(Minghui.org) شن وئی تونگ گزارشگر ارشد و مجری یک برنامه مالی، شخصی متواضع، باثبات و حاضرجواب و تیزهوش است. همکارانش به او اعتماد دارند و به او تکیه می‌کنند. اما، افراد کمی ‌می‌دانند که او از یادآوری گذشته‌اش احساس ناراحتی می‌کند. او می‌گوید که فالون دافا تاریکی را از قلبش بیرون راند و امید و تولدی دوباره به زندگی‌اش آورد.

تحمل آزار و قلدری در مدرسه

وئی تونگ که نارس متولد شد، از نظر ذهنی کند بود و اضافه‌وزن داشت. در دوران دبستان و راهنمایی، هم‌کلاسی‌هایش اغلب او را مورد آزار و قلدری قرار می‌دادند و به او می‌خندیدند که باعث ‌شد اعتماد به نفس پایینی در او ایجاد شود.

کمر مادرش دچار جراحت شد. وئی تونگ و برادر بزرگترش مجبور بودند او را در رختخواب به پهلو برگردانند و به پشتش ضربات ملایم بزنند تا کمکش کنند صبح‌ها بیدار شود. او رژیم‌های غذایی ارگانیک، درمان‌های سنتی، ماساژ سنتی و برخی تمرینات چی گونگ را امتحان کرد. با اینکه پول و زمان زیادی خرج کرد، بهبود نیافت. فقط پس از شروع تمرین فالون دافا سلامتش را به دست آورد.

وئی تونگ می‌گوید: «بعد از اینکه مادرم شروع به تمرین فالون دافا کرد، سالم و شاد شد. او همیشه پر انرژی بود و بسیار لبخند می‌زد. حتی فراموش کردم که چگونه مجبور بودیم کمکش کنیم. مادر از من پرسید که آیا می‌خواهم فالون دافا را یاد بگیرم؟ او من و برادرم را به پارک برد تا در تعطیلات تابستانی ساعت پنج صبح تمرینات را انجام دهیم.»

دافا به او خرد بخشید

وئی تونگ پس از دو ماه تمرین فالون دافا تغییرات بزرگی را تجربه کرد. لاغر و چابک شد. ماهیچه‌هایش قوی شدند و پوستش که زمانی خشن بود، صاف و نرم شد. وئی تونگ گفت: «فکر کردم، وای، فالون دافا واقعاً خاص است!»

او شروع به مطالعۀ متن اصلی فالون دافا، جوآن فالون کرد و گفت که ذهنش باز شد.

در گذشته به نظر می‌رسید عملکرد مغزش کُند است و او نمی‌توانست استدلال و منطق مورد استفادۀ معلمان در کلاس را درک کند. پس از شروع تمرین فالون دافا، او گفت که تفکر منطقی و هوش او بهبود یافته است. «می‌توانستم آموزش‌ها را بفهمم و نمراتم در هر درس بهتر شد. من باعث شگفتی معلمان و همکلاسی‌هایم شدم. با موفقیت وارد دبیرستان و بعداً در یک دانشگاه دولتی معتبر (در تایوان) پذیرفته شدم.

اعتیاد به بازی‌های ویدیویی

بسیاری از همکلاسی‌های وئی تونگ در دانشگاه بسیار بااستعداد بودند. او احساس می‌کرد که فاقد مهارت‌های ارتباطی و اجتماعی است و توانایی‌های جسمی ‌و دانشش از آنها عقب‌تر است. او عزت‌نفس و اعتماد به نفس کسب کرده در دبیرستان را زمانی که نمراتش خوب بود، از دست داد. نسبت به همکلاسی‌هایش احساس حقارت می‌کرد و کم‌کم تزکیه را فراموش کرد.

خانواده وئی تونگ هر شب ساعت 11 فا را مطالعه می‌کنند. او متوجه شد که به‌تدریج نمی‌تواند آن را بخواند و وقتی از او می‌خواستند که به آنها بپیوندد خسته بود. در قلبش مدام فشار انباشته می‌شد اما نمی‌دانست چگونه آن را حل کند. سرانجام یک شب به خانواده‌اش گفت که تصمیم گرفته تمرین فالون دافا را کنار بگذارد.

اما، پس از اینکه تزکیه را کنار گذاشت، همانطور که انتظار می‌رفت احساس آرامش نکرد. در عوض او احساس افسردگی و ناراحتی زیادی می‌کرد.

او نمی‌توانست با همکلاسی‌هایش کنار بیاید، همیشه احساس منفی داشت و در مورد ملاقات با افراد جدید یا حتی حضور در کلاس احساس اضطراب می‌کرد. او در تلاش برای فرار از واقعیت، به افراط رفت و شروع به بازی‌های ویدیویی کرد. او همچنین رمان‌های تخیلی و کتاب‌های طنز می‌خواند.

وئی تونگ دچار افسردگی شد. ترس و احساس شکست او را آشفته می‌کرد. وزن او در نوسان بود و چاق و لاغر می‌شد. وقتی افسردگی‌اش حاد شد حتی به فکر خودکشی هم افتاد. او تقریباً به‌دلیل غیبت بیش از حد در کلاس‌های سال دوم توسط دانشگاه اخراج شد. اما، مرتکب هیچ تخلف جدی نشد و در نهایت فارغ التحصیل شد.

یادآوری زیبایی دافا

او پس از فارغ التحصیلی شغلی پیدا کرد، اما حجم کار زیاد بود و خیلی زود احساس خستگی و فرسایش کرد. وئی تونگ گفت: «وقتی نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شدم، اغلب به یاد می‌آوردم که هنگام تمرین فالون دافا چه حس خوبی داشتم. با وجود اینکه مدت زیادی دور بودم و آموزه‌ها را فراموش کردم، دافا عمیقاً در قلبم ریشه دوانده بود.

شن وئی تونگ

وئی تونگ پس از تأمل در خاطرات خوش تزکیه‌اش، آنچه باعث توقف تزکیه‌اش شد و اینکه واقعاً چه چیزی را در زندگی‌اش می‌خواست، تجزیه و تحلیل کرد.

وئی تونگ گفت: «کم‌کم درک کردم که زندگی چقدر ناقص و بی‌معنی است. می‌خواهم چه جور آدمی‌باشم؟ نکته کلیدی این است که می‌خواهم به چه نوع زندگی دست یابم. از خودم پرسیدم، اگر امروز همه چیزم را از دست می‌دادم، و اگر همه چیزهایی که در جهان خوشبختی را تشکیل می‌دهند از دست بروند، پس مهم‌ترین چیز در زندگی چیست؟ پاسخ حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری است. وقتی این سه حرف در قلبم ظاهر شدند، فهمیدم آنچه در زندگی‌ام کم بود فالون دافا بود.»

استاد هرگز مرا رها نکردند

یک روز مانده به پایان سال 2012، او به خانه رفت و به دنبال فرصتی برای صحبت با مادرش بود. گفت: «فراموش کردم تمرینات را چگونه انجام می‌دادم، می‌توانی دوباره به من یاد بدهی؟» در ابتدا مادرش متوجه منظور او نشد. وقتی متوجه شد که پسرش می‌خواهد به فالون دافا بازگردد، بسیار خوشحال شد.

وئی تونگ در حال خواندن جوآن فالون برای فرزندش

وئی تونگ بعد از اینکه تصمیم گرفت دوباره تزکیه کند، همۀ کتاب‌های طنز و بازی‌های ویدیویی‌اش را دور انداخت. او گفت: «بعد از اینکه از شر آنها خلاص شدم، ذهنم روشن شد و احساس سبکی کردم. ‌توانستم احساس کنم فا چقدر قدرتمند است. وقتی ‌خواستم به سمت مثبت تغییر کنم، احساس می‌کردم که هر روز در حال تغییر هستم. هر روز که از خواب بیدار می‌شدم، احساس می‌کردم که وضعیت فکر و شین‌شینگم نسبت به روز قبل بهتر شده است. نه تنها اغلب بینش‌های جدیدی از مطالعه فا به دست می‌آوردم، بلکه بدنم نیز سالم‌تر و سبک‌تر می‌شد.»

او پس از بازگشت به دافا احساس آرامش کرد و افسردگی‌اش کاملاً از بین رفت. در گذشته او برای کسب شهرت و ثروت در تقلا بود و احساس می‌کرد که زندگی‌اش تیره و تار و سردرگم است. اکنون احساس می‌کند که هر روزش پر از نشاط و امید است.

وئی تونگ گفت: «سال‌ها پیش تمرین‌کننده دیگری به من گفت، باید بدانی چرا تزکیه می‌کنی، حالا بعد از یک دور زدن طولانی، بالاخره می‌دانم.»

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.