(Minghui.org) در اکتبر گذشته، در جریان جلسه تبادل تجربهای در مرکز خدمات جهانی خروج از حکچ، صدای تمرینکنندگان را شنیدم که میگفتند اگر یک شخص غربی تشخیص دهد که حکچ بد است و دادخواست پایان دادن به استبدادش را امضا کند، آن فرد انتخابی را برای آینده خود انجام داده است. اولین فکرم این بود که استاد خیلی نیکخواههستند! دادخواست پایان دادن به حکچ برای غربیها است و من در یک کشور غربی زندگی میکنم. بنابراین شروع به جمع آوری امضا برای دادخواست کردم. میخواهم تجربیات خود را به اشتراک بگذارم.
جمع آوری امضا در محلهام
استاد بیان کردند:
«مریدان دافایم... شما در گستره وسیعی پخش هستید ( نشان دادن با دست)، و هر یک از شما حالا مسئول منطقه مربوط به خود در این دنیا هستید. تغییرات در تفکرتان میتواند به تغییرات در محیط پیرامونتان منجر شود. چگونگی مردم در منطقهتان نتیجهای است از دامنهای که تا آن حد برای آنها حقیقت را روشن کردهاید. محیط توسط وابستگیهای بشری شما شکل میگیرد. وقتی محیط بد است، بهخاطر این است که شما آن را به این شکل ساختید» (آموزش فا در کنفرانس فای بین المللی نیویورک بزرگ 2009)
متوجه شدم که مأموریت ما کمک به استاد در اصلاح فا و بیدار کردن وجدان مردم است. اگر اطرافیانم حقیقت را نشنوند و آینده خود را انتخاب کنند، من در دوران اصلاح فا در مسئولیت خود بهعنوان یک مرید دافا کوتاهی کردهام. از منطقهای که در آن زندگی میکنم شروع کردم و از مردم میخواستم که دادخواست را امضا کنند. سپس به مناطق اطراف و حومه نقل مکان میکردم که هیچ تمرینکنندهای در آنجا وجود ندارد.
ساکنان این مناطق بیشتر بازنشستگان و دانشجویان هستند. چند نفر نیز بهدلیل پاندمی در خانه کار میکردند، اما برای خرید وسایل برای وعده غذایی شبانه خود بیرون میرفتند. در نتیجه ویروس حکچ، مردم به ندرت به شهر میرفتند و عمدتاً در حومه شهر اقامت داشتند. اگر به سراغ آنها نرویم، ملاقات با آنها و روشنگری حقیقت دشوار خواهد بود. بنابراین، از دوشنبه تا جمعه، من و همتمرین کنندگانم به مراکز خرید، پیادهروها یا مناطق شلوغ در محلهای که در آن زندگی میکردیم میرفتیم و از مردم میخواستیم که دادخواست را امضا کنند.
جمع آوری امضا یک فرصت تزکیه است. در ابتدا تمایلی به نزدیک شدن به مردم نداشتم. در یک نقطه ثابت ایستاده بودم، بروشورها را در دست و لبخندی بر لب داشتم و منتظر بودم تا مردم بیایند و قبل از اینکه دهانم را باز کنم، بروشورها را ببرند. بعد از 3 ساعت 20 امضا جمع کردم. از عملکرد خودم راضی بودم اما وقتی فهمیدم که سایر تمرینکنندگان 2 صفحه امضا جمع کردهاند، کمی حسادت کردم. فاصله بین خودم و آنها را دیدم. با نگاه به درون، ترس خود را پیدا کردم. میترسیدم مردم بگویند ما درگیر سیاست هستیم یا نتوانم به سؤالات آنها پاسخ دهم، که ممکن است آنها را از نجات یافتن باز دارد. میترسیدم وجههام را از دست بدهم.
سپس فکر کردم: «هیچ کدام از اینها مهم نیست.» کلمات «بگذار زندگی شما در اصلاح فا بدرخشد" ناگهان به ذهن متبادر شد. متوجه شدم که اگرچه به درون خود نگاه و عقاید و تصورات بشری خود را پیدا کردم، اما فاقد افکار درست بودم. برای نجات مردم احساس فوریت نمیکردم.
بهطور طبیعی بعد از اینکه مشکل را پیدا و در تزکیه پیشرفت کردم، در جمعآوری امضا نتایج بهتری کسب کردم. به سراغ افراد غریبه رفتم و با آنها صحبت کردم و به آنها اطلاعات دادم. به آنها گفتم که این یک درخواست برای پایان دادن به حکچ در سطح جهانی است و این بسیار مهم است. همچنین دربارۀ آزار و شکنجه فالون گونگ توسط رژیم و فاجعهای که توسط حکچ در سرتاسر جهان به دلیل پنهانکاری درباره ویروس در چین ایجاد شد، توضیح دادم. بسیاری پس از اینکه به حرفم گوش دادند، دادخواست را امضا کردند و تعداد زیادی امضا جمع کردم. واقعاً نیکخواهی استاد و قدرت دافا را احساس کردم.
ما تمرینکنندگان بیوقفه حقیقت را روشن کردهایم، بنابراین کارهای اساسی انجام شده است. با افراد زیادی ملاقات کردم که از قبل حقیقت را میدانستند و منتظر امضای دادخواست بودند. هنگامی که مردی دادخواست را امضا کرد ، گفت: «این اولین بار است که فردی چینی را میبینم که میخواهد به حکچ پایان دهد. عالی است!» من گفتم: «ما عاشق چین هستیم. مردم چین خوب هستند ؛ این حکچ است که بد است.» بسیاری از مردم موافق هستند. استاد از طریق کلمات افراد عادی به ما تذکر میدهند که باید بیشتر بیرون بیاییم. تنها در این صورت است که مردم حقیقت را درک و آینده خود را انتخاب میکنند.
رفتن به ساحل برای جمعآوری امضا
آخر هفتهها، بسیاری از مردم به ساحل میروند. این فرصت خوبی برای روشنگری حقیقت و جمعآوری امضا است، بنابراین ما تصمیم گرفتیم در تعطیلات آخر هفته به ساحل برویم. مردم با دوستان یا خانواده برای باربیکیو یا پیک نیک به ساحل میروند. ما گروهی با آنها صحبت میکنیم و نتایج خوب است. نکته خوب دیگر این است که اگر یکی از آنها در گروه حقیقت را بفهمد، به همراهان خود میگوید و آنها را تشویق میکند تا دادخواست را امضا کنند. اگر مردم اطلاعاتی از سوی دوستان یا خانواده خود دریافت کنند، مایلند آن را باور کنند.
بعداً، با الگوبرداری از تجربیات گذشته، وقتی متوجه جمعیت زیادی میشویم که بهنظر میرسد از یک خانواده هستند، به افراد مسن در میان آنها نزدیک میشویم و حقیقت را روشن میکنیم. اگر او مایل به امضا است، از او میخواهیم که موضوع را به خانوادهاش بگوید. اگر بهنظر میرسد تجمعی از دوستان باشد، ما به شوخی میپرسیم فرد مسئول چه کسی است. صرف نظر از اینکه آنها به چه کسی اشاره میکنند، ابتدا با آن شخص صحبت میکنیم. معمولاً اگر یک نفر حقیقت را بپذیرد و دادخواست را امضا کند، دیگران میپرسند دربارۀ چیست؟ سپس از این فرصت استفاده میکنیم تا حقیقت را برای بقیه اعضای گروه روشن و امضای بیشتری جمع آوری کنیم. در بیشتر مواقع، 80 درصد از اعضای گروه دادخواست را امضا میکنند. در روز ملی استرالیا، سواحل مملو از جمعیت بود. من و تمرینکننده دیگری در عرض 6 ساعت 25 صفحه امضا جمعآوری کردیم. ما بعد از تاریک شدن هوا رفتیم که مردم دیگر نمیتوانستند کلمات را بخوانند.
هنگام جمعآوری امضا سرشار از انرژی هستم، اما بهمحض اینکه برنامهمان تمام میشود و استراحت میکنم، احساس گرسنگی ، تشنگی و خستگی میکنم. دیگر وقتی روی شن راه میروم پاهایم درد میگیرد. در ماشین مینشستم و صفحات امضا را مرتب می کردم، از دیدن امضایی که جمع آوری کردیم خوشحال میشدم. تمام تلاش ما ارزشش را داشت. ما فقط چند ساعت وقت صرف کردیم، با این حال تعداد زیادی از مردم نجات پیدا میکنند. استاد نسبت به موجودات ذیشعور بسیار نیکخواه هستند. یک امضای ساده در جهان ثبت میشود و مردم از نابود شدن در بلایای آینده در امان خواهند بود. استاد به ما مریدان دافا راهی آسان برای نجات مردم و ایجاد تقوای عظیم بخشیدهاند. ایشان بسیار نیکخواه هستند.
استاد بیان کردند:
«درواقع، به این فکر میکنم که درخصوص هر کاری که شما، مریدان دافا، امروز درحال انجام آن هستید، آن را برای دافا انجام نمیدهید، و برای من، استادتان نیز انجام نمیدهید. آنها را برای خودتان انجام میدهید. درحال هماهنگ کردن دنیای خودتان و بنیاننهادن تقوای عظیم خودتان هستید. درحال جمع کردن و نجات دادن موجوداتی هستید که نیاز دارید. همگی درحال انجام کارها برای خودتان هستید. از منظر من، بهعنوان استادتان، قطعاً باید به شما بگویم که این کارها را انجام دهید، زیرا میخواهم هر چیزی از شما را به هماهنگی برسانم و میخواهیم شما را به موفقیت رهنمون کنم. فقط وقتی به چیزهایی در زمینههای خاصی نیاز داشته باشید، در آن صورت به شما میگویم بروید و آنها را انجام دهید.» (آموزش فا در كنفرانس فای ۲۰۰۳ آتلانتا)
رفتن به مناطق روستایی
من به تور اتومبیل سیدنی ملحق شدم و به مناطق روستایی رفتم تا حقیقت را روشن و برای دادخواست امضا جمع آوری کنم. سفر طولانی بود و باید صبح زود بیدار میشدیم. سختیها را نادیده میگرفتم و احساس میکردم از این تجربه فوقالعاده بهره بردهام.
قرار شد در خارج از یک مرکز خرید امضا جمع کنم. این فرصت را گرامی داشتم زیرا بیش از دو ساعت رانندگی کرده بودیم و شاید این تنها زمانی بود که میتوانستم حقیقت را برای این افراد روشن کنم. نمیخواستم کسی را جا بگذارم، اما اضطرابم تأثیر منفی داشت.
بهمحض ورود یک خانم غربی به مرکز خرید، به او پیشنهاد بروشور دادم. او گفت علاقهای ندارد با خودم فکر کردم: «شما این بروشور را قبل از اینکه ببینید چه چیزی روی آن است، رد کردی.» سپس گفتم: «صبح بخیر، این یک درخواست جهانی برای پایان دادن به حکچ است.» او با نارضایتی زیادی پاسخ داد: «من علاقهای ندارم، شما قبلاً دوبار از من پرسیدهای.» کمی احساس ناراحتی کردم. همیشه منیت قوی داشتم و از انتقاد کردن خوشم نمی آمد و این در ملاء عام بود. واقعاً میخواستم بروم، اما بعد فکر کردم این درست نیست. شاید او رابطهای تقدیری با من داشته باشد. آرام شدم و فهمیدم حالت بسیار تحمیلکنندهای دارم.
دوباره با آن خانم مواجه شدم. با نگه داشتن بروشور، به او لبخند زدم. با خصومت به من نگاه کرد. این بار، او متوجه کلمات «پایان دادن به حکچ» شد. او نزدیکتر شد و پرسید که حکچ چیست؟ به او گفتم این به حزب کمونیست چین اشاره دارد. او اطلاعات را گرفت، آن را خواند و سپس پرسید: «چگونه میتوانم به گفتههای شما اعتماد کنم؟» گفتم: «من چینی هستم. فالون گونگ را تمرین میکنم و رژیم بیش از دو دهه است که تمرینکنندگان را مورد آزار و شکنجه قرار میدهد و افراد زیادی را کشته است. آزار و شکنجه هنوز ادامه دارد.» میخواستم بیشتر به او بگویم اما او حرفم را قطع کرد: «من در این خصوص میدانم. دوستی دارم که فالون گونگ را تمرین میکند و درباره وحشیگریهای حکچ به من گفته است. نمیدانستم که این اتفاق هنوز هم بعد از سالها در حال رخ دادن است.» او مدام سرش را تکان میداد و میگفت: «این خیلی وحشتناک است.» پس از نوشتن نام خود در دادخواست، گفت که از دوستانش میخواهد به اینترنت بروند و دادخواست را امضا کنند. خیلی خوشحال شدم که نرفتم وگرنه این فرصت برای توضیح دادن به این خانم را از دست میدادم.
این اتفاق به من آموخت که اگر مردم با ما بدرفتاری میکنند یا وقتی ما حقیقت را روشن میکنیم نسبت به ما دچار سوءتفاهم میشوند نباید آن را جدی بگیریم. باید نیکخواهی داشته باشیم. کسانی که متوجه نمیشوند ممکن است افراد بدی نباشند. اگر نگرش آنها بد است، احتمالاً چیزی هست که باید در تزکیه بهبود دهیم.
هنگام جمع آوری امضا، با بسیاری از افراد رابطه نزدیک پیدا کردم، گویی آنها خویشاوندان من بودند که مدتها بود آنها را ندیده بودم.
وضعیت کنونی به سرعت در حال تغییر است. فکر میکنم این بازتابی از این است که استاد در حال اصلاح فا در جهان بشری هستند. در این آخرین لحظه بسیار مهم، اگر زمان داشته باشیم، باید بیشتر اوقات بیرون برویم تا بروشورها را توزیع کنیم ، با مردم رودررو صحبت کنیم و افراد بیشتری را نجات دهیم.
در صورت وجود موارد نامناسب در تبادل تجربهام، لطفاً به آن اشاره کنید.
استاد از شما سپاسگزارم! همتمرینکنندگان از شما سپاسگزارم!
(کنفرانس فا آنلاین بین المللی 2021)
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری مشکلی ندارد، اما در این صورت ذکر عنوان مقاله اصلی و لینکش الزامی است.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.