هرمقدار که آنها نیاز داشتند به آنها قرض میداد تا اینکه درمان آنها بهتأخیر نیفتد.
روزی، اعضای خانواده یکی از بیمارانش بهاندازه کافی پول نداشتند تا برای برگشت به خانه بلیط بخرند، زیرا تمام پولی را که بههمراه داشتند برای خویشاوندشان خرج کرده بودند. دکتر تانگ 70 یوآن به آنها داد تا بتوانند بلیط بخرند.
یک پرستار ارشد بیمارستان گفت: «از صدها کارمند استخدامی در بیمارستان ما، کسی که بیش از همه مورد تحسین من است دکتر تانگ است.»
مسئولین دولتی و نخبگان دافا را تزکیه میکنند
درمیان افرادی که به گروه تمرین ما ملحق شدند، مسئولین حزب کمونیست نیز بودند. بسیاری از مسئولین بهدنبال کتابهای دافا بودند و بیسرو صدا پشت سرمان میایستادند تا ما را هنگام انجام تمرینها تماشا کنند. آن عده از مسئولین دولتی که در دافا تزکیه میکردند درستکار شده بودند و از گرفتن رشوه خودداری میکردند و در جامعه بهخوبی مورد احترام بودند.
یک مقام عالیرتبه، به عنوان فردی با صداقت و مهربان شناخته شده بود. یکی از معاونیناش دافا را به او معرفی کرد. او همچنین با بیش از دوازده تمرینکننده صحبت کرد که همه آنها بهبودی فوقالعادهای را در سلامتی تجربه کرده بودند.
ماجراهای آنها الهامبخشاش شد که تصمیم گرفت تمرین را شروع کند. او به تمرینکنندگان در مکان تمرینهای صبح ملحق شد و همچنین شب به انبار دوچرخه آمد تا آموزهها را با ما بخواند. تزکیهاش تأثیر بسیار مثبتی در جامعه ما داشت.
یک مدیر اجرایی شرکت و همسرش هردو تزکیهکننده شدند. در گذشته، مردم اغلب در ازای مساعدت به او هدایایی میدادند. پس از اینکه تزکیه را آغاز کرد، او هرگز هیچ هدیهای را نپذیرفت.
شخصی به او 20 هزار یوآن داد و برای ارتقاء التماس کرد. او زمزمه کرد: «هیچ کسی چیزی درباره این نخواهد فهمید.»
مدیر اجرایی گفت: «اما آسمان که میداند.»
بعداً، این شخص سعی کرد به مادر 80 ساله مدیر اجرایی رشوه دهد. اما او نیز از قبول این پول خودداری کرد زیرا او نیز در دافا تزکیه میکرد.
یک تمرینکننده رئیس قضات دادگاه میانی بود. پس از اینکه یک تمرینکننده شد، یک قاضی منصف و بیطرف شد. از هیچ کسی پول نمیگرفت و به پروندههایشان منصفانه رسیدگی میکرد. برخی از افراد اظهار داشتند: «این بسیار عالی خواهد شد اگر همه قضات فالون دافا را تمرین کنند!»
در خاتمه
تزکیهکنندگان از حقیقت، نیکخواهی، بردباری پیروی میکنند تا افراد خوبی شوند. آنها در ارج نهادن به ارزشهای معنوی، شفقت و سنت پیشرو هستند.
هنگامیکه آزار و شکنجه آغاز شد، یک مسئول بلندپایه دولتی در شهرمان گفت: «این کاملاً اشتباه است که افراد خوب آزار و شکنجه شوند!»
دبیر دفتر بازرسی نظم و انضباط نیز به دوستش گفت: «این کاملاً اشتباه است که تمرینکنندگان فالون دافا را آزار و شکنجه کرد.»
یک دبیر حزب بازنشسته در شهرستان با صراحت گفت: «ریشهکن کردن فالون گونگ غیرممکن است! 20 سال دیگر، فالون گونگ هنوز اینجا خواهد بود!»
یک مسئول شهرستان ارتقاء مقام پیدا کرد که در سطح شهر دراداره 610 تمرینکنندگان دافا را آزار و شکنجه کند. یک ماه بعد، او به شغل دیگری منتقل شد. او گفت: «چگونه میتوانستم چنین افراد خوبی را آزار و شکنجه کنم؟ ترجیح میدهم که به موقعیت شغلی پایینتری در حومه شهر باز گردم تا اینکه مجبور به آزار و شکنجه تمرینکنندگان دافا شوم.»
هنگامیکه برای بازرسی به حومه شهر رفت، دستور داد که همه تمرینکنندگان دافا را که در بازداشتگاه محلی بهطور غیرقانونی بازداشت شده بودند آزاد کنند.
اگر رژیم کمونیست تمرینکنندگان فالون دافا را آزار و شکنجه نمیکرد، افراد بسیار زیادی از مزایای این تمرین بهرهمند میشدند. با مشکلات اجتماعی بسیار زیاد، غذاهای مضر و فساد قلبهای مردم، ملت چین با آزار و شکنجه فالون دافا، هزینههای اخلاقی فوقالعادهای را برای ارزشهای جهانی حقیقت، نیکخواهی، بردباری میپردازد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه روزهای آغازین در چین