(Minghui.org) یک سال پس از اینکه تمرین تزکیه را آغاز کردم، حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آزار و شکنجه تمرینکنندگان را شروع کرد. بهدلیل توزیع مطالب افشاکننده آزار و شکنجه بین مردم، دستگیر و به اردوگاه کار اجباری فرستاده شدم. چون درکم از دافا محدود بود، کارهایی را در اردوگاه کار انجام دادم که یک تمرینکننده نباید انجام میداد.
پس از بازگشت به خانه، پشیمان و ناراحت بودم و مداخله شدیدی را تجربه کردم. برای بهبود وضعیت تزکیهام، 9 بار از روی جوآن فالون رونویسی کردم. اما وقتی برای توزیع مطالب روشنگری حقیقت بیرون میرفتم، هنوز نمیتوانستم ذهنیت ترسم را کنار بگذارم. ناراحت بودم و خودم را سرزنش میکردم. این وضعیت چند سال ادامه داشت.
درحین مطالعه فا به این درک رسیدم که ادامه دادن به این شکل، برایم خطرناک است. در ذهنم نجوا کردم: «استاد، میخواهم با شما به خانه برگردم، میخواهم خوب باشم. لطفاً کمکم کنید.» استاد قلبم را دیدند و ترتیبی دادند که به تمرینکنندهای به نام لینگ بپیوندم تا فا را مطالعه و در تهیه مطالب روشنگری حقیقت به او کمک کنم. لینگ یک مکان تولید مطالب در خانهاش داشت. او معمولاً در خانه تنها بود، مگر زمانی که تمرینکنندگان به دیدنش میآمدند، زیرا فرزندش در خارج از شهر کار میکرد. لینگ خیلی سخت کار و هر روز مطالب زیادی تولید میکرد. در بستهبندی آنها و رایت سیدیها به او کمک میکردم.
راهاندازی مکان تولید مطالب در خانهام
ما به مطالب روشنگری حقیقت خیلی نیاز داشتیم. گاهی اوقات، وقتی تمرینکنندگان برای دریافت آنها میآمدند، به اندازه کافی نداشتیم. مجبور بودیم درحالیکه آن تمرینکننده منتظر بود، مطالب را چاپ کنیم و چاپ هم زمانبر بود. فکر کردم: «اگر بتوانم مطالبی را چاپ کنم، میتوانیم به اندازه کافی مطالب را تهیه و تمام نیازهای تمرینکنندگان را برطرف کنیم. هر زمان که بیایند، هر اندازه نیاز داشته باشند، به اندازه کافی مطالب برایشان وجود خواهد داشت.»
استاد به من کمک کردند، زیرا همتمرینکنندگان تجهیزاتی را برایم خریدند، که شامل یک کامپیوتر، چاپگر، و یک سیدی رایتر بود. لینگ به من یاد داد که در اینترنت مرور و اطلاعات را دانلود، سیدیها را چاپ و رایت کنم. دخترم برایم یادداشت میکرد و درحال کار با تجهیزات مراقبم بود. اگرچه تحصیلات محدودی داشتم و قبلاً هرگز به رایانه دست نزده بودم، با حمایت استاد و کمک تمرینکنندگان، بهسرعت استفاده از تجهیزات را یاد گرفتم. این «گل کوچک» در خانهام شکوفا شد.
تولید مطالب روشنگری با تمام وجودم
از زمانی که تولید مطالب روشنگری حقیقت را شروع کردم، این آموزه استاد را در نظر داشتم:
«هر پروژه یا هر کار را، اگر تصمیم میگیرید که انجام ندهید، پس آن را انجام ندهید؛ و اگر تصمیم میگیرید که آن را انجام دهید، آنگاه قطعاً مجبورید آن را بهخوبی انجام دهید و آن را تا انتها به انجام برسانید» («آموزش فای ارائهشده در کنفرانس فای نیویورک 2010»)
قبل از تولید مطالب، همیشه ابتدا فا را مطالعه میکنم. در ابتدا مداخلههای زیادی مانند مسدود شدن سرهای چاپگر، بیرنگ شدن رنگها و غیره را تجربه میکردم. هر بار که مشکلی پیش میآمد به درون نگاه میکردم و سپس از استاد کمک میخواستم. همانطور که به تزکیهام ادامه دادم، مداخله کمتر و کمتر شد. چاپگرهایی که استفاده کردم مدلهای پرسرعتی بودند و هیچ وقت مشکل اساسی نداشتند. گاهی اوقات پس از ساعات طولانی کار یا بهدلیل برخی مشکلات جزئی کار نمیکردند. پس از خنک شدن، یا انجام برخی تعمیرات جزئی، دوباره شروع به کار میکردند. یکی از چاپگرها، بیش از یکمیلیون نسخه چاپ کرده بود. پس از مقداری تعمیر، بیش از 300هزار نسخه دیگر چاپ کرد.
هر زمان که دستگاه چاپگر با مشکلی مواجه میشد، در درونم بهدنبال دلیل آن بودم. وقتی وابستگیام را پیدا میکردم، چاپگر بلافاصله شروع به کار میکرد. همانطور که به مطالعه فا و تزکیهام ادامه دادم، متوجه شدم که نباید فقط پس از بروز مشکل، به درونم نگاه کنم، زیرا به این صورت، منفعل خواهم بود. سپس خودم را ملزم کردم که همیشه براساس اصول فا زندگی و فعالانه خودم را تزکیه کنم. بعد از اینکه به این طریق عمل کردم، چاپگرها مشکلات بسیار کمتری داشتند.
کتابچهها و بروشورها را چاپ میکردم، تقویمها را تولید و سیدیها را رایت میکردم. آنها را به مقدار زیادی تولید میکردم و در جعبهها قرار میدادم. درست قبل از آستانه سال نو قمری، تمرینکنندگان به مطالب زیادی نیاز داشتند. من مشغول تولید آنها بودم که دستگاه صحافی نوک انگشتانم را سائید و تقریباً باعث خونریزی شد. خیلی دردناک بود. دخترم دستانم را دید و گفت: «در آستانه سال نو هستیم. حالا چهکار کنیم؟»
گفتم: «اشکالی ندارد. استاد از من محافظت میکنند و انگشتانم فردا خوب میشوند.» روز بعد، درد از بین رفت. توانستم برای سال نو آشپزی و نظافت کنم.
تمام وقتم را صرف تهیه مطالب میکنم، بهجز زمانی که فا را مطالعه میکنم و تمرینات فالون دافا را انجام میدهم. ساده زندگی میکنم. در تمام طول سال، غذاهای ساده میپزم و فقط در روز سال نو کوفته درست میکنم. گاهی مجبور میشوم برای خانوادهام، غذاهای آماده بخرم.
ما در خانه، تلویزیون نداریم. در روزهای اول، به این دلیل بود که پولی برای خرید نداشتیم. بعداً نگران بودم که تماشای تلویزیون وقتم برای مطالعه فا، انجام تمرینها و تولید مطالب را بگیرد. در طول سالها، شوهر و دخترم به زندگی بدون تلویزیون عادت کردهاند. متوجه شدم که تولید مطالب و کمک به استاد برای نجات زندگیها مأموریت من است و احساس رضایت و خوشحالی میکنم. طی 10 سال گذشته اینگونه زندگی کردهام.
در سالهای اخیر، شوهرم بیمار بوده و اغلب در بیمارستان بستری شده است. باید از او مراقبت میکردم. اما بدون توجه به اینکه چه اتفاقی میافتاد، مادامیکه تجهیزاتم را برای تولید مطالب روشن میکردم، ذهنم متمرکز میشد. هر چیزی را که استاد برایم ترتیب داده بودند گرامی میداشتم و با تمام وجودم، مطالب را آماده میکردم. احساس میکنم که انجام این کار بسیار مقدس است.
اصرار دارم که مطالب را با استانداردهای بالا تولید کنم. مطالبی که تهیه میکنم تمیز، مرتب و رنگی هستند. همتمرینکنندگان میگویند آنها طوری به نظر میرسند که گویی هرگز دست نخوردهاند.
آرزویی را که قبل از شروع به تولید مطالب داشتم حفظ کردهام؛ اینکه قبل از آمدن تمرینکنندگان برای گرفتن مطالب، همهچیز آماده باشد. در طول 10 سال گذشته، هر زمان که تمرینکنندگان برای مطالب مراجعه میکنند، از نظر کمیت و کیفیت راضی هستند.
اداره بدون مشکل و بدون وقفه مکان تولید مطالب
در طول 10 سال گذشته، تمرینکنندهای به نام شیا تقریباً تمام تجهیزات و مواد مصرفی موردنیاز برای تولید مطالب را میخرید. او همچنین هر آنچه را که تولید کرده بودم به سایر تمرینکنندگان تحویل میداد. این کار مکان تولیدم را ایمن نگه میداشت. خانهام در دامنه کوه است و درِ حیاطم را بسته نگه میدارم تا از ورود مهمانان ناخوانده جلوگیری کنم، چون کار چاپ پر سروصدا است. هر بار که شیا میآید، پشت در منتظر میمانم و بهمحض رسیدن در را باز میکنم. به این ترتیب، او نیازی به در زدن ندارد و مزاحمتی برای همسایهها ایجاد نمیشود.
در سال 2015، درحالیکه تمرینکنندگان درحال طرح شکایت کیفری علیه جیانگ زمین، رهبر سابق ح.ک.چ که آزار و اذیت فالون دافا را آغاز کرد، بودند، من دادخواستی را به دادگاه عالی خلق و دادستانی عالی خلق فرستادم و از نام واقعیام در آن استفاده کردم. بعد از آن، نگران بودم که مقامات برای آزار و اذیتم بیایند. درحالیکه به این فکر میکردم که چاپگرها را کجا پنهان کنم، آموزههای استاد به ذهنم آمد. افکار درستم قویتر شد و متوجه شدم که پنهان کردن چاپگرها چاپ را به تعویق میاندازد و تلاشهای تمرینکنندگان برای نجات مردم را کند میکند. افکار درستم را حفظ کردم و به چاپ کردن ادامه دادم.
در طول مدتی که تمرینکنندگان بهدلیل شکایت از جیانگ، تحت آزار و اذیت قرار میگرفتند و دستگیر میشدند، اداره پلیس و کمیته روستا چند بار افرادی را برای آزار و اذیت من فرستادند. وقتی در میزدند هرگز در را باز نمیکردم. بعد از مدتی در زدن که جوابی نمیگرفتند، یکی دو بار داد میزدند و بعد میرفتند. با خیال راحت این آزمون را پشت سر گذاشتم، میدانم که استاد از من محافظت کردند. از اینکه میتوانم دافا را در این زندگی تزکیه کنم، افتخار میکنم!
با قدرتبخشی و محافظت استاد و با کمک همتمرینکنندگان، مکان تولید مطالب من بهمدت 10 سال بدون مشکل کار کرده است. در زمان باقیمانده، فا را مطالعه میکنم، با پشتکار بیشتری به درون نگاه میکنم، و احساس مسئولیتم را تقویت میکنم، تا این «گل کوچک» در خانهام بتواند درخشانتر شکوفا شود و به تمرینکنندگان کمک کند افراد بیشتری را نجات دهند.
سپاسگزارم استاد!
کپیرایت ©️ ٢٠٢٥-١٩٩٩ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.