(Minghui.org) درود استاد، درود هم‌تمرین‌کنندگان!

حدود ده سال است که همراه تمرین‌کنندگان در بوستون، در سفر کمک به استاد در اصلاح }}فا بوده‌ام.

تبدیل موقعیتی بد به موقعیتی خوب

در طول تابستان 2019 کارمای بیماری را تجربه کردم. وقتی کاملاً به پایان نرسیده بود، در محل کار تعارضات شدیدی یکی پس از دیگری داشتم که درنهایت باعث شد آن شغل را ترک کنم. محنت‌های متعددی طی زمان کوتاهی به‌وجود آمد که سبب شد متوجه شوم وضعیت تزکیه‌ام باید بهبود یابد. در پاییز 2019، وضعیتم نه‌تنها بهبود نیافته بود، بلکه پیچیده‌تر شده بود. علاوه‌بر آن مجبور بودم با تغییرات بزرگ زندگی دست‌وپنجه نرم کنم. ناگهان استرس کار، زندگی و دردهای جسمی همه به سراغم آمدند و احساس درماندگی کردم.

مواجهه با محنت‌ها در حالت درماندگی، عذاب‌آورترین چیز نبود. درحالی‌که می‌دانستم تزکیه‌ام در وضعیت خوبی نیست، برایم مشکل بود زمانی بیابم تا فا را به‌تنهایی مطالعه کنم. بهترین کاری که می‌توانستم انجام دهم این بود که هنگام رانندگی به‌سمت محل کار، به فایل‌های صوتی سخنرانی‌های فای استاد گوش دهم و به جلسات مطالعه گروهی هفتگی ملحق شوم.

یک شب چیزی غیرمنتظره رخ داد. برف می‌بارید و من با احتیاط درحال رانندگی به‌سمت خانه بودم. خیلی زودتر از حد معمول ترمز زدم تا پشت چراغ قرمز بایستم، اما اتومبیلم به حرکت ادامه داد و به اتومبیلی که جلوتر متوقف شده بود، برخورد کردم. خوشبختانه راننده هیچ‌گونه ناراحتی و دردی احساس نکرد و روی اتومبیلش هم هیچ نشانه آشکاری از آسیب ناشی از برخورد وجود نداشت. می‌توانم بگویم او ترسیده بود. اطلاعات تماس را رد و بدل کردیم و به راننده گفتم اگر خسارتی در روزهای آتی پدیدار شد هزینه آن را تقبل خواهم کرد.

در گذشته، هر وقت با آزمون‌های بزرگ {{شین‌شینگی مواجه می‌شدم، تا زمانی که فا را می‌خواندم و به درون نگاه می‌کردم، به‌وضوح می‌توانستم احساس کنم که استاد مرا راهنمایی می‌کنند. برای مثال، با پاراگراف‌هایی مواجه می‌شدم که به وابستگی‌هایم اشاره می‌کردند، یا برخی از کلمات در سخنرانی‌های استاد برایم به‌گونه‌ای برجسته‌تر می‌شدند. اما این بار چنین نبود. گرچه از تابستان 2019 یکی پس از دیگری آزمون‌هایی داشتم، نمی‌توانستم ماهیت وابستگی بنیادی‌ام را دریابم. این تصادف واقعاً مرا تکان داد، زیرا این بدان معنا بود که شکافی در تزکیه‌ام وجود داشت و به احتمال زیاد شکاف کوچکی نبود. برای نخستین بار، از دیدگاه تزکیه احساس سردرگمی کردم و نمی‌دانستم استاد می‌خواهند درمورد چه موضوعی مرا بیازمایند.

تمرین‌کنندگان در بوستون درحال آماده شدن برای فروش بلیت‌های شن‌یون در مراکز خرید بودند. تمرین‌کننده‌ای نیویورکی به بوستون آمد تا به ما در زمینۀ فروش آموزش بدهد. در مسیر جلسه، تصادفاً با او در یک اتومبیل بودم. وی درمورد اهمیت ایمان به استاد و فا صحبت کرد و به داستانی از کتاب مقدس درمورد شرط‌بندی یهوه و شیطان بر سر ایوب اشاره کرد. در این داستان، ایوب به یهوه ایمان داشت. شیطان تصمیم گرفت ایمان ایوب را بیازماید. ایوب ناگهان ثروت، عزیزان و سلامتی‌اش را از دست داد. اما از ایمانش به یهوه دست نکشید، امتحان را پشت سر گذاشت و همه‌چیز به او بازگشت. تمرین‌کننده دیگری که در اتومبیل بود و از مصائب اخیر من خبر داشت، گفت که باید به استاد و فا ایمان داشته باشم. در آن زمان گمان نمی‌کردم درباره استاد یا فا تردیدی داشته باشم، برای همین به گفته‌هایش توجهی نکردم.

همه می‌دانیم که در مسیر تزکیه هیچ‌چیزی تصادفی نیست. ازآنجاکه آن تمرین‌کننده داستانی در رابطه با ایمان کامل به استاد و فا را به اشتراک گذاشت، متوجه شدم که این تصادفی نیست. شروع کردم به فکر کردن درمورد رنج‌هایی که درحال تحملشان بودم. در داستان ایوب، یهوه و شیطان، ایوب را با محروم کردنش از نعمت‌هایی که داشت آزمایش کردند. استاد به من برکات فراوانی عطا کرده‌اند. مثلاً به‌ندرت بیماری را تجربه کرده‌ام، در یک خانواده تمرین‌کننده بزرگ شدم، توانستم برای تحصیل و کار به ایالات متحده بیایم، و در پروژه‌های دافا شرکت کنم. همچنین یک تصادف بزرگراهی داشتم که صدماتش صفر بود. این‌ها فقط موهبت‌هایی بود که می‌توانستم در سطح افراد عادی درک کنم.

این واقعیت که در رابطه با تزکیه احساس سردرگمی می‌کردم، دقیقاً جلوه‌ای از شک و تردیدهای من درباره استاد و فا بود! ازآنجاکه همه آنچه را که داشتم استاد به من عطا کرده و زندگی‌ام را نظم و ترتیب داده بودند، درباره چه‌چیزی می‌توانستم گیج و سردرگم باشم؟ سختی‌ها و مشکلاتی که تجربه می‌کردم هیچ تأثیر مادی‌ای بر تزکیه‌ام نداشت، چراکه هنوز می‌توانستم تزکیه کنم، به درون نگاه کنم، شین‌شینگم را بهبود بخشم، و همچنان به اعتباربخشی به فا و روشنگری حقیقت ادامه دهم، پس چرا باید از این مشکلات سطحی مردم عادی اذیت می‌شدم؟ همچنین متوجه شدم که چون در مطالعه فا سستی کرده‌ام، در تزکیه‌ام نیز کوشا و فعال نبوده‌ام. درعوض منفعلانه محنت‌ها را تحمل می‌کردم.

استاد بیان کردند:

«اگر مریدان دافا بتوانند کارها را به‌درستی انجام دهند و ترتیبی بدهند که وابستگی‌های قوی یا چیزهایی را که در سطح بنیادین به آن‌ها وابسته هستند، نداشته باشند، پس هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت. برخی می‌گویند که هنگام مطالعه فا با چنین و چنان مسائلی مواجه می‌شوند. این چیزی است که من اغلب می‌گویم: زمانی که دافا را در پیش می‌گیرید، با هر چیزی که مواجه می‌شوید - خوب یا بد – آن چیز خوبی است. (تشویق) زیرا آن فقط به‌خاطر اینکه شما در دافا تزکیه می‌کنید پیش آمد. برخی از شاگردان پس از اینکه دافا را در پیش می‌گیرند، تمامی انواع مشقات را تجربه می‌کنند. اگر تزکیه نمی‌کردید، آن رنج‌ها به نابودی شما منتهی می‌شدند. اما دقیقاً به‌خاطر این که در دافا تزکیه می‌کنید، اگرچه فشاری که با آن مواجه می‌شوید وقتی مشقات زودتر از زمانی که می‌بایست برای شما می‌آمد بر شما فرود آیند، عظیم است، و گذراندن آزمایش‌ها برای شین‌شینگ شما دشوار هستند – و گاهی اوقات ممکن است آزمون‌ها عظیم باشند – با این‌همه، تمام آن سختی‌ها چیزهایی هستند که باید بر آن‌ها فائق آیید، آن‌ها حساب‌هایی هستند که باید تسویه کنید، هزینه‌هایی هستند که باید پرداخت کنید. (خنده حضار) پس آیا این‌ها چیزهای بزرگی نیستند؟ بنابراین، آنچه با آن مواجه می‌شوید خواه چیزهایی خوب باشند یا بد، مادامی که در دافا تزکیه می‌کنید، آن‌ها مثبت هستند، مطمئن باشید.» (آموزش فا در کنفرانس 2005 در سان فرانسیسکو)

وقتی این اصل فا را درک کردم، رسیدگی به مشکلات برایم بسیار آسان‌تر شد. آن تصادف به این معنی بود که من و راننده با هم رابطه‌ای تقدیری داشتیم. فکر کردم صرف‌نظر از اینکه آن رابطه تقدیری خوب یا بد بوده است، چرا از این فرصت استفاده نکنم و از او برای دیدن شن‌یون دعوت نکنم؟ وقتی آن خانم به من اطلاع داد که خراش‌هایی روی اتومبیلش ایجاد شده که باید تعمیر شود، تصمیم گرفتم به او سر بزنم. به این ترتیب می‌توانستم چکی برای هزینه‌های تعمیر به او بدهم و شن‌یون را نیز حضوری به او معرفی کنم. برای همین به خانه‌اش رفتم و هم با او و هم با شوهرش ملاقات کردم. به آن‌ها گفتم که داوطلبانه اسپانسر محلی شن‌یون در بوستون هستم و می‌خواهم از خانواده آن‌ها دعوت کنم که شن‌یون را در بوستون ببینند تا از مهربانی آن‌ها قدردانی کنم.

او بسیار علاقه‌مند بود و گفت که متوجه بیلبوردها شده، اما هرگز فرصتی برای دیدن شن‌یون نداشته است. چهار بلیت برای خانواده او، به‌منظور دیدن اجرای شن‌یون در بوستون در سال 2020 خریدم. گرچه نمایش‌ها در سال 2020 (به‌دلیل پاندمی کووید) لغو شدند، وقتی سال گذشته با او تماس گرفتم، او همچنان علاقه زیادی به دیدن شن‌یون داشت. پس از آن، او ایمیلی حاکی از سپاسگزاری برایم ارسال کرد و گفت که خانواده‌اش از نمایش بسیار لذت بردند و تجربه‌ای فراموش‌نشدنی بود. لحظه‌ای که ایمیلش را دیدم، معنای تبدیل یک موقعیت بد به موقعیت خوب را حتی بیشتر درک کردم. می‌دانستم که این از نظم و ترتیب‌های استاد است. از یک سو، فرستادن افراد با رابطه تقدیری به تئاتر می‌توانست به شکل‌های مختلفی متجلی شود و از سوی دیگر، به رابطه‌ی کارمایی تاریخی من راه‌حلی خیرخواهانه داده شد.

نظم و ترتیب‌های عالی استاد را تجربه کردم

برای سال‌ها به فروش کالا در فروشگاه شن‌یون در بوستون کمک می‌کردم. در طول همه‌گیری، این امکان را داشتم که دوباره در فروش حضوری کالا در منطقه نیوانگلند شرکت کنم، اما چون از منظر یک تزکیه‌کننده فکر نمی‌کردم، تصمیم گرفتم از انجام این کار در فصل آتی صرف‌نظر کنم. قبل از اینکه فرصتی برای استعفا پیدا کنم، هماهنگ‌کننده کالاهای محلی با من تماس گرفت و از من خواست که نقش هماهنگ‌کننده را برعهده بگیرم. او باید مسئولیت‌های هماهنگی بیشتری را برعهده می‌گرفت و به همین دلیل نمی‌توانست در طول اجراهای شن‌یون در سراسر نیوانگلند، بخش تجاری کارها را نیز هماهنگ کند. به او گفتم برای فکر کردن به زمان نیاز دارم و جواب قطعی به او ندادم.

هیچ تمایلی برای هماهنگی نداشتم. دلایل بی‌شماری داشتم که چرا مناسب این کار نیستم. اول، احساس می‌کردم که نقش هماهنگ‌کننده موقعیتی چالش‌برانگیز است. دوم، دیگر علاقه‌ای به این پروژه نداشتم. سوم، بسیاری از تمرین‌کنندگان در بوستون می‌توانستند این کار را انجام دهند، برای همین اگر آن را رد می‌کردم، مشکل بزرگی نمی‌بود. چهارم، مسئولیت اصلی نقش هماهنگ‌کننده، برقراری ارتباط و همکاری با سایر تمرین‌کنندگان بود. من ذاتاً درونگرا هستم و به همین دلیل هماهنگ‌کننده بودن کاملاً خارج از منطقه راحتی و امنم می‌بود. پنجم، پروژه شن‌یون شاپ مانند راه‌اندازی یک کسب‌وکار خرده‌فروشی است. بسیاری از روندها و مراحل در این پروژه، برایم مانند تکالیفی سخت به‌نظر می‌رسید و آزاردهنده بود. فهرست مخالفت‌هایم با قبول نقش هماهنگ‌کنندگی همچنان ادامه داشت. علاوه‌بر این، انبار کالاها هم چالش‌برانگیز می‌بود.

پس از فکر کردن، متوجه شدم که پشت هریک از دلایلی که نمی‌خواهم نقش هماهنگ‌کننده را بر عهده بگیرم، وابستگی‌هایم پنهان است. اشتیاق نداشتن برای انجام پروژه نشان می‌داد که در تزکیه‌ام سست شده‌ام. فراموش کرده بودم که هدف از این پروژه نجات مردم است. عدم تمایلم به خارج شدن از منطقه آسایش نشان داد که به راحتی وابستگی دارم. همچنین به ترس از مشکلات وابستگی داشتم. با آگاهی از اینکه پیشنهاد نقش هماهنگ‌کنندگی فرصتی است که استاد برای ازبین بردن وابستگی‌هایم به من داده‌اند، نمی‌توانستم آن را رد کنم. اما به‌دلیل وضعیت نامناسب تزکیه‌ام در آن زمان، درحالی‌که شفاهی موافقت کردم، در قلبم کاملاً موافق نبودم، برای همین در مکاتبه‌ای با هماهنگ‌کنندگان انجمن دافای محلی تأکید کردم که توافقم موقتی است و آن‌ها باید به جستجویشان برای یافتن فردی مناسب این نقش ادامه دهند.

ازآنجاکه مکانی که محصولات در آن نگهداری می‌شد دیگر قابل‌استفاده نبود، اولین کار این بود که مکانی برای انبار پیدا کنیم. خوشبختانه تمرین‌کننده دیگری دست یاری دراز کرد و در آن مقطع زمانی همه ما در حل مشکل نگهداری کالاها هماهنگ شدیم. درهمین‌حین هماهنگ‌کننده فروشگاه شن‌یون با من تماس گرفت و گفت که آن‌ها یک کاتالوگ ویژه را برای معرفی جدیدترین محصولات برتر تولیدشده‌شان طراحی کرده‌اند و اگر بتوانیم کاتالوگ‌ها را در محل به مشتریان ارائه دهیم مفید خواهد بود. نمی‌توانستم مکانی برای نگهداری این جعبه‌های کاتالوگ که به چیزهای دیگر اضافه شده بود پیدا کنم و سعی کردم با هماهنگ‌کننده کلی فروشگاه شن‌یون در ارتباط باشم و مذاکره کنم. بعد متوجه شدم که او نیز در موقعیت دشواری قرار دارد، برای همین تصمیم گرفتم تمام تلاشم را برای مدیریت آن انجام دهم. خوشبختانه تمرین‌کننده‌ای در بوستون پذیرفت که کمک کند و جعبه‌های کاتالوگ خانه‌ای موقت پیدا کردند.

یک روز قبل از اجرای شن‌یون در بوستون، حدود بیست جعبه را در راهروی آپارتمانم دیدم. قبلاً این همه جعبه در راهرو ندیده بودم، بنابراین از روی کنجکاوی، برچسب حمل‌ونقل را بررسی کردم. معلوم شد که همه آن‌ها خطاب به من هستند. فرستنده فروشگاه شن‌یون بود. بلافاصله سردرد گرفتم. پس از صحبت با هماهنگ‌کننده، مطمئن شدم که اشتباهی صورت گرفته است.

متوجه شدم که آن در ظاهر یک سهل‌انگاری به نظر می‌رسید، اما درواقع فرصتی بود تا ترس از دردسر و آزردگی را رها کنم. با کمک سایر تمرین‌کنندگان، به‌سرعت وضعیت را تغییر دادم.

اندکی پس از پایان نمایش‌های شن‌یون در بوستون، هماهنگ‌کننده فروشگاه شن‌یون دوباره با من تماس گرفت و به‌خاطر ارسال اشتباه و مجدد محموله کاتالوگ‌ها عذرخواهی کرد. لحظه‌ای که پیامش را دیدم، نمی‌توانستم آنچه را که می‌دیدم باور کنم. احتمال ارسال اشتباه کاتالوگ‌ها چقدر می‌تواند باشد؟

به‌منظور اینکه آزمایش شین‌شینگم مؤثرتر باشد، هرچه بیشتر نگران مشکل ذخیره‌سازی اقلام بودم، شرایط سخت‌تر می‌شد. با تجربه نظم و ترتیبات بی‌نقص استاد، مدام به خودم یادآوری می‌کردم که با هم‌تمرین‌کنندگان مهربان باشم، شین‌شینگم را حفظ کنم و سطح بردباری‌ام را افزایش دهم.

یاد گرفتم عقاید و تصورات بشری‌ام را از بین ببرم

هنگام هماهنگی فروش محصولات، تصمیمی گرفتم که فکر می‌کردم احتمالاً تحمل آن برای یکی از اعضای تیم دشوار است. تصمیمم را به او گفتم، به این امید که آن را درک و بر آن غلبه کند. اما او بلافاصله ناراحت شد و مرا متهم کرد که به احساساتش اهمیت نمی‌دهم. بعداً به من گفت که نمی‌تواند در شهر بعدی به تیم فروش بپیوندد. بر سر دوراهی قرار گرفته بودم، اما پس از مطالعه فا، تصمیم گرفتم به تصمیمش احترام بگذارم. گرچه تصمیمش می‌توانست منجر به کمبود نیروی انسانی شود، احساس رنجش نداشتم یا او را به‌خاطر کم‌ملاحظه بودن سرزنش نکردم.

در کمال تعجب، قبل از اجرای بعدی نمایش، او با من تماس گرفت و تمایلش را برای شرکت در فروش کالا اعلام کرد. از صمیم قلبم برایش خوشحال شدم، زیرا بر این چالش غلبه کرد. همچنین متوجه شدم که در مواجهه با تعارضات، استاد از همه‌چیز به روش خودشان مراقبت می‌کنند و تنها کاری که باید انجام دهم این است که شین‌شینگم را حفظ کنم و از تغییرات غیرمنتظره ناراحت نشوم.

گرچه این موضوع کم‌کم فراموش شد، و این تمرین‌کننده در مطالعه گروهی توضیح داد که چرا افکار و نظرش تغییر کرد و چگونه متوجه شد که این برایش یک آزمایش شین‌شینگی است، من همچنان معتقد بودم تصمیم اولیه‌ام تصمیم درستی بوده است. بعداً یک سری تضاد با همین تمرین‌کننده داشتم که باعث شد متوجه شوم درمورد آن موضوع خاص به درون نگاه نکرده‌ام، چون هنوز سعی می‌کردم خودم را متقاعد کنم که هیچ اشتباهی انجام نداده‌ام.

فکر کردم: «معیار من برای تشخیص درست و غلط چه بود؟ آیا معیارم براساس فا بود یا صرفاً تصورات بشری بود؟» ناگهان متوجه شدم که دلیل تصمیم اولیه‌‌ام براساس تصورات بشری‌ام بود. تصورم این بود که نیازهای پروژه باید بر نیازهای اعضای تیم مقدم باشد. این عقیده و تصور بشری را مدت‌های طولانی درونی کرده و هرگز به گونه دیگری به آن فکر نکرده بودم. به همین دلیل، زمانی که تضاد منافع به وجود آمد و نیاز بود بین نیازهای تیم و نیازهای اعضای تیم تصمیم‌گیری شود، نیازهای تیم را در اولویت قرار دادم و انتظار داشتم که عضو تیم از منافع شخصی‌اش چشم‌پوشی کند. درنتیجه آن تمرین‌کننده احساس کرد که نسبت به احساساتش بی‌توجه هستم.

در نگاهی به گذشته، متوجه شدم که آنچه اتفاق افتاد تصادفی نبود و استاد تمام تعارضات را ترتیب دادند تا شین‌شینگم را بهبود بخشند. بدون این آزمایش‌های شین‌شینگ نمی‌توانستم آن عقاید و تصورات بشری را که درونی کرده بودم تشخیص دهم.

طی چند ماهی که هماهنگی تیم کالاهای محلی را برعهده داشتم از این دست ماجراها زیاد رخ داد. پشت هر داستان فرصتی برای تزکیه وجود داشت که استاد به‌دقت آن را ترتیب داده بودند. درضمن یاد گرفتم که باید به وضعیت تزکیه‌ام به‌عنوان هماهنگ‌کننده توجه زیادی داشته باشم. وقتی هم‌تمرین‌کنندگان از من پشتیبانی می‌کردند، نشان می‌داد که آن‌ها در وضعیت تزکیه خوبی هستند، نه اینکه من هماهنگ‌کننده خوبی هستم. وقتی هم‌تمرین‌کنندگان پشتیبانی نمی‌کردند، به این معنی بود که باید رشد می‌کردم.

هنگامی که وضعیت تزکیه‌ام استوار بود، راه‌حل هر مشکلی به‌طور طبیعی خود را نشان می‌داد. در مواقعی که مشکلی را نمی‌شد فوراً حل کرد، این یا فرصتی برایم بود تا بتوانم تحمل و رشد کنم یا نشانه‌ای از مسدود شدنم توسط عقاید و تصورات و وابستگی‌های بشری بود که سبب می‌شد نتوانم راه‌حل را پیدا کنم. همچنین متوجه شدم که فقط با نگاه مداوم به درون و ارتقاء مداوم شین‌شینگم می‌توانم مسیر تزکیه‌ای را که استاد نظم و ترتیب داده‌اند، با اراده‌ای استوار طی کنم.

اصلاح فا به پایان رسیده و به‌خاطر فرصت‌های تزکیه‌ای که استاد به من ارائه کردند سپاسگزارم. کوشا خواهم بود، مسیر تزکیه‌ام را کامل خواهم کرد و در کنار هم‌تمرین‌کنندگانم، موجودات ذی‌شعور بیشتری را در بوستون نجات خواهم داد.

(ارائه‌شده در کنفرانس تبادل تجربه فالون دافا نیوانگلند 2023)

کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. بازنشر غیرتجاری این مطالب باید با ذکر منبع باشد. (مانند: «همان‌طور که وب‌سایت مینگهویی گزارش کرده است، ...») و لینکی به مقالۀ اصلی ارائه شود. در صورت استفاده تجاری، برای دریافت مجوز با بخش تحریریۀ ما تماس بگیرید.