(Minghui.org) فالون دافا را بهمدت 7سال تمرین کردهام. گرچه سه کار را در تمام این سالها انجام دادهام، اما متوجه شدم هنوز تزکیه را بهطور سطحی انجام میدادم و شینشینگم بهبود نیافته بود. هنگام مواجهه با مسائل، اغلب به درون نگاه نمیکردم که نهایتاً به اختلاف با اعضای خانواده و همکارانم منجر میشد.
من دوست دارم همه چیز را از قبل، برنامهریزی کنم و سریعاً آنها را انجام دهم، درحالیکه همسرم معمولاً برای انجام کاری تا دقیقه آخر منتظر میماند. در نتیجه، وقتی او کارها را بهسرعت انجام نمیداد، اغلب بیحوصله و عصبی میشدم و با لحنی خشن با او صحبت میکردم.
به دلیل حسادتم، هرموقع که در فیسبوک تصاویری از او و شرکای تجاری خانمش در شرکت میدیدم، رفتارم نیز بدتر میشد.
روزی، ناگهان همسرم گفت: «آیا استادت به شما آموزش نداده که نسبت به دیگران مهربان باشید؟» زبانم بند آمده بود.
بعداً وقتی این موضوع را با همتمرینکنندگان بهاشتراک گذاشتم، تمرینکنندهای به من گفت که وقتی یکی از حروف چینیِ کلمه «من» حذف شود، تبدیل به کلمه «بهدنبال چیزی بودن» میشود و به من یادآوری کرد که بهدرون نگاه کنم.
استاد بیان کردند:
«تزکیه چیزی است که درست در بحبوحه سختیها انجام میدهید. آنها شما را آزمایش خواهند کرد که آیا میتوانید احساسات و امیالتان را قطع کنید و آیا میتوانید آنها را سبک بگیرید. اگر به آن چیزها وابسته باشید، نمیتوانید تزکیهتان را تمام کنید. هر چیزی علت خود را دارد.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
متوجه شدم که ذهنیت سرزنش کردن سایرین، حسادت و سایر افکار بشری را داشتم. سعی نمیکردم خودم را از درون تغییر دهم و به وابستگیها و خودِ قدیمیام چسبیده بودم. استاد به ما گفتند بهدرون نگاه کنیم و سایرین را در اولویت قرار دهیم، اما من اغلب بهدنبال قصور دیگران بودم. در حال حاضر، بهتدریج یاد میگیرم که بهدرون نگاه کنم.
یک بدن شدن
درحالیکه در تمام این سالها، بدون نگاه کردن واقعی بهدرون، بهصورت گاه و بیگاه تزکیه میکردم، هیچ کدام از مشکلاتم را مهم درنظر نمیگرفتم. به همین ترتیب، هنوز نمیدانستم که چه چیزی را تزکیه میکنم.
استاد بیان کردند:
«یک شخص شبیه یک ظرف است و او آن چیزی است که حاوی آن است. تمام چیزهایی که یک شخص با چشمانش میبیند و با گوشهایش میشنود این چیزها هستند: خشونت و پرخاشگری، شهوت، کشمکشهای قدرت در کارهای ادبی، کشمکش برای نفع و سود در دنیای عملی، پرستش پول، تجلیات دیگر سرشت اهریمنی و مانند آن. چنین شخصی با سر او پر از این چیزها، واقعاً یک شخص بد است، بدون توجه به اینکه چگونه به نظر میرسد که باشد. رفتار یک شخص توسط افکارش دیکته میشود. با ذهنی پر از این چیزها، یک نفر قادر است چه کاری انجام دهد؟ فقط بهدلیل اینکه ذهن همه کمتر یا بیشتر تا اندازهای آلوده میباشد است که مردم نمیتوانند مشکلی را که ظاهر شده است تشخیص دهند.» («در فا ذوب شوید» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
هر زمان که چیزی را میبینیم یا میشنویم، آن در ذهنمان ذخیره میشود. برای نمونه، سابقاً از صحبتهای روزمرهای که فکر میکردم خندهدار هستند لذت میبردم و بهطور اتفاقی آنها را به مردم میگفتم. آنگاه، یک روز، درحالیکه به رادیو مینگهویی گوش میدادم، شنیدم که تمرینکنندهای تبادل تجربه میکرد که کلمات تزکیهکنندگان انرژی دارند، بنابراین ما باید گفتارمان را تزکیه کنیم.
در آن زمان، وضعیت تزکیهام بسیار ضعیف بود، زیرا بهندرت فا را مطالعه میکردم یا بهدلیل برنامه کاری پرمشغلهام،در گروه مطالعه شرکت نمیکردم. هنگام مطالعه فا خوابآلود میشدم، هنگام فرستادن افکار درست ذهنم سرگردان بود، اختلافاتی با هم تمرینکنندگان داشتم و افکار و اعمالم مانند رفتار مردم عادی بود.
در حقیقت، نگران وضعیت بدم بودم، اما نمیتوانستم انگیزهای برای اصلاح آن پیدا کنم. گاهی اوقات حتی میخواستم تزکیه را رها کنم، زیرا احساس میکردم بسیار سخت است.
آنگاه، زمانی را برای رفتن به گروه مطالعه فا پیدا کردم و تمرینکنندگان اهمیت مطالعه فا، انجام تمرینهای دافا و فرستادن افکار درست را بهاشتراک گذاشتند. حس کردم که استاد از طریق سخنان تمرینکنندگان به من اشاره میکنند که خودم را بهبود بخشم.
متوجه اهمیت مطالعه گروهی در اصلاح وضعیت نادرستم شدم. برنامهام را تنظیم کردم تا بتوانم در گروه مطالعه فا بهصورت منظم شرکت کنم و بهتدریج توانستم بسیاری از کوتاهیها و مشکلات خود را پیدا کنم.
از طریق مطالعه بیشتر فا، هنگامی که کتابهای دافا را مطالعه میکردم، دیگر احساس خوابآلودگی نمیکردم و هنگام فرستادن افکار درست، میتوانستم تمرکز کنم. درست همانطور که استاد بیان کردند:
«فا میتواند تمام وابستگیها را درهم شکند، فا میتواند تمام شیطانها را منهدم کند، فا میتواند تمام دروغها را متلاشی کند و فا میتواند افکار درست را نیرومند کند.» («مداخله را دور کنید،» از نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر 2)
ترویج شنیون
در گذشته هنگام صحبت با مردم احساس معذبی داشتم و بهسختی شنیون را به آنها معرفی میکردم. ذهنم اغلب خالی بود و نمیدانستم چه چیزی بگویم. فقط برای فرستادن افکار درست برای شنیون کمک میکردم و در ترویج نمایش شرکت نمیکردم. حس میکردم چیزی مانعم میشود، اما نمیدانستم چه چیزی.
طی یک تبادل تجربه گروهی، همتمرینکنندهای گفت که ترویج شنیون کمتر درباره فروش بلیطها است و بیشتر درباره معرفی زیبایی شنیون است. پس از شنیدن این مطلب، متوجه شدم که این تفکر را دارم که ترویج شنیون فقط درباره فروش بلیطها بود. آن چیزی بود که مانعم میشد تا با مردم درباره این نمایش صحبت کنم.
روزی، در غرفه همسرم با یک مشتری صحبت میکردم. هنگامیکه مشغول صحبت بودیم، یک بروشور شنیون را بیرون آوردم و با مشتری درباره زیبایی این نمایش صحبت کردم.
پس از آن، همسرم نزد من آمد و گفت: «تو پیشرفت کردی. در گذشته، بسیار خشک بودی و از معرفی نمایش به مردم میترسیدی، حتی فراموش میکردی بروشور را بیرون بیاوری. امروز، هر کاری را که انجام دادی طبیعی بود.» میدانستم که این استاد بودند که از طریق سخنان همسرم مرا تشویق میکردند.
در گذشته، بروشورهای شنیون را بر اساس ظاهر مردم توزیع میکردم. بروشور را به افرادی که عصبانی و خشن بهنظر میرسیدند یا اینکه عجله داشتند نمیدادم.
پس از اینکه از مانع وابستگی به ترس عبور کردم، دیگر این افکار را نداشتم و با هرکسی که روبهرو میشدم صحبت میکردم. حتی هنگامیکه فقط میگفتم «شن یون»، افرادی که با عجله عبور میکردند، توقف و با من صحبت کرده و درباره اینکه چگونه بلیطها را خریداری کنند، پرس و جو میکردند.
میتوانستم افکار و عقاید بشری و وابستگیهایم را در طول این روند ببینم. از مراقبت عظیم استاد سپاسگزارم و از تمرینکنندگانی که تبادل تجربهشان مشوقم بوده قدردانی میکنم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود