(Minghui.org) درود، استاد ارجمند! درود، هم‌تمرین‌کنندگان!

فالون دافا را در سال ۲۰۲۰، در ویتنام کسب کردم. در پایان سال ۲۰۲۲، تمام خانواده‌ام به فنلاند آمدند و من توانستم به مطالعه گروهی فا با هم‌تمرین‌کنندگان بپیوندم. تنها در آن زمان بود که درباره فرستادن افکار درست یاد گرفتم. به‌تدریج بسیاری از مشکلاتم را کشف کردم و متوجه شدم که وضعیت تزکیه‌ام، تزکیه انفرادی بوده است.

پیشرفت در تزکیه با ابتکار عمل برای بازدید از وب‌سایت مینگهویی

در دوره اولیه پس از کسب فا، همه‌چیز برایم بسیار روان‌تر از قبل پیش می‌رفت، چه در کار و چه در زندگی خانوادگی. در محل کار، مورد احترام و اعتماد همه بودم و به‌لطف آن، فا را به افراد زیادی نیز معرفی کردم. در اولین روز از مطالعه گروهی فا با تمرین‌کنندگان فنلاندی متوجه شدم که باید فوراً شغل فعلی‌ام را ترک کنم، زیرا به علم اعداد، نوعی پیشگویی، مربوط می‌شد. اما نمی‌توانستم راهی برای ترک آن شغل پیدا کنم تا اینکه شروع به اداره یک کافه کردم. کسب درآمد از فروش هر فنجان قهوه آنقدر سخت بود که ناگهان متوجه شدم در شغل قبلی‌ام، چقدر راحت پول درمی‌آوردم. فوراً به درون نگاه کردم و متوجه شدم که وابستگی طمع به کسب سریع پول دارم. بنابراین، تصمیم گرفتم دیگر هیچ درآمدی از آن شغل را قبول نکنم.

پس از آن، کسب‌وکار کافه‌ام بدتر و وضعیت مالی خانواده‌ام دشوار شد. در همان زمان، خواب دیدم که مادرم فوت کرد. یک سال قبل، خواب دیده بودم که پدرم فوت کرد و یک ماه بعد، پدرم واقعاً فوت کرد. این بار، فقط فکر کردم که باید زمان بیشتری را با مادرم بگذرانم و به فرزندانم یادآوری کنم که با مادربزرگشان در تماس باشند. در طی این دوره، به‌دلیل مشکلات مالی، دیگر پولی برای کمک مالی به مادرم نداشتم، درحالی‌که در گذشته، هرگز چنین نشده بود که برای او پولی نداشته باشم. در واقع در آن زمان، هیچ دوستی هم پولی نداشت که به من قرض بدهد. آن موقع بود که شوکه شدم و با دقت به درونم نگاه کردم؛ مطمئن بودم که مرتکب اشتباه بسیار بزرگی ‌شده‌ام.

زیرا گرچه در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمده بودم، اما هرگز نگران امور مالی نبودم؛ هر وقت برای چیزی به پول نیاز داشتم، همیشه پول کافی داشتم. بنابراین برای اولین بار مشتاقانه به وب‌سایت مینگهویی رفتم و به دنبال مقاله‌ای گشتم که ممکن بود به وضعیت من بپردازد. از عبارت جستجوی «ضررهای مربوط به کسب‌وکار» استفاده کردم و بلافاصله مقاله «برداشت‌ها از مشکل ضررهای بلندمدت و کسب و کار در فروشگاه (قسمت 5)» را پیدا کردم. بلافاصله متوجه شدم کاری که انجام می‌دهم نوعی بازاریابی شبکه‌ای (MLM) است.

قبل از کسب فا، برای نوسکین، یک شرکت لوازم آرایشی آمریکایی با مدل تجاری بازاریابی شبکه‌ای، کار می‌کردم. پس از کسب فا، آن شغل را ترک کردم. وقتی شروع به کار در علم اعداد کردم، مدل تجاری درواقع خرید عمدۀ دوره‌های رشد فردی و فروش آن‌ها به‌صورت خرده‌فروشی بود، قالبی که شبیه تجارت سنتی بود، بنابراین متوجه نبودم که این هم بازاریابی شبکه‌ای است. این مقاله تبادل تجربه را بارها خواندم، سخنرانی‌های استاد درباره بازاریابی شبکه‌ای را جستجو و دوباره خواندم و همچنان عمیق‌تر به درون نگاه کردم. وابستگی به احساسات (چینگ) نسبت به دوستانی را یافتم که ازطریق این شغل فا را به آن‌ها معرفی کرده بودم.

همین وابستگی بود که مرا در توهم نگه داشت و سبب شد که نتوانم به‌مدت دو سال از این شغل دست بکشم. این شرکت دوره‌های آموزشی رشد فردی می‌فروخت. من در اوایل سال 2021، در آنجا شروع به کار کردم. در آن زمان، به‌اشتباه فکر می‌کردم که استاد این شغل را برای من نظم و ترتیب داده‌اند، زیرا ازطریق این محیط، با افراد زیادی آشنا می‌شدم و همیشه فا را به دوستان جدیدم معرفی می‌کردم. تا پایان سال ۲۰۲۱، متوجه شدم که این محیط کاری در حال به‌کارگیری برخی بازی‌ها و دوره‌های آموزشی پنهانِ بسیار اهریمنی است که از طریق بازی‌ها و مدیتیشن‌های درمانی و مانند آن ارائه می‌شدند. در آن زمان نمی‌دانستم چگونه افکار درست بفرستم، بنابراین در قلبم از استاد خواهش کردم: «استاد، انرژی شیطانی بسیار قوی است، بسیاری از مردم فریب می‌خورند و از آن پیروی می‌کنند. از استاد خواهش می‌کنم که به من کمک کنند تا افراد بیشتری را نجات دهم.» بعد از اینکه متوجه شدم محیط بد است، بازهم آنجا را ترک نکردم و درعوض احساساتم باعث شد که به کار در آنجا ادامه دهم و از استاد خواستم که به من در نجات مردم آنجا کمک کنند؛ به‌اشتباه فکر می‌کردم که چون فا و محافظت استاد را دارم، حالم خوب خواهد بود.

از روز اول حضورم در این شغل، هرگز از هم‌تمرین‌کنندگان نخواسته بودم که به من بپیوندند. همیشه می‌پرسیدم: «استاد، چرا در این شغل هستم، درحالی‌که افراد بسیار زیادی درحال یادگیری حقیقت و کسب فا هستند؟» به‌اشتباه فکر می‌کردم که استاد این فرصت را برای من فراهم می‌کنند تا فا را گسترش دهم. یک روز، تمرین‌کننده‌ای که فا را به من معرفی کرده بود با من تماس گرفت و گفت که می‌خواهد این کار را با من انجام دهد. خوشحال شدم، فکر کردم استاد پریشانی مرا دیده‌اند و ترتیبی داده‌اند تا یک هم‌تمرین‌کننده در مراقبت و راهنمایی شاگردان جدید در این گروه به من کمک کند.

شاگرد جدید دیگری به این تیم پیوست که او نیز تمرین‌کننده بود و روی یک پروژه نمایشگاه هنری در سایگون کار می‌کرد. هم‌زمان، یک هم‌تمرین‌کننده که در سایگون می‌شناختم و در آن زمان بیکار بود، نیز می‌خواست به ما بپیوندد. فکر کردم استاد این جریان را نظم و ترتیب داده‌اند و خوشحال شدم.

در طی این مدت، ما توانستیم یک کلاس نُه‌روزه ترتیب دهیم و تمرین‌کنندگان جدید محیطی برای مطالعه فا، انجام تمرینات و به‌اشتراک گذاشتن تجربیات با یکدیگر داشتند. هم‌زمان، همیشه تلاش می‌کردیم که تمرین‌کنندگان جدید را تشویق کنیم به بدن واحد محلی بپیوندند.

نکته مشترک این بود که هر سه تمرین‌کننده‌ای که به من پیوستند، به‌دنبال شغل جدیدی بودند، درحالی‌که خودِ من به‌دلیل اینکه نمی‌توانستم به‌صورت حضوری برای مراقبت و پشتیبانی از تمرین‌کنندگان جدید و کسانی که فا را مطالعه می‌کردند حضور داشته باشم، دچار اضطراب و پریشانی بودم. تا زمانی که آن مقاله تبادل تجربه را در وب‌سایت مینگهویی نخواندم و به وابستگی‌ام به احساسات (چینگ) پی نبردم، ذهنم روشن نشد. آنگاه بود که دریافتم خطایم تا چه اندازه بزرگ بوده است، زیرا دو تمرین‌کننده دیگری که درگیر این کار شده بودند، روی پروژه‌های دافا کار می‌کردند. من ناخواسته بر زمان پروژه‌های آن‌ها اثر گذاشتم و بدون اینکه متوجه شوم، از درون به پروژه آسیب رساندم.

در آن زمان، متوجه اشتباهم شدم و عمیقاً نیک‌خواهی عظیم استاد را احساس کردم که همیشه فرصت‌هایی برای رشد به من دادند و از شاگردی با چنین کیفیت روشن‌بینی ضعیفی محافظت کردند.

استاد بیان کردند:

«چه کسیواقعاً می‌تواند به این گروه تزکیه صدمه بزند، یا به دافا آسیب برساند؟ هیچ کسی نمی‌تواند، چراکه تجربه [این‌طور] نشان داده است. همان‌طور که گفته‌ام، امور این‌گونه هستند و افرادی که با آن‌ها مداخله می‌شود افرادی هستند که وابستگی دارند- اما هیچ چیزی نمی‌تواند به فا صدمه بزند. فقط افراد داخل این گروه می‌توانند تأثیر نامطلوب داشته باشند.» آموزش فای ارائه‌شده در کنفرانس فای سانفرانسیسکو ۲۰۱۴»)

این تبادل تجربه را می‌نویسم، زیرا پس از گذراندن این آزمون، متوجه شدم که هر معامله‌ای که شامل یک مدل سیستمی باشد، نوعی بازاریابی شبکه‌ای است. زیرا وقتی درگیر آن سیستم می‌شوید، از هر طریقی سعی می‌کند مانع فرار شما شود و شما را وادار می‌کند که نادانسته تصوراتی در ذهن‌تان شکل دهید که باعث آسیب به فا و اختلال در آن می‌شود.

اگر کسی صادقانه به درون نگاه نکند و واقعاً تزکیه نکند، به‌طور مداوم فا را مطالعه نکند و متوجه وابستگی‌هایی که او را به این قالب کشانده است، نشود، فرار بسیار دشوار است. دو سال پیش، از همان روز اولِ مطالعه گروهی فا، تصمیم گرفتم این شغل را ترک کنم، اما مجبور شدم در آن دو سال، رنج مداوم را تحمل کنم. تنها زمانی که دو وابستگی‌ام به سود و احساسات را تشخیص دادم، توانستم از این آزمون عبور کنم، خودم را اصلاح و واقعاً تزکیه حقیقی را آغاز کنم.

بعد از گذراندن این آزمون، متوجه شدم که وضعیت فعلی‌ام مانند کسی است که ماده سیاه زیادی دارد. پیش از آن، همه‌چیز کاملاً روان پیش می‌رفت، بنابراین بدون آنکه متوجه شوم، افکار نادرست زیادی در ذهنم شکل گرفته بود. آن منجر به این می‌شد که فا را مطالعه کنم، اما فا را کسب نکنم، درحالی‌که با خودپسندی فکر می‌کردم به بسیاری از اصول فا روشن شده‌ام.

به‌لطف آن، با پشتکار با مشکلات اساسی در تزکیه شخصی‌ام روبرو شدم: ناتوانی در انجام مداوم تمرینات، و مطالعه فا بدون کسب واقعی فا. پس از پنج سال تزکیه، هنوز اولین کاری را که استاد آموزش داده بودند، انجام نداده بودم. حتی بارها پیش آمد که در حضور پسرم و شوهرم بنشینم و گریه کنم؛ می‌خواستم تمرینات را انجام دهم، اما نمی‌توانستم خودم را مجبور به انجام منظم آن‌ها کنم. بنابراین از شوهر و پسرم می‌خواستم که با من تمرین کنند، اما شوهرم بیشتر سر من فریاد می‌زد و به من می‌گفت که هرگز او را مجبور به تمرین نکنم. در حالت افسردگی و پریشانی شدیدی بودم، زیرا نمی‌توانستم مدت زیادی به‌طور منظم تمرینات را انجام دهم.

به‌لطف پروژه تمرین گروهی در بعدازظهرهای سه‌شنبه و پنجشنبه در پارک، تلاش کردم در آن شرکت کنم و به‌تدریج بهبود یافتم. همچنین، یک روز بعد از تمرینات، با یک تمرین‌کننده ملاقات کردم. با او در میان گذاشتم که مدام این میل را دارم که به سایر تمرین‌کنندگان پیامک بدهم و با آن‌ها صحبت کنم، اما احساس می‌کنم مسدود شده‌ام و نمی‌توانم چیزی بگویم. آن تمرین‌کننده به من گفت: «به درون نگاه کن تا ببینی آیا کارمای فکری است یا نه.» بلافاصله به او پاسخ دادم: «نه، چون به دافا یا استاد توهین نکرده‌ام.» همان لحظه در ذهنم افکار درست فرستادم. آن تمرین‌کننده به من گفت که صادقانه به درون نگاه کنم؛ گوش دهم و به درون نگاه کنم. به‌محض اینکه آن فکر درست بیرون آمد، بلافاصله به آن تمرین‌کننده گفتم: «و نیز فرهنگ حزب.»

بنابراین آن شب، به وب‌سایت مینگهویی رفتم و کلمه کلیدی «کارمای فکری» را جستجو کردم و بلافاصله مقاله «حیله‌گری کارمای فکری» را پیدا کردم. متوجه شدم که وضعیت فعلی من دقیقاً مانند نویسنده این تبادل تجربه است.

پنج سال بود که جوآن فالون را می‌خواندم، اما همیشه فکر می‌کردم که کارمای فکری ندارم، زیرا به استاد یا دافا توهین نکرده بودم. این بار که آن را دوباره خواندم، به‌وضوح حیله‌گری ناشی از فرهنگ حزب را دیدم.

حدود یک سال قبل، من و شوهرم یک روز با هم صحبت می‌کردیم و او با حرف‌هایم موافق بود و از آن‌ها حمایت می‌کرد. چند دقیقه بعد، ناگهان سرم داد زد و حرف‌هایم را مزخرف و نسنجیده خواند؛ لحنش بسیار تند بود. بارها عذرخواهی کردم و اشتباهم را پذیرفتم، هرچند نمی‌دانستم چه اشتباهی کرده‌ام. سپس به او گفتم: «چرا طوری با من صحبت می‌کنی که انگار مغز ندارم؟ پس مغزم کجاست؟» تنها پس از اینکه متوجه شدم کارمای فکری دارم، توانستم به سؤال آن زمانم پاسخ دهم. آن کارمای فکری مغزم را اشغال کرده بود و دائماً مرا به‌سمت شکل دادن عقاید و تصورات بشری سوق می‌داد. یک سال پیش خطر این کارمای فکری را تشخیص داده بودم، و همین مسئله دلیل آن بود که مرتکب خطاهایی علیه دافا شده بودم.

استاد بیان کردند:

«حتی فقط با یک مرید دافا، اگر افکار درست شما قوی باشد، قدرت برای شکافتن یک کوه کافی خواهد بود- صرفاً یک فکر این کار را خواهد کرد.» («یک مرید دافا چیست؟»، آموزش فا در کنفرانس، جلد یازدهم)

متوجه شدم که اگر افکار درست یک مرید تا این حد قدرتمند باشد، آنگاه اولین تصوری که توسط کارمای فکری هدایت می‌شود، بر همه‌چیز در میدان بُعدی فرد و بر کل بدن تأثیر می‌گذارد، و فهمیدم که چرا استاد بیان کردند:

«فقط افراد داخل این گروه می‌توانند تأثیر نامطلوب داشته باشند.» آموزش فای ارائه‌شده در کنفرانس فای سانفرانسیسکو ۲۰۱۴»)

پس از تشخیص و ازبین‌بردن کارمای فکری، به‌تدریج آرام‌تر شدم و تمرینات را بیشتر انجام دادم، به هر فکر و تصوری که داشتم توجه بیشتری کردم و آن حالت که از سایر تمرین‌کنندگان دوری می‌کردم کاهش یافت و کم‌کم ارتباطم با آن‌ها بهتر شد.

افکار درست به بهبود وضعیت ویزای من کمک کرد

حدود یک ماه پیش، هنگام نگاه به درون، ناگهان به این فکر کردم که چرا نمی‌توانم در کنفرانس فای اسکاندیناوی در سوئد شرکت کنم. همچنین نتوانستم در آخرین کنفرانس فای اروپا در فرانسه در سال ۲۰۲۳ شرکت کنم. اما در طول سال اول پس از ورودم توانستم در پروژه‌هایی در فرانسه، آلمان و بلژیک شرکت کنم. اما هر زمان که کنفرانس فایی برگزار می‌شد، دقیقاً با زمان تمدید ویزای من هم‌زمان می‌شد و اجازه نداشتم فنلاند را ترک کنم. متوجه این مشکلاتم شدم: بی‌تفاوتی و عدم موفقیتم در نگاه دقیق به درون، پیروی ناخواسته از مسیر نیروهای کهن و فراموش کردن استفاده از افکار درست برای نگاه دقیق به درون.

اولین تمدید در سال ۲۰۲۳، شش ماه طول کشید، بنابراین نتوانستم در کنفرانس فای اروپا در سال ۲۰۲۳ شرکت کنم. امسال شوهرم درخواست تمدیدم را در ماه ژوئیه ارسال کرد، بنابراین نتوانستم در کنفرانس سوئد در ماه سپتامبر شرکت کنم. اهمیتی به آن ندادم و فقط فکر می‌کردم که این روند طبیعی وقایع است و شاید لازم باشد در تورکو باشم.

به درون نگاه کردم و وابستگی بی‌تفاوتی نسبت به درخواستم را پیدا کردم؛ هرچه پیش آید، خوش آید. خودم را با این فکر درست اصلاح ‌کردم که اگر مسیری توسط استاد نظم و ترتیب داده نشده باشد، مطلقاً آن را دنبال نمی‌کنم. هیچ‌چیز نباید مانع من در انجام سه کار شود، بنابراین تأخیر طولانی در درخواستم که مانع شرکت من در کنفرانس فا شد، مطلقاً نظم و ترتیب استاد نبود. من مرید دافا هستم؛ هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع کارهایی شود که می‌خواهم برای محقق ساختن عهدهایم انجام دهم.

متوجه شدم نگرانی‌ام درباره ویزا، کارمای فکری بود که دائماً مرا به نگرانی درخصوص خانواده و دوستانم در ویتنام سوق می‌داد. یک فکر درست فرستادم تا آن نگرانی و کارمای فکری را از بین ببرم.

روز بعد، ویزای من برای چهار سال تأیید شد. حتی رئیسم تعجب کرد، زیرا نگران بود که به‌دلیل ناپیوستگیِ سابقه شغلی‌ام، پرونده کاری‌ام ضعیف تلقی شود. در همین حین، ویزای شوهرم که کار ثابتی داشت، فقط برای دو سال تأیید شد. همان روز، مجتمع آپارتمانی‌ام بالاخره یک فضای پارکینگ به ما اختصاص داد. شش ماه بود که آنجا زندگی می‌کردیم و دفتر ثبت پارکینگ جایی را به ما اختصاص نداده بود و این موضوع باعث می‌شد وقت زیادی را برای پیدا کردن جای پارک تلف کنیم.

کار انبارداری به من کمک کرد تا شین‌شینگ خود را ارتقا دهم و فرهنگ حزب را از بین ببرم

در شغل‌های قبلی‌ام، بسیار مورد تحسین قرار می‌گرفتم، درحالی‌که شغل فعلی انبارداری‌ام دائماً مرا ناراحت می‌کند. اغلب اشتباه می‌کنم و رئیسم برایم ارزشی قائل نیست. متوجه شده‌ام که شغل‌های قبلی توسط نیروهای کهن ترتیب داده شده بودند، خرید کافه توسط کارمای فکری هدایت می‌شد، و شغل فعلی توسط استاد ترتیب داده شده است تا به من کمک کند به‌طور مداوم شین‌شینگم را ارتقا و وابستگی‌های بنیادی‌ام را تشخیص دهم.

از کودکی، تحت تأثیر فرهنگ حزب بوده‌ام؛ هرگز کاری را که شروع می‌کنم تمام نمی‌کنم، پشتکار ندارم، همیشه کارها را نیمه‌کاره رها می‌کنم و فقط دوست دارم کارهای بزرگ انجام دهم، نه اینکه روی کارهای عملی و ضروری در زمان حال تمرکز کنم.

در شغلم، اغلب باید از یک دستگاه چسب‌زن، برای مهر و موم کردن جعبه‌ها استفاده کنم. ازآنجاکه هر روز تعداد زیادی جعبه را می‌بستم، با این ابزار مشکلات زیادی دارم. می‌بینم که دیگران به‌راحتی از آن استفاده می‌کنند، اما این کار برای من، زمان بیشتری می‌بَرَد. قبلاً در ویتنام، به‌مدت ۱۵ سال برای یک شغل بسته‌بندی جعبه کار کرده بودم، اما بازهم این اشتباه را مرتکب می‌شدم.

سه هفته پیش، با مدیری کار می‌کردم که معمولاً درخصوص مهر و موم کردن جعبه‌ها کسی را سرزنش نمی‌کرد، اما مرتباً جعبه‌هایی را که من بسته بودم اصلاح می‌کرد. سپس ‌آمد تا مرا راهنمایی کند، اما نتیجه هنوز رضایت‌بخش نبود. به‌مدت یک هفته مرا زیر نظر داشت و تک‌تک جعبه‌هایم را با دقت بررسی می‌کرد، درحالی‌که دیگران با بی‌دقتی و بدتر از من می‌بستند، اما چیزی به آن‌ها نمی‌گفت، فقط دائماً به من یادآوری می‌کرد و در هر جزئیاتی، از من استانداردهای بالایی می‌خواست.

شین‌شینگم به‌طور مداوم ارتقا می‌یافت. واقعاً سپاسگزار بودم و روی اصلاح خودم تمرکز می‌کردم. وقتی او نگرش مرا دید، به شیوه‌ای که می‌توانستم بپذیرم، مرا زیر نظر گرفت و راهنمایی کرد. بعد از اینکه توانستم جعبه‌های صاف، همیشه خوب و مرتب را مطابق میل او ببندم، متوجه شدم به این مسئله وابستگی دارم که ترجیح می‌دهم کارهای بزرگ انجام دهم، سریع کار کنم و به جزئیات توجه نکنم، درحالی‌که نمی‌توانم روند را با پشتکار یاد بگیرم و بی‌سروصدا و گام‌به‌گام پیش بروم. همین باعث شده بود که نتوانم به انگلیسی صحبت کنم، احساس می‌کردم یادگیری زبان فنلاندی سخت است و باعث شده بود که در مدیریت کارهای خانه و آشپزی خیلی دچار مشکل شوم. خودم را اصلاح و با تمرین چیزهای کوچک شروع کردم، مثلاً هر چیزی را که در فریزر بود بررسی ‌کردم و فهرست آن‌ها را روی بیرون فریزر ‌نوشتم تا از هدر رفتن غذا یا خرید چیزهایی که از قبل در خانه داشتم جلوگیری کنم.

اگر کسی نتواند در کارهای کوچک موفق شود، چگونه می‌تواند در هر کاری موفق شود؟ بنابراین، درحالی‌که بی‌سروصدا تمرینات را انجام می‌دادم، کارمای فکری دائماً مرا نگران آشپزی برای شوهر و پسرم می‌کرد. اکنون، وقتی کارمای فکری ظاهر می‌شود، به‌سرعت آن را تشخیص می‌دهم و از بین می‌برم. برای رسیدن به انضباط شخصی در تزکیه و انجام مداوم سه کاری که استاد آموزش داده‌اند، نباید جزئیات کوچک را فراموش کنم.

تحول در تزکیه‌ام به‌لطف شرکت مداوم در مطالعه گروهی فا، تمرینات گروهی، پیوستن به پروژه‌ها با کل بدن واحد و خواندن مکرر مطالب وب‌سایت مینگهویی است. درحال‌حاضر، تنها چیزی که باید به آن فکر کنم و انجام دهم این است که به‌خوبی روی پروژه‌های دافا کار کنم. با خواندن مداوم این پاراگراف از فا، می‌توانم بر مداخله غلبه و با پشتکار، به‌طور واقعی تزکیه کنم.

از استاد ارجمند سپاسگزارم که همیشه به شاگردی مانند من، با این‌همه کارما، فرصت می‌دهند. می‌خواهم از رئیس انجمن فالون دافای فنلاند قدردانی کنم. به‌لطف ایمیل‌های مکرر او که جویای احوالم می‌شود، به‌تدریج توانسته‌ام بیشتر با بدن واحد همکاری کنم. و از هم‌تمرین‌کنندگان در بدن اصلی متشکرم. از هم‌تمرین‌کنندگان مراقبت و یادآوری دریافت کرده‌ام‌ و چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام. این واقعاً سرزمین پاک است. زمان درحال گذر است، باید به‌سرعت تزکیه شخصی‌ام را متحول کنم، به نظم و انضباط مداوم در تزکیه دست یابم، به‌طور منظم‌تری با بدن واحد همکاری کنم و قلبم را روی یادگیری زبان فنلاندی بگذارم.

(ارائه‌شده در کنفرانس فای فنلاند ۲۰۲۵)