(Minghui.org) من و شوهرم در سال 1996 تمرین فالون دافا را شروع کردیم و سلامتی‌مان بهبود یافت. پس از شروع آزار و شکنجه در سال 1999، حقایق را برای همه اعضای خانواده‌مان روشن کردیم و همه آن‌ها نگرش مثبتی نسبت به فالون دافا و تمرین‌کنندگانش داشتند.

در طول این سال‌ها، برخی از اعضای خانواده ما با موقعیت‌های مرگبار روبرو شدند، اما جان سالم به در بردند. آن‌ها معتقد بودند که برکات فالون دافا آن‌ها را از آسیب دور نگه می‌دارد. یکی از آن‌ها برادر کوچک‌تر شوهرم، به نام وِی است. او در سال 1997، به ملانوما مبتلا شد که تا سال 2021 به مغزش سرایت کرد. 6 ماه پس از اینکه وِی تمرین فالون دافا را شروع کرد، از سرطان بدخیم پوستی‌اش بهبود یافت. او از یک حامی سرسخت حزب کمونیست چین به یک تمرین‌کننده ثابت‌قدم دافا تغییر کرد.

وِی که اکنون 50ساله است، میلیاردری مهربان و درستکار است که زندگی مشترک و تجارت موفقی دارد. او نمی‌توانست بفهمد چرا پس از شروع آزار و شکنجه، من و شوهرم همچنان بر تمرین فالون دافا مصر هستیم. هرگز نمی‌خواست به توضیحاتمان درباره دافا گوش دهد یا مطالب دافا را از ما بگیرد. او تحت تأثیر تبلیغات رسانه‌های دولتی علیه دافا، معتقد بود که ما خیلی سرسخت و نادان هستیم.

پسرش که پزشک است در سال 2017 متوجه خالی روی کمر او شد و پیشنهاد کرد که آن را با جراحی بردارد. وِی برای معاینه به بیمارستان رفت و تشخیص داده شد که به ملانوما، یکی از تهاجمی‌ترین سرطان‌ها مبتلاست. او بلافاصله تحت عمل جراحی قرار گرفت. سپس با داروی وارداتی گران‌قیمت تحت درمان بود.

این دارو عوارض شدیدی داشت و باعث می‌شد احساس وحشتناکی داشته باشد و بالا بیاورد. با ادامه این وضعیت، وزنش به‌سرعت کاهش یافت و ضعیف شد و به‌سختی می‌توانست راه برود. 4 ماه بعد تصمیم گرفت مصرف دارو را قطع کند. می‌گفت: «دارو قبل از سرطان، مرا می‌کٌشد. می‌گذارم بیماری‌ام مسیر طبیعی‌اش را طی کند.»

وقتی من و شوهرم به دیدار وِی رفتیم، از او و همسرش خواستیم که فالون دافا را تمرین کنند و آن‌ها موافقت کردند. ازآنجاکه وِی هنوز کسب‌وکارش را مدیریت می‌کرد، قبل از اینکه خواندن جوآن فالون را پایان برساند، به‌دلیل مشغله کاری آن را کنار گذاشت.

در سپتامبر 2021، دچار ناراحتی شدید معده و در بیمارستان معاینه شد. معلوم شد که سرطان پوستش به دستگاه گوارش و ریه‌اش سرایت کرده است. پزشک به او پیشنهاد کرد که در بیمارستان بزرگ‌تری در پکن دوباره معاینه شود.

همسرش از ناامیدی گریه می‌کرد. من و شوهرم بعد از شنیدن این موضوع سریع به خانه‌اش رفتیم. هنوز از پکن برنگشته بود. به همسرش گفتیم: «شما هردو افراد مهربانی هستید، مخصوصاً وِی. به همان اندازه که باهوش و ثروتمند است، مهربان و کمک‌گر هم هست. چیزهای خوب در انتظار افراد خوب است. نگران نباش. اگر او بتواند با قلبی خالصانه به تمرین فالون دافا ادامه دهد، استاد لی، بنیانگذار فالون دافا، کمکش خواهند کرد. بسیاری از افراد مبتلا به بیماری لاعلاج، با تمرین دافا بهبود یافته‌اند.»

روز بعد که وِی برگشت، نسخه‌ای از جوآن فالون را به او دادم. دو ساعت وقت گذاشتم و به او گفتم که من و شوهرم چگونه از این تمرین سود برده‌ایم و اینکه این تمرین در سراسر جهان مورد استقبال است. همچنین توضیح دادم که چرا جیانگ زمین، رهبر سابق حزب کمونیست چین، این آزار و شکنجه را به راه انداخت. وی درحین گوش دادن سرش را تکان داد و گفت: «مطمئناً تمام تلاشم را برای مطالعه کتاب و انجام تمرینات به کار خواهم گرفت. لطفاً حرکات تمرینات را به من نشان بده.» از آن به بعد، من و شوهرم برای مطالعه فا و انجام تمرینات با او و همسرش، هر روز به خانه‌شان می‌رفتیم.

یک روز همسرش پیش ما آمد و گفت که بیمارستان پکن به‌تازگی یک برنامه تحقیقاتی درباره درمان سرطان آغاز کرده است. در صورت تطابق وِی با معیارها، او هم می‌تواند در این پژوهش شرکت کند و درمان‌های تجربی دریافت کند.

وِی درحالی‌که می‌دانست ما دوست نداریم او تمرین دافا را رها کند، گفت: «همچنان دافا را تمرین خواهم کرد، اما به درمان‌ها نیز نیاز دارم. می‌دانم که شما نیت خوبی دارید، اما نمی‌توانم این فرصت نادر را برای درمان از دست بدهم.» درحین صحبت به گریه افتاد. دلداری‌اش دادم و به او گفتم که درمان‌ها خوب است. او گفت: «مطمئن باشید که به مطالعه فا ادامه خواهم داد.»

در معاینه صلاحیت مشخص شد که وِی در مغزش سلول‌های سرطانی دارد که باعث شد برای برنامه تحقیقاتی واجد شرایط نباشد، زیرا داروهایی برای درمان مغز ساخته نشده بود. همسرش نزدیک بود از حال برود و از پزشک خواست داروهای دیگری تجویز کند. پزشک به او گفت که داروی موردنظر فقط می‌تواند رشد سرطان در شکمش را کند کند، اما نه در مغز را. درمان سرطانش در آن زمان غیرممکن بود.

روحیه وِی به‌شدت ضعیف شد. درحالی‌که انتخاب دیگری نداشت، همسرش او را تشویق کرد و گفت: «بیا به خانه برویم و دافا را با برادر و همسر برادرت مطالعه کنیم. خوب می‌شوی!» آن‌ها به خانه بازگشتند و از آن زمان، هر روز فا را مطالعه کردند و تمرینات را انجام دادند.

متعاقباً وضعیت سلامتی‌اش فوق‌العاده بهبود یافت. اشتها و قدرت هضم غذایش هردو بهتر شدند. معده‌اش هم دیگر درد نمی‌کرد. این تغییرات تشویقش کرد و باعث شد تمرینات را بیشتر انجام داد و هر روز ساعت‌ها فا را مطالعه کند.

در ابتدای شروع تمرین دافا، او هنوز شیمی‌درمانی می‌شد. علاوه‌بر اینکه چند بار دچار تب خفیفی شد، عوارض جانبی‌ای را نداشت که اکثر مردم دارند، مانند تب بالا یا حالت تهوع. وی معتقد بود که دافا درحال نشان دادن قدرتش در اوست.

یک روز از اتفاقی که در شرکتش رخ داد برایم گفت. چهار سهامدار با سهام مساوی هر کدام مسئولیت متفاوتی داشتند. یکی از آن‌ها به وِی گفت که سهامدار دیگری مقدار زیادی از سرمایه شرکت را برای بازسازی یکی از فروشگاه‌های خود خرج کرده است. او آن را نسبتاً ناعادلانه می‌دید و سعی کرد باقی‌مانده وجوه را با وِی تقسیم کند. وِی به او گفت: «نمی‌توانم این کار را انجام دهم، زیرا اکنون فالون دافا را تمرین می‌کنم و باید از اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی کنم.»

سه ماه پس از اینکه وِی تمرین دافا را شروع کرد، برای معاینه بعدی به پکن بازگشت. تمام محل‌های ضایعه، ازجمله محل ضایعه در مغزش، به نصف اندازه اصلی خود رسیده بودند. الآن 6 ماه گذشته و وزنش اضافه شده است. رنگ چهره‌اش گلگون شده و پوستش لطیف و درخشان است.

وِی علاوه‌بر مطالعه کتاب‌های فالون دافا، ویدئوهای زیادی درباره آزار و شکنجه درحال‌وقوع این روش دیده و واقعاً متوجه شده که دافا مورد بی‌انصافی قرار گرفته است. او با درک اینکه دافا چقدر عالی است، اکنون تمرین‌کننده‌ای واقعی شده است.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.