(Minghui.org) از 20سالگی شروع به تمرین فالون دافا کردم و اکنون حدود 40 سال دارم. بیش از 20 سال کارمند دولت بوده‌ام. برای ترفیع در محل کار تقلا می‌کردم و حسم این بود که هرگز به آنچه ‌خواسته‌ام نرسیده‌ام. وقتی می‌دیدم دیگران درحال ارتقا یا بهره‌مندی از ارتباطات شخصی‌شان هستند، حسادت می‌کردم. فا را مطالعه و سعی می‌کردم بخش‌هایی را بیابم که به من کمک کند حسادتی را که باعث بدبختی‌ام می‌شد، از بین ببرم.

معتقد بودم که در محل کار، با من منصفانه رفتار نمی‌شود و نمی‌توانستم از فکر کردن به آن دست بردارم، حتی وقتی فا را می‌خواندم و تمرین‌ها را انجام می‌دادم. یک شب، درحین مطالعه فا فکر کردم: «چگونه سرپرستم می‌توانست این کار را انجام دهد؟ من نفر بعدی در صف هستم و باید ترفیع بگیرم!»

درحالی‌که از این موضوع ناراحت ‌بودم، به یاد سخنان استاد افتادم:

«یک تمرین‌کننده بودن امری است فوق‌طبیعی، پس به‌عنوان فردی فوق‌طبیعی، باید با خودتان بر طبق اصول فوق‌طبیعی رفتار کنید، به جای این که خود را با اصول و منطق مردم عادی بسنجید.» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)

این فکر که «سرپرستم برای این ترفیع باید مرا در اولویت قرار دهد» یک پنداشت و تصور مردم عادی است. من تمرین‌کننده هستم و نباید به این موضوع وابسته باشم.

یک بار از انجام برخی کاری که دوست نداشتم اجتناب کردم و گذاشتم دیگران آن کار را انجام دهند. اگرچه دلیل خوبی داشتم و سرپرستم با واگذاری کار به همکارانم موافقت کرد، اما این اقدام رفتار زیرکانه و وابستگی من به راحتی را آشکار کرد. اگر همیشه از دردسر و کار سخت دوری می‌کردم و هرگز اجازه نمی‌دادم کسی از من سوء‌استفاده کند، چگونه می‌توانستم کارما و وابستگی‌هایم را از بین ببرم؟ وقتی پیش سرپرستم رفتم، برای محافظت از وابستگی‌ام به راحتی بود، بنابراین فرصت برای تزکیه خودم و پیمودن مسیری که استاد برایم نظم و ترتیب داده بودند را از دست دادم.

ازآنجا‌که به‌شدت می‌خواستم ترفیع بگیرم و تمایل چندانی به انجام کارهای سخت نداشتم، برای سال‌ها اغلب وقتی ارتقا نمی‌گرفتم ناراحت می‌شدم. احساس می‌کردم که مجبورم سخت کار کنم. این احساسات ناشی از وابستگی من به راحتی روانی و جسمی بود.

از این به بعد، افکار و رفتارم را با اصول فالون دافا می‌سنجم و آنقدر بر منافع شخصی، شهرت و دوری از رنج تأکید نمی‌کنم. اگر بتوانم این کار را انجام دهم، می‌دانم که دیگر در تعامل با همکاران و سرپرستم، دچار حسادت، رنجش و عصبانیت نمی‌شوم.