(Minghui.org) از زمان آغاز تزکیهام در دافا در طول اصلاح فا، اتفاقات معجزهآسایی برایم رخ داده است.
تغییرات در پدیدههای آسمانی و قدرت شفابخش دافا
روزی در اوت سال 2001، به کارخانهای در زادگاهم رفتم تا حقیقت مربوط به آزار و شکنجه فالون دافا را برای برخی از بستگانم و سایر افراد در آنجا روشن کنم. شب بود که خواهر همسرم آمد تا مرا به خانهشان ببرد. وقتی به نزدیکی خانهاش رسیدیم، بهدلیل تجمع ابرها در آسمان، بسیار تاریک شد. احساس کردم این درست نیست و به خواهر همسرم گفتم: «جایی که زندگی میکنی بسیار بد است.» (او گفت كه مأمورین پلیس لباس شخصی و جاسوسهایی هستند كه مرتب افراد را دستگیر میكنند و من در آنجا باید خیلی مواظب باشم. چند روز پیش، یك تمرینکنندۀ فالون دافا در آنجا دستگیر شد.)
خواهر همسرم هنوز تزکیه را شروع نکرده و منظورم را کاملاً درک نکرد. به همین خاطر گفت: «شاید قرار است باران ببارد. راه رفتن در این تاریکی کار آسانی نیست. با مسیر آشنا نیستی و ممکن است به راحتی به زمین بیفتی. همین جا بمان. من به طبقه بالا میروم تا چراغ قوه و چتری برایت بیاورم.»
بعد از اینکه او رفت، در حالی که یک کف دستم را عمود روی سینهام نگه داشتم، شروع به فرستادن افکار درست کردم.
چند دقیقه بعد، او برگشت. چشمانم را باز کردم و غافلگیر شدم که همه جا پرتوهای نورانی بود. به آسمان نگاه کردم و واقعاً شگفتزده شدم. ابرهای تاریک ناپدید شده بودند و هالههای رنگارنگ کوچک ماه را احاطه کرده بودند. با شکوه بهنظر میرسید، بیشتر نگاه کردم و دیدم که هاله دوم بزرگتری در اطراف ماه وجود دارد. من به خواهر همسرم گفتم: «لحظهای تاریک بود و تو گفتی باران میبارد. هنگامی که به طبقه بالا رفتی، من افکار درست فرستادم. طی چند دقیقه، تغییر بزرگی رخ داد.» او تأیید كرد: «چه معجزهای!»
بعد با شوهرش تماس گرفت تا پایین بیاید. او ماه را نشانش داد و گفت که چه اتفاقی افتاده است. او به ماه و هاله آن نگاه کرد و بارها گفت: «معجزه! یک معجزه! من حدود ۶۰ سال دارم و هرگز این صحنه را ندیدهام.»
در حالی که همچنان به ماه نگاه میکردیم مشغول صحبت شدیم. سپس من و خواهر همسرم به طبقه بالا رفتیم تا بخوابیم، اما شوهرش پایین ماند تا به آسمان نگاه و در هوای خنک استراحتی کند.
روز بعد، از او پرسیدم که شب قبل چه مدت به آسمان نگاه کرده. او گفت که تا ساعت 1 شب در خارج از منزل بوده است و در حالی که کف دستانش را جلوی سینه خود میفشرد، گفت: «دافا معجزهآساست. عالی خواهد بود اگر استاد در بهبودی از دیابت و بیماری قلبی و ریویام به من کمک کنند.»
با بیان ساده این جمله، بیماریهای وخیمش ناپدید شدند و او شروع به خواندن جوآن فالون کرد. با وجود این او نتوانست از عادتهای بد خود مانند سیگار کشیدن و نوشیدن الکل خلاص شود. بعلاوه، در نزدیکی خانهاش محیط تزکیه نبود، بنابراین او نتوانست به تمرینش ادامه دهد. اما، به طول عمرش بیش از 10 سال اضافه شد.
بعد از این تجربه، قدرت اعجابانگیز فرستادن افکار درست را درک کردم. بنابراین، میدانم فرستادن افکار درست چقدر مهم است.
فرستادن افکار درست در دو نوبت برای از بین بردن شیطان پشت آزار و شکنجه
در اول نوامبر 2001 به جای اینکه بعد از کار به خانه بروم، جوآن فالون را در دفتر کارم خواندم. پس از تاریک شدن هوا، قدری مطالب روشنگری حقیقت را توزیع کردم. پس از توزیع نیمی از مطالب، گزارشم را دادند و دستگیر شدم. مرا به ادارۀ پلیس منتقل و به مدت هفت روز در آنجا حبس کردند و بعد از انتقال به بازداشتگاه یک ماه نیز در آنجا محبوس بودم.
در این مدت، آنها فهرستی از به اصطلاح جنایاتم را ارائه و مدارک لازم علیه مرا درست کردند. آنها تصمیم داشتند مرا به یک سال و نیم کار اجباری محکوم کنند. در طول بازداشت، به انجام تمرینات، روشنگری حقیقت و فرستادن افکار درست قوی برای کمیته امور سیاسی و حقوقی، ادارۀ 610 و اداره پلیس پرداختم تا تمام موجودات شیطانی و عواملی که در پشت سر آنها وجود دارند را بهطور کامل از بین بروند و مرتکب کار بدی علیه دافا نشوند.
با شروع فرستادن افکار درست، از طریق چشم آسمانیام دیدم محلی که اداره پلیس استان ما در آن قرار دارد با تودهای از ماده سیاه پوشیده شده است. یک هفته بعد، خاکستری شد و کمی بعد به رنگ طبیعی بازگشت.
در روز بیستو پنجم، دیدم که در بالای اداره پلیس نور درخشانی وجود دارد و فهمیدم عوامل شیطانی از بین رفتهاند. بعد از صرف صبحانهام روز بیستو ششم، قصد داشتم از بازداشتگاه خارج شوم، اما دروازه بسته شد. من نشستم و به فرستادن افکار درست قوی ادامه دادم. ساعت 8 بامداد روز بیستو هفتم، مدیر بازداشتگاه به من گفت كه وسایل شخصیام را جمع و آنجا را ترک کنم.
دومین باری که دستگیر شدم، در ژوئن سال 2014 بود. وقتی تعدادی مطالب روشنگری حقیقت را در زادگاهم تحویل دادم. صبح روز بعد پلیس مرا در خودرویی قرار داد و گفت که مرا برای معاینه جسمی میبرند. اما فوراً دانستم که آنها قصد دارند مرا به «کلاس شستشوی مغزی» در شهر مرکز استان بفرستند. در آن زمان اهریمن میخواست که ۱۰۰درصد تمرینکنندگان فالون دافا ظرف سه سال از تمرین معنوی خود دست بکشند. رئیس و هماهنگکنندگان مرکز دستیاری فالون دافا قبلاً دستگیر و تقریباً دو ماه در آن کلاس شکنجه شده بودند. این بار آنها میخواستند که مرا به آنجا ببرند.
در ابتدا، از استاد خواستم كه مرا تقویت كنند و نجاتم دهند. سپس به روشنگری حقیقت و نجات این افرادی که مرا دستگیر کردند فکر کردم.
استاد بیان کردند:
«روشنگری حقیقت شاهکلید است.» (آموزش فا در کنفرانس فا در آتلانتا فا 2003)
به آنها حقایق راجع به آزار و شکنجه فالون دافا را گفتم، اما آنها گوش نکردند. آنها به من اجازه ندادند که صحبت کنم. سپس شروع به فرستادن افکار درست کردم تا همه عوامل تاریک و اهریمنان فاسد و تمام عناصر شبح شیطانی کمونیست و همه عوامل شرور حزب کمونیست چین از بین بروند و همه نظم و ترتیبات نیروهای کهن نابود شوند. من آزار و شکنجه را تصدیق نخواهم کرد و نه با دستور اهریمنان همکاری خواهم کرد. قاطعانه در مسیری که استاد برایم ترتیب دادهاند قدم برمیدارم.
به فرستادن افکار درست ادامه دادم. از آنجا که آنها منتظر رئیس ادارۀ 610 بودند، ما تا ساعت 1 شب به مرکز شستشوی مغزی استان نرسیدیم. سپس افکار درست را به سمت آن لانۀ سیاه تاریک اهریمن فرستادم تا عوامل شیطانی در آنجا را کاملاً از بین ببرم.
وقتی وارد شدم، فشار خونم را چک کردند. از استاد خواستم که کمکم کنند. این فکر را داشتم که فشار خونم ۱۸ است و دستگاه 18 را نشان داد. آنها میخواستند یک ساعت بعد فشار خونم را دوباره بررسی کنند. استراحت نکردم و همچنان به فرستادن افکار درست ادامه دادم. در کمتر از یک ساعت، بیرون رفتم اما مرا کشانکشان برگرداندند تا فشار خونم را دوباره اندازه بگیرند. فکر کردم که فشار خونم باید 22 باشد و دستگاه 2۲ را نشان داد. بنابراین، آنها از پلیس و سایر مأمورین خواستند كه مرا ببرند و در مرکز پذیرش نشدم. فکر کردم به این دلیل بود که اهریمن در بُعدهای دیگر نتوانست آن را تحمل کند.
بعد از بازگشت به خانه، با تمرینکنندهای روبرو شدم که به من گفت تازه از همسرم شنیده که مرا به مرکز شستشوی مغز منتقل کرده بودند. او قصد داشت تا سایر تمرینکنندگان مطلع کند تا افکار درست برایم بفرستند. او انتظار نداشت که خیلی سریع به خانه بروم. به او یادآوری کردم که استاد بیان کردند:
«[اگر] افکار مریدان به اندازه کافی درست باشد، استاد نیروی آسمانی را برمیگرداند.» («پیوند استاد و مرید» ازهنگ یین۲)
کل اتفاقات بهدلیل تقویت توسط استاد بود. بعد از آن مدتی طولانی، ما خبری دربارۀ آزار و اذیت در مرکز شستشوی مغزی نشنیدیم. شخصی گفت که این کار خاتمه یافته است و برخی دیگر گفتند که به مکان دیگری منتقل شده است.
فرستادن چهار نوبت افکار درست گروهی برای رهایی تمرینکنندگان
مرد جوان تمرینکنندهای در کار نصب نرم افزار و تعمیر تجهیزات است. او سخت کار میکند و بسیار مسئول است. ما غالباً از او میخواهیم تا در حفظ تجهیزات همۀ مکانهای تولید مطالب اطلاعرسانی کمکمان کند. اما یک روز شنیدیم که خانهاش غارت و خودش دستگیر شده. طبق گزارشها بیش از 10 رایانه و چاپگر و خودروی شخصیاش نیز توقیف شد.
من به پنج مکان مطالعه گروهی فا که نزدیکم بودند رفتم تا به تمرینکنندگان اطلاع دهم که برای آزادی او افکار درست بفرستند. همه ما بهعنوان بدنی واحد با هم کار کردیم و در روز دوازدهم، او آن لانۀ تاریک را ترک کرد. او گفت که از زمان دستگیریاش چیزی نخورده یا ننوشیده است. او همچنان به فرستادن افکار درست ادامه داده بود و توانسته بود افکار درست سایر همتمرینکنندگان بیرون را احساس کند. او گفت که آنها بسیار قدرتمند بودند. گرچه دست به اعتصاب غذا زده بود، اما احساس گرسنگی و تنهایی نکرده بود. بنابراین، در مدت زمان کوتاهی، آزار و شکنجه از بین رفت. وضعیتی مانند او میتوانست به راحتی به پنج یا حتی 10 سال زندان منجر شود.
تمرینکنندگان فالون دافا روزی در سال 2013 در دادگاه میانی ووچانگ محاکمه شدند. همتمرینکنندۀ دیگری برای فرستادن افکار درست به آنجا رفت، اما به خانه بازنگشت. چند روز از او چیزی شنیده نشد. برخی از تمرین کنندگان نگران بودند که احتمالاً او دستگیر شده باشد. هیچ کسی نمیدانست که او کجاست.
علاوه بر فرستادن افکار درست برای او، به مکانهای مختلفی رفتیم تا به دنبال او بگردیم، از جمله ادارات پلیس، بازداشتگاهها، اردوگاههای کار و مراکز شستشوی مغزی. ما دو ماه خبری از او نشنیده بودیم. سپس به بعضی از هماهنگکنندگان پیشنهاد کردم که چون نمیتوانیم او را پیدا کنیم، دیگر نباید سعی کنیم به دنبالش باشیم. درعوض، بیایید افکار درست برایش بفرستیم و از قدرت فوق طبیعیمان برای به خانه آوردن او استفاده کنیم.
بنابراین همه تمرینکنندگان در گروههای مطالعه فا به مدت سه روز افکار درست فرستادند تا همه عوامل اهریمن مانع آزادی او را از بین ببرند. بعدازظهر روز سوم، او تماس گرفت و گفت که آن روز صبح برگشته بود. در حالی که تمرینکنندگان هنوز افکار درست میفرستادند، ما با تعجب به هم نگاه کردیم. این معجزه بود، در طول دو ماه نتوانستیم او را پیدا کنیم. اما، هنگامی که برایش شروع به فرستادن افکار درست کردیم، ظرف دو روز بازگشت.
این دو تجربه قدرت قوی فرستادن افکار درست بهطور گروهی را نشان میدهد.
فرستادن افکار درست در چهار نوبت، بهمنظور ایجاد محیطی برای نجات موجودات ذیشعور
استاد بیان کردند:
«گفتم: یک بودا چیست؟ "تاتاگاتا" چیزی است که انسانها به فردی میگویند که با حقیقت و با قدرت انجام آنچه که خواهان آن است میآید، حال آن که بودایان واقعی محافظان کیهان هستند و مسئول تمام عناصر صالح در کیهاناند.» (آموزش فا در کنفرانس فای ایالات متحده غربی، راهنمای سفر)
در سال 2008 به مجتمع مسکونی جدیدی نقل مکان کردم. وقتی برای اولین بار از ورودی اصلی وارد شدم، دیدم که بنر قرمز اهریمنی افتراآمیز به فالون دافا در آنجاست. فکر کردم، نباید اجازه دهیم که آن بنر موجودات ذیشعور را مسموم کند. بعد از اینکه دو بار افکار درست فرستادم، شب دوم باران بارید. چتری را نگه داشتم و از یک قیچی برای برش بنر و پایین آوردنش استفاده کردم.
چند روز بعد، برای توزیع مطالب روشنگری حقیقت بیرون رفتم. در حالی که نسخهای را در صندوق پستی قرار میدادم، نگهبانی آمد و از من پرسید که چه کار میکنم. گفتم نامه توزیع میکنم. او سپس از من پرسید که داخل کیفم چیست. گفتم این لباسم است (زیرا مطالب را با یک تکه پارچه پوشانده بودم) همانطور که راه میرفتم، افکار درست فرستادم تا اجازه ندهم کیفم را جستجو کند. او آن را جستجو نکرد، اما مرا تا واحد دیگری تعقیب کرد. وقتی برای سوار شدن به آسانسور رفتم، او همچنان به دنبالم بود. فقط یک فکر داشتم که او را بیحرکت کنم و اجازه ندهم وارد آسانسور شود. او بهنظر مبهوت بود و حرکتی نکرد. به طبقه بالای ساختمان رفتم و برای توزیع بقیه مطالب به واحد دیگری رفتم و بعد به خانه برگشتم.
بعد از بازگشتم، نشستم و افکار درست فرستادم تا مانع شوم که نگهبان مجدداً مرا ببیند. از استاد خواستم او را به منطقه دیگری منتقل کنند. پس از آن، دیگر او را ندیدم. از نگهبان دیگری دربارۀ او پرسیدم که پاسخ داد او به مجتمع دیگری منتقل شده است.
بعداً فکر کردم که ازآنجاکه در این منطقه زندگی میکنم، باید نقش اصلی را بازی کنم. همه این موجودات ذیشعور توسط دافا نجات مییابند. اهریمن مجاز نیست که موجودات ذیشعور را مسموم کند. در این منطقه هیچگونه آزار و شکنجهای مجاز نیست. این فکر را حفظ کردم. بعضی اوقات برای از بین بردن عوامل شیطانی در سراسر منطقه از باد، باران، رعد و برق و نور استفاده میکردم. از آنجا که به این طریق افکار درست میفرستادم، هیچ بنر، تابلوی نمایش اطلاعات و یا فلایر افتراآمیز به دافا وجود نداشته است و هیچگونه گزارش و دستگیری تمرینکنندگان فالون گونگ که حقیقت را روشن کرده یا مطالبی را توزیع کردهاند، مشاهده نشده است. سایر تمرینکنندگان گفتند: «کار توزیع مطالب روشنگری حقیقت بسیار امن است. هیچ مداخلهای وجود ندارد.»
من در سال 2017 به یک مجتمع مسکونی دیگر نقل مکان کردم زیرا همسرم باید نوهام را با ماشین خود به مقصد میرساند. این مجموعه فقط با داشتن 300 خانوار بسیار کوچک است. مدیریت آنجا بسیار سختگیر است. همه رؤسای ادارۀ 610 محلی و کمیته محله در آنجا زندگی میکنند. بنابراین محیط خیلی بدی بود و هیچکسی برای توزیع مطالب روشنگری حقیقت به آنجا نرفته بود.
وقتی وارد مجتمع شدم، دیدم که پرچمهای حزب کمونیست چین (حکچ) همه جا روی درختان آویزان و مطالب افتراآمیز به دافا در تمام آسانسورها نصب شده است. همه مطالب افتراآمیز را از بین بردم و به سمت پرچمها افکار درست فرستادم. همچنین برخی از همتمرینکنندگان را برای توزیع مطالب روشنگری حقیقت آوردم. من و دو تمرینکننده پس از پایان کار به خانه برگشتیم ، اما دو تمرینکننده دیگر هنگام توزیع مطالب دستگیر شدند. اما آنها افکار درست قوی داشتند و در همان روز آزاد شدند.
همتمرینکنندۀ دیگری بعداً به من گفت که مجتمعی که در آن زندگی میکنم بسیار اهریمنی است و همه نگهبانان و نظافتچیان شرور هستند. او از من خواست كه به ایمنیام توجه كنم.
روزی، در حالی که پوسترهای روشنگری حقیقت بدون چسب را قرار میدادم، نگهبانی مرا دید. آنها ترتیبی داده بودند که یک نفر همیشه مرا تحت نظر داشته باشد. تحت این فشار مدتی به زادگاهم برگشتم. در طول آن زمان، من افکار درست قوی فرستادم تا عوامل شیطانی را کاملاً از بین ببرم تا همه موجودات ذیشعور در آنجا نجات یابند.
در طول دو سال گذشته، من به فرستادن افکار درست ادامه دادم. پیشرفت مهمی در مجتمع ما ایجاد شده است. دیگر پوستر یا مطالب دیگر افتراآمیز به دافا وجود ندارد. از سال نو چینی، هیچ پرچم حک چ در آنجا آویزان نشده است. مأموران امنیتی در را برایم باز و جای پارکی را برایم رزرو کردند. رئیس هیئت مدیرۀ ساختمان نیز با من مؤدبانه صحبت کرد. من معتقدم که دلیلش این است که برای از بین بردن عوامل شیطانی در آنجا افکار درست فرستادم. طرف آگاه آنها در بُعد دیگر که دربارۀ دافا روشن است، قدردان است.
در طول پاندمی ویروس حکچ، این منطقه بهشدت آسیب دیده است. تقریباً در هر مجموعه، بیش از 10 نفر آلوده بودند، به غیر از مجموعه ما که هیچ مورد عفونی نداشت. فهمیدم که تا زمانی که هیچ شیطان کنترلکننده موجودات ذیشعور وجود نداشته باشد، آنها مرتکب اشتباه نسبت به دافا نخواهند شد و ویروس حکچ نمیتواند آنها را آلوده کند. فقط هنگامی که همه این موجودات ذیشعور فرصتی برای نجات توسط دافا داشته باشند، میتوانیم مأموریتمان را انجام دهیم.
استاد بیان کردند:
«افکار صالح، اعمال صالح
با تمام قلب پیشرفت کنید، توقف نکنید
تمام ارواحی که فا را آشفته میکنند پاک کنید
با تمام موجودات با نیکخواهی رفتار کنید.» («خدای صالح» هنگ یین ۲)
بر طبق آموزههای فا، توجه ویژهای به فرستادن افکار درست دارم. هشت بار در روز افکار درست میفرستم، و هر بار بهمدت ۲۰ دقیقه. همچنین برای افراد خانوادهام افکار درست میفرستم و همین امر کمک کرده نگرش آنها متحول شود. در گذشته مخالف تزکیۀ من بودند و حتی مطالب نادرستی میگفتند. اکنون به میل خود عبارت «فالون دافا خوب است» را تکرار میکنند. همچنین برای مأموران دولتی نیز افکار درست میفرستم که علیه دافا کارهای بدی انجام ندهند و فرصتی برای نجات داشته باشند. برای موجودات ذیشعور خودم نیز افکار درست میفرستم که آنها و خانوادهشان اقبال خوبی داشته باشند.
استاد بیان کردند:
«با حقیقتی میآید که به او آزادی اراده میدهد
با روحی سبک و آسوده چهار دریا را میپیماید
اصول فا را هرجایی در دنیای بشری پخش میکند
کشتی فا حرکت میکند، درحالی که کاملاً با موجودات زنده پر شده.» (تاتاگاتا، هنگ یین ۲)
اکنون که هیچ مداخلهای از سوی خانوادهام وجود ندارد، میتوانم سه کار را با آرامش انجام دهم. هر کجا که بروم، مطالب روشنگری حقیقت را توزیع میکنم، از جمله نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست، بروشور، تقویم رومیزی، تقویمهای دیواری، نرمافزاری برای عبور از فایروال بزرگ چین. هر کجا که بروم، از اسکناسهایی که روی آنها پیامهای روشنگری حقیقت روی آنها نوشته شده استفاده میکنم و حقایق مربوط به آزار و شکنجه را به مردم میگویم. مردم به حقیقت گوش دادهاند و معتقدند که «فالون دافا خوب است» و از حکچ و سازمانهای وابسته به آن خارج شدهاند.
این معجزاتی که هنگام فرستادن افکار درست تجربه کردم بازتاب قدرت عظیم دافا است. میخواستم این مطالب را به اشتراک بگذارم تا همتمرینکنندگان بیشتری بتوانند اهمیت فرستادن افکار درست را درک کنند. بیایید همه ما در این لحظه حساس اصلاح فا، افکار درست قوی بفرستیم.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه فرستادن افکار درست