(Minghui.org) استاد لی هنگجی (بنیانگذار فالون گونگ) طی دو سال گذشته در سخنرانیهایشان بر اهمیت مینگهویی تأکید داشتهاند. اگرچه نمیتوانم اهمیتش را بهطور کامل درک کنم، میدانم که مینگهویی برای ما تمرینکنندگان در چین چقدر مهم است. طی این 20 سال آزار و شکنجه شدید، مینگهویی همراه ما بوده و نقش اجتنابناپذیری در تمرین تزکیۀ ما ایفاء کرده است.
راهاندازی مینگهویی
پس از دستگیری تمرینکنندگان در تیانجین، حدود 10هزار تمرینکننده بهمنظور دادخواهی مسالمتآمیزی برای فالون گونگ به پکن رفتند. نهادهای مختلف دولتی تحت دستورات مخفیانه حزب کمونیست، شروع به آزار و اذیت و سرکوب تمرینکنندگان کردند.
وبسایت مینگهویی در 25 ژوئن 1999 راهاندازی شد. پس از کمتر از یک ماه، در 20 ژوئیه 1999 آزار و شکنجه فالون دافا با دستگیریهای گسترده تمرینکنندگان در سراسر کشور آغاز شد. این سرکوب، هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روانی، به هر گوشهای از جامعه چین رسوخ کرد.
طی آن روزهای تاریک که نمیتوانستیم صدای استاد را بشنویم، درد و رنج و درماندگیمان ورای توصیف بود. از طریق مینگهویی بود که ماجراهای تزکیه و تبادل تجربه تمرینکنندگان در سراسر جهان در دسترس قرار گرفت و سپس در میان تمرینکنندگان دست به دست چرخید.
این مقالات باعث شد بتوانیم از درکهای سایر تمرینکنندگان از فا و ایمانشان به استاد لی مطلع شویم. شاهد نیکخواهی تمرینکنندگان نیز بودیم که کمک میکردند مردم از حقایق فالون گونگ آگاه شوند و نیز میتوانستیم معجزاتی را که افکار و اعمال درستشان به دنبال داشتند، ببینیم. این جریان به ما انگیزه میداد تا با این آزار و شکنجه روبرو شویم و از خرد و درستی کسبشده از فا استفاده کنیم و با ذهنی عاری از خودخواهی و به شیوهای موقر واقعیتهای فالون گونگ را به مردم بگوییم.
مهمتر از همه اینکه همه سخنرانیها و مقالات استاد لی در مینگهویی منتشر میشدند. مینگهویی کانال معتبری در اختیارمان قرار داد تا در میان وضعیت پیچیده در چین- جایی که آزار و شکنجه و افتراءها علیه دافا همچنان پابرجا بود- به سخنرانیهای استاد دسترسی داشته باشیم.
با نگاهی دوباره به 20 سال گذشته، میدانیم که مینگهویی نقشی حیاتی را ایفاء و در کل این مسیر هدایتمان کرده است.
خواندن مقالات مینگهویی
در صبح 20 ژوئیه 1999 دستگیر و بعد از چند ماه بازداشت و سوءرفتار شدید، آزاد شدم. در آن زمان فردی مقالهای را از مینگهویی به من داد با عنوان «اجازه دهیم زندگیمان در میان فا اصلاح شکل بگیرد.» آن مقالهای از یک کنفرانس تبادل تجربه در شهر گوانگژو در سال 1999 بود و مرا به گریه انداخت.
نویسنده نوشته بود: «خوشحال بودم که طلوع خورشید را در صبح میبینم و میدانستم که در سفر بازگشت به خانه واقعیام هستم. رو به تمرینکننده کناریام کردم و گفتم: "حالا متوجه شدهام که تزکیه کردن به فقط سطحی بالا برایم خیلی مهم نیست، زیرا هستیمان مهم و ارزشمند است، فقط به این دلیل که با تحقق بخشیدن به تعهدمان در اصلاح فا مرتبط است.''» این جمله، ساده و زیبا بود. بعد از گذشت سالهای بسیار زیاد هنوز آن را بهخوبی به یاد دارم.
تمرینکنندهای که این مقاله را به من داد، گفت که وبسایت مینگهویی را تمرینکنندگان خارج از کشور اداره میکنند. آن تمرینکنندگان گزارشها را درباره آزار و شکنجه و نیز اطلاعات را درباره تلاشهایمان در کمک به استاد در روشنگری حقیقت، بهروزرسانی میکردند.
خیلی دلگرم شدم و شروع کردم تا هر روز (به استثنای روزهایی که در بازداشت بودم) این وبسایت را بخوانم.
همراه با مینگهویی
مدت کوتاهی پس از شروع سرکوب دافا در سال 1999، چند تمرینکننده از شهر چانگچون، واقع در استان جیلین، به شهر ما آمدند. آنها مسافت زیادی را طی کرده بودند تا درکهای خود را درباره تمرین تزکیۀ دوره اصلاح فا با ما بهاشتراک بگذارند. درباره تجربیات خود در زمینه رفتن به پکن بهمنظور اعتباربخشی به فا و نیز رویدادهای معجزهآسایی که با آنها مواجه شده بودند نیز به ما گفتند.
دو تن از آنها چند روزی در آپارتمان اجارهای من ساکن بودند. اگرچه تمرینکنندگان محلی محیط خشن آن زمان را تهدیدی برای خود در نظر میگرفتند، این دو تمرینکننده بسیار خاطرجمع بودند. آنها هر روز بیرون میرفتند تا از داراییهای تمرینکنندگانی که براثر آزار و شکنجه جان خود را از دست داده بودند، عکس بگیرند و زندگی خود را به خطر میانداختند تا از اتاق خواب و اتاق نشیمنی که پس از دستگیری آن تمرینکنندگان غارت شده بود، عکس تهیه کنند. سالها بعد در مینگهویی خواندم که این تمرینکنندگان هنوز در زندان محبوس هستند، اما رسانههای خبری مانند اپک تایمز و تلویزیون انتیدی بعداً بهطور وسیعی از عکسهای ارزشمندی که آنها گرفته بودند، استفاده کردند تا این آزار و شکنجه وحشیانه را افشاء کنند.
من نیز با راهنمایی مقالات مینگهویی و انگیزهای که از آنها گرفتم، مانند سایر تمرینکنندگان برای دادخواهی به پکن رفتم. پس از ورود به پکن در اوایل سال 2000، در منزل تمرینکنندهای ساکن شدم. یک شب این تمرینکننده با استفاده از کامپیوتر گزارشهای آزار و شکنجه را در وبسایت مینگهویی بهروزرسانی کرد. نخستین باری بود که این وبسایت را بهصورت آنلاین میدیدم و خیلی به آن احساس نزدیکی کردم.
آن خبر مدت کوتاهی پس از ارائه مقالهاش منتشر شد. آن تمرینکننده با دیدن تعجبم از آن زمان گردش سریع، توضیح داد که تمرینکنندگان در خارج از کشور، بهصورت شیفتی روز و شب جلوی کامپیوترها منتظر هستند تا اطمینان حاصل کنند که مقالات بهموقع منتشر میشوند.
با شنیدن حرفهایش دیگر احساس تنهایی نکردم. گرچه هنوز مقداری میترسیدم و این ترس مدتی طولانی همراهم بود، اما وقتی آن ترس سعی داشت دوباره به من حمله کند، به استاد و نیز تمرینکنندگان مینگهویی که روز و شب جلوی کامپیوترهایشان منتظر بودند، فکر میکردم. این فکر باعث میشد احساس کنم که تمرینکنندگان همه جا کنارم هستند و تمرینکنندگان سراسر جهان با هم هستند. احساس اطمینان خاطر و اعتمادبهنفس بیشتری میکردم. چند روز بعد من نیز بدون ترس به دفتر استیناف در پکن رفتم.
یادگیری مهارتهای کامپیوتری
شهرم در ماه مارس سال 2000 شروع به ارتباط با مینگهویی کرد. تمرینکنندهای از یک تمرینکننده در پکن آموزشهایی دریافت کرد و با کامپیوتری بازگشت. نخستین باری بود که منطقه ما میتوانست ازطریق رمزنگاری با مینگهویی ارتباط برقرار کند. امروزه کامپیوترهای زیادی در منطقه ما میتوانند به مینگهویی دسترسی داشته باشند.
وقتی نخستین بار پاسخی از مینگهویی دریافت کردیم، خیلی تحت تأثیر احوالپرسی تمرینکنندگان خارج از کشور قرار گرفتیم و به گریه افتادیم. از آن لحظه به بعد، قلبمان با مینگهویی بوده است و هرگز از هم جدا نشدیم.
مهارتهای تکنولوژیکیای را که آموخته بودیم، به چند تمرینکننده دیگر منتقل کردیم. این مهارتها شامل استفاده از کامپیوتر، عبور از مسدودیتهای اینترنتی و استفاده از رمزنگاری طی ارتباطات بود. سپس با تمرینکنندگان شهری پس از شهر دیگر و روستایی بعد از روستای دیگر دیدار کردیم تا به تعداد بیشتری از تمرینکنندگان کمک کنیم آن مهارتها را بیاموزند.
بسیاری از تمرینکنندگانی که هرگز به کامپیوتر دست نزده بودند، بعداً در این زمینه متخصص شدند و توانستند سیستمها و نرمافزارها را دوباره نصب کنند. تمرینکنندهای حدوداً چهلساله از حومه شهر آمده بود تا این فنآوری را از ما یاد بگیرد. او گفت که قبلاً هرگز کامپیوتر را ندیده است و پیشرفتش خیلی کند بود. تقریباً یک هفته طول کشید تا فقط نحوه استفاده از صفحه کلید و موس را بیاموزد. تمرینکنندهای که به او آموزش میداد، ناراحت بود و خود آن تمرینکننده نیز احساس بدی داشت. او بهخاطر تمرین فالون گونگ بازداشت و شکنجه شده بود. با وجودی که طی بازداشتش هرگز در باورش دچار تزلزل نشده بود، کامپیوتر واقعاً باعث سردردش میشد و او را به گریه میانداخت.
با این وجود ناامید نشد و بعداً کمکم پیشرفت کرد. چند روز بعد توانست اظهاریهای رسمی ارائه دهد که حرفهای قبلیاش را علیه دافا که طی بازداشت و تحت فشار گفته بود، باطل اعلام میکرد. او همچنان مقالاتی را به مینگهویی ارائه میدهد و آنها اغلب منتشر شدهاند.
تمرینکنندۀ اهل پکن که مهارتهای کامپیوتری را به ما آموخت، بعداً بهمدت 10 سال زندانی شد. پس از آزادیاش در مقالهای نوشت: «گاهی گردشگران چینی از تمرینکنندگان خارج از کشور میپرسند که چقدر دستمزد میگیرند تا مطالب را در مکانهای گردشگری توزیع کنند. میتوانم به این سؤال پاسخ دهم. بهخاطر باورم 10 سال زندانی بودم و تحت شکنجههای مختلفی قرار گرفتم. نه تنها آزادی شخصیام را طی آن 10 سال- ارزشمندترین زمان طلایی در زندگیام- از دست دادم، خانوادهام نیز ازهم پاشید و فرزندم از من جدا شد. بنابراین چه مقدار پول میتواند آن را جبران کند؟ هیچ مقدار پولی نمیتواند، زیرا آن بیارزش است. گاهی مردم فراموش میکنند که اصول و ایمانی در این جهان وجود دارد.»
با خواندن این مقاله عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفتم. میخواستم به این تمرینکننده بگویم که اگرچه بهترین سالهای عمرش را در زندان گذراند، تلاشهایش به ما کمک کرد تا به ایمنترین روش با مینگهویی ارتباط برقرار کنیم و برکت را برای تعداد بیشتر و بیشتری از مردم بهارمغان آوریم.
فکر میکنم درخصوص تمرینکنندگان خارج از کشور نیز همینطور است. بدون توجه به اینکه آنها حدوداً بیستساله، هشتادساله یا تمرینکنندگان سالخورده هستند، تعهدشان به مینگویی به نجات مردم و به ارمغان آوردن زندگی ابدی کمک کرده است.
توزیع مطالب
در سپتامبر 2000 دو مقاله را از مینگهویی دانلود کردیم: «جیانگ زمین نمیتواند از زیر بار مسئولیت آزار و شکنجه فالون گونگ شانه خالی کند (نخستین بار در سپتامبر 2000 منتشر شد)» و یک مقاله مرتبط. آنها را چاپ و نسخههای زیادی را از آنها تهیه کردیم تا در چند شهر بزرگ توزیع کنیم. مردم با خواندن این مقالات نه تنها به حقیقت فالون گونگ آگاه شدند، با نام مینگهویی نیز آشنا شدند.
فرزندم یک روز از مدرسه به خانه برگشت و گفت که مردم، از جمله مأموران پلیس، این مقالات را که روی ستونی در نزدیکی مرکز خرید چسبانده شده بود، میخواندند. یکی از همسایگانم مقالات چسباندهشده در ساختمان مسکونیام را تحسین کرد و گفت این روشی عالی است که تمرینکنندگانِ فالون گونگ با صدای سرکوبشدهشان از خود دفاع میکنند.
شوهر تمرینکننده دیگری نیز تحت تأثیر این جریان قرار گرفت. او همسرش را برای این تلاشها تحسین کرد و گفت که مایل است در چسباندن مطالب کمک کند.
تقریباً 20 سال گذشته است و حالا بسیاری از مردم مینگهویی را خیلی خوب میشناسند. فردی که در مجتمع آپارتمانی نزدیکی زندگی میکند، یک بار گفت که همیشه مشتاق دریافت مطالب ما است و هر نسخه از آن را بهطور دقیق میخواند.
یک بار در سال 2003 بازداشت شدم. مأمور پلیسی که حدود سی سال داشت، وقتی دید هیچ مأمور دیگری در آن اطراف نیست، یک فلایر روشنگری حقیقت را از جیبش بیرون آورد و گفت که از خواندن هر نسخه از آن لذت میبرد. بعداً سایر مأموران در آن اداره پلیس نیز چیزهای خوبی درباره کیفیت بروشورها گفتند. بعضی گفتند که آنها درست مانند مطالبی هستند که حرفهایها چاپ میکنند.
فرزندم اغلب با من شوخی میکرد و میگفت: «شرط میبندم که در آینده مینگهویی بزرگترین رسانه خبری در چین خواهد بود.»
چاپ و توزیع نه شرح و تفسیر
در طول این سالهای روشنگری حقیقت، مینگهویی ما را در همه تلاشهای روشنگری حقیقتمان راهنمایی کرده است. در سال 2005 نسخه چاپی نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست (نه شرح و تفسیر) را از مینگهویی دریافت و توزیع و شروع به چاپ آن در مقادیر زیاد کردیم. اکثر تمرینکنندگان اهمیتش را درک میکردند و شروع به توزیع نسخههای آن بین مردم کردیم؛ نسخههایی که بهخوبی چاپ شده بودند.
مسئولان عالیرتبه، مأموران پلیس محلی و افرادی با پیشزمینههای مختلف همگی به آن علاقهمند بودند و دربارهاش صحبت میکردند. تعدادی از بازخوردهایی را که دریافت کرده بودیم، گردآوری کردیم و برای انتشار به مینگهویی ارائه دادیم.
استاد در هر قدم از این مسیر از ما مراقبت کردند و هر جا که میرفتیم، برکاتی نصیب مردم آنجا میشد. در آغاز خودمان نه شرح و تفسیر را توزیع میکردیم. بعداً مردم عادی نیز آن را پخش میکردند. سپس تعداد بیشتر و بیشتری از مردم شروع کردند تا از سازمانهای وابسته به حزب خارج شوند.
«بهخاطر شما اینجا هستیم»
در روزهای نخست مهارتهای فنی نداشتیم و تعداد بسیار کمی از مردم عادی میتوانستند از مسدودیتهای اینترنتی عبور و به وبسایتهای خارج از کشور دسترسی پیدا کنند. به دلایل امنیتی آپارتمانی را با اینترنت بیسیم اجاره کردیم و از آنجا با مینگهویی ارتباط برقرار میکردیم.
هر روز مقالات را از مینگهویی دانلود میکردم و وقتی زمان باز کردن وبسایت مینگهویی بود، احساس میکردم که همراه تمرینکنندگان مینگهویی دور هم نشستهایم. صلح و شادی بسیار زیادی را احساس میکردم؛ گویا میتوانستم این آزار و شکنجه سخت را فراموش کنم.
بعد از مدتی تمرینکنندهای که آپارتمان را اجاره کرده بود، گفت مظنون است که پلیس این مکان را زیر نظر دارد. بسیار نگران شدم؛ زیرا کامپیوتری که ازطریق آن با مینگهویی تماس داشتم، در آن آپارتمان بود.
سه روز گذشت و جرأت نکردم به آنجا برگردم. درحالی که سه روز هیچ ارتباطی با مینگهویی نداشتم، بهشدت احساس تنهایی میکردم. شب درحالی که در خیابان قدم میزدم، فکر میکردم که بهمدت سه روز مقالات مینگهویی را از دست دادهام. علاوه بر این، مینگهویی هر 10 روز یک بار، کتابچهای را که مجموعهای از مقالات تبادل تجربه تمرینکنندگان بود، منتشر میکرد. همیشه آنها را برای تمرینکنندگان محلی چاپ میکردم. بدون آن کتابچهها بعضی از تمرینکنندگان از انجام هر کاری میترسیدند و برخی حتی تمرین را کنار میگذاشتند. همانطور که تعداد بیشتر و بیشتری از تمرینکنندگان شروع به خواندن کتابچهها کردند و آنها برایشان مفید واقع شدند، شروع کردیم تا از هر شماره حدود 10هزار نسخه چاپ کنیم، اما حالا هیچ چیزی نداشتیم.
تصمیم گرفتم افکار درست بفرستم و بروم و کامپیوتر را از آنجا بیاورم.
درحالی که در تاریکی از پلهها بالا میرفتم، میتوانستم ضربان قلبم را بشنوم. پس از ورود به اتاق، قصد داشتم کامپیوتر را بردارم و بلافاصله آنجا را ترک کنم، اما کامپیوتر صدایی داد، گویا یادآوری میکرد که پیامها را بخوانم. متوجه نمیشدم که چرا یک کامپیوتر درحالت خاموش باید صدا بدهد، اما به هر حال تصمیم گرفتم نگاهی به آن بیندازم. آن را روشن و پیام رمزنگاریشده را دانلود کردم. «حالتان چطور است؟ چند روزی است از شما خبری نداریم و امیدواریم همه چیز خوب باشد. ما بهخاطر شما اینجا هستیم.»
آرام و قاطعانه مقالات چند روز گذشته را دانلود کردم و به پیام آن تمرینکننده پاسخ دادم.
سپس به اطراف نگاهی انداختم و بهطرز شگفتانگیزی احساس کردم خیلی بزرگ هستم. همه چیز پیرامونم ساکن بود و بدون اینکه هیچ فکری داشته باشم، احساس میکردم خودآگاه اصلیام بسیار بلندقامت است. سپس روبرویم موجود دیگری را دیدم، تقریباً به بلندای آسمان. نمیتوانستم صورتش را ببینم، اما میدانستم که از سمت دیگر اقیانوس است که تمرینکنندگان خارج از کشور آنجا هستند. آن عبارت: «ما بهخاطر شما اینجا هستیم» واقعاً مرا تحت تأثیر قرار و به من اطمینان خاطر داد.
تصمیم گرفتم به ارتباط با مینگهویی در این مکان ادامه دهم. میدانستم که در امان هستم، زیرا استاد موجود عظیمالجثه مینگهویی را به من نشان داده بودند- مینگهویی اینجا با شما است و شما در امان خواهید بود.
حرکت به جلو در شب بلند
مینگهویی مانند پیامی از استاد، همه تمرینکنندگان را در این شب تاریک و بلند که همان آزار و شکنجه است، به هم متصل کرده است. با خواندن مطالب مینگهویی توانستیم اشتباهات خود را اصلاح و خوب عمل کنیم و همواره نیکخواهی و فداکاری استاد را عمیقتر احساس کردهام.
پس از شروع آزار و شکنجه، بین سالهای 2001 و 2002، تبلیغات انزجارآمیز استفادهشده برای شستشوی مغزیِ توده مردم بیپرواتر از هر زمان دیگری بود. بعضی از تمرینکنندگان که سابقاً فعالانه به پکن میرفتند، حالا ناگهان برعکس شدند و شروع به حمله به دافا کردند. برخی از تمرینکنندگان گمراه شدند و بسیاری از ما احساس درماندگی میکردیم.
بسیار نگران بودم، زیرا هرگز انتظار نداشتم چیزی شبیه این اتفاق بیفتد. احساس هرجومرجی در درونم داشتم و میترسیدم که آنها ممکن است به دافا آسیب برسانند.
در این باره به مینگهویی نوشتیم و گفتیم که چه اتفاقی افتاده است و نگرانیهایمان را توضیح دادیم. بازخورد مینگهویی به ما یادآوری کرد که آرام باقی بمانیم و در باورمان به استاد و نیز فا ثابتقدم باشیم. این بازخورد همچنین میگفت که استاد مراقبت ما هستند و نباید مضطرب شویم. برخی پیشنهادات مفصلتر نیز در پاسخشان وجود داشت.
کمی بعد از آن مینگهویی مقالات زیادی را منتشر کرد، درباره افرادی که در مسیری شیطانی روشنبین شده بودند و نیز مقالاتی برای اینکه آنها را بیدار کنند. این مقالات را دانلود و در مجلهای گردآوری کردیم. سپس آنها را با سایر تمرینکنندگان به اشتراک گذاشتیم. تمرینکنندگان محلی درباره این مسائل صحبت کردند و درکهایمان را با هم در میان گذاشتیم. بنابراین توانستیم بر این مداخلات غلبه کنیم.
این فقط بخشی از سفرمان برای کمک به استاد در اصلاح فا است. طی 20 سال گذشته، مقالات تبادل تجربه مینگهویی کمکمان کرده تا در طول اصلاح فا در مسیر باقی بمانیم.
پرندهای که جیکجیک میکند
این درست چند سال پیش اتفاق افتاد. یک روز بهاری، صبح زود کمی سرد بود و تمایلی به بیدار شدن نداشتم. فکر کردم که خیلی دیروقت به رختخواب رفتم و تختم خیلی گرم است، اما شنیدم پرندهای با صدای بلند و واضح، بارها و بارها جیکجیک میکند، گویا نمیخواست دست بردارد تا اینکه من بلند شوم.
بلند شدم و کامپیوتر را روشن کردم. پیامی از مینگهویی درباره یک موضوع فوری آمده بود. به آن پیام پاسخ دادم و از آن پرنده که بیدارم کرده بودم، سپاسگزار بودم. به تصورم آن پرنده احتمالاً درحال خوشامدگویی به بهار گرم و گیاهانی بود که درحال شکوفه زدن بودند.
اما وقتی از پنجره به بیرون نگاه کردم، شگفتزده شدم: همه جا- روی شاخههای درختان، زمین و سقف- برف بود. برف سنگینی بود و اصلاً هیچ پرندهای به چشم نمیخورد.
از آن زمان به بعد، هر زمان پیامی از مینگهویی میآید، صدای جیکجیک آن پرنده را میشنوم. بدون توجه به اینکه صبح است یا غروب، تابستان است یا زمستان آن را میشنوم. این پرنده جادویی و این صدای شاد سالهای زیادی همراهم بوده است.
خلاصه
از زمان انتشار «قلب آگاه» در مینگهویی میدانیم که استاد نیکخواه مینگهویی را بهعنوان یک وبسایت موثق و مطمئن برای ما راهاندازی کردهاند. در آن روزهایی که نمیتوانستیم استاد را ببینیم یا صدایشان را بشنویم، مینگهویی به ما قوت قلب میداد، زیرا سخنرانیها و مقالات استاد برای هدایت ما در آنجا بود.
طی 20 سال گذشته، تعداد بیشتر و بیشتری از تمرینکنندگان توانستهاند به مینگهویی دسترسی پیدا کنند. آنها با خواندن مینگهویی خود را رشد میدهند و این مسیر را بهخوبی میپیمایند تا به استاد در اصلاح فا کمک کنند. از زمان تأسیس مینگهویی، آن نقش مهمی ایفاء و به تحقق بخشیدن به مأموریتِ مریدان دافا کمک کرده است.
استاد در دو کنفرانس اخیر فا درباره مینگهویی صحبت کردهاند. این باعث شده اهمیت و دستاوردهای مینگهویی را عمیقاً درک کنم. استاد بیان کردند:
«اما این تزکیه است، پس آیا این کارها باشکوهترین و خارقالعادهترین کارهایی نیست که میتوانید انجام دهید؟ وقتی مریدان دافا در سختترین شرایط هستند و نیاز دارند که صدای [حمایت] بشنوند، وبسایت مینگهویی برای آنها وجود دارد. پس دربارۀ این فکر کنید که کارتان چقدر فوقالعاده است. واقعاً باید قدر آن بدانید! هرچقدر هم که ممکن است انجام آن سخت باشد، این تقوای عظیم شما است.» («آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتندیسی 2018»)
در بیستمین سالروز تأسیس مینگهویی، مایلم از تیم مینگهویی برای کمک و راهنماییهایی که این وبسایت طی 20 سال گذشته به ما کرده است، تشکر کنم. مطالب بالا فقط برخی از تجربیاتم هستند و خالصانه آرزو میکنم که مینگهویی همچنان بهتر و بهتر عمل کند و امید را برای تعداد بیشتری از مردم بهارمغان آورد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه سفرهای تزکیه