(Minghui.org) از طریق تزکیه در فالوندافا، به تدریج آموختهام که افکار بشری را از بین ببرم و با ذهنی باز به امور نگاه کنم.
داشتن نگاهی تحقیرانه نسبت به خودم
همیشه این فکر را داشتم که فا را به اندازه کافی مطالعه نکردهام و کیفیت روشنبینیام ضعیف است. با گذشت زمان، این عادت را پرورش دادم که در مقایسه با دیگران احساس کوچک بودن کنم و خودم را به دیده تحقیر ببینم. تعالیم استاد لی به من کمک کرد تا این ذهنیت را از بین ببرم: «... معنی یک "مرید دافای دورهی اصلاح فا" بودن چیست؟ این برترین عنوان و باعظمتترین موجود در کیهان است.» (آموزش فا در کنفرانس فای بینالمللی ۲۰۰۴ در نیویورک)
استاد ما را به سطوح بالا راهنمایی میکنند، پس چرا هنوز خودم را کوچک میپندارم؟ متوجه شدم که این نشاندهنده باور نداشتن به استاد و دلیلی برای انباشته کردن افکار منفی راجع به خودم بود. سخنرانیهای استاد را نگاه کردم تا به شناسایی و رها کردن این افکار مداخلهگر کمک کند.
ازبین بردن دوقطبی فکر کردن
فرهنگ حزب کمونیست چین (ح، ک، چ) مردم را انعطاف ناپذیر میسازد. هنگامی که دیدگاهی شکل بگیرد، تغییر آن دشوار است. اگر چیزی خوب نیست، پس بد است؛ اگر درست نیست، اشتباه است. اگر دوست نیستیم، دشمن هستیم. این ذهنیت در تفکر مردم چین رسوخ کرده است.
در موقعیتی، مردم شایعاتی را درباره تمرینکنندهای در منطقهمان پخش کردند. شیوه او در برقراری ارتباط برای هماهنگکنندههای محلی قابل قبول نبود، بنابراین آنها او را نادیده گرفتند. وقتی یک روز با او تبادل تجربه کردم، آنها از من نیز دوری کردند.
احساس کردم که با من ناعادلانه رفتار شده و میخواستم مبارزه کنم. سپس متوجه شدم که واکنشم فرهنگ حزب و حسادتی را که در من ریشه دوانده است، منعکس میکند.
پس از اینکه بیشتر فکر کردم، متوجه شدم که به منظور تزکیهکردن در سطحی بالا، باید از استانداردهایی که برای مردم عادی توسط (ح،ک،چ) پیاده شدهاند فاصله بگیرم.
با تلاش بیشتر، در درک کردن این موضوع پیشرفت کردم و از وابستگی به اینکه دیگران راجع به من چه فکری میکنند، دست برداشتم.
از بین بردن عقاید و تصورات بشری درباره «آزار و شکنجه»
در 20 ژوئیه 1999، حزب کمونیست چین، آزار و شکنجه فالوندافا را آغاز کرد. از آن زمان، من در بازداشتگاهها، اردوگاههای کار اجباری و زندان بودهام. کارم را از دست دادم، و خانواده و دوستانم درک نادرستی از دافا گرفتند.
بعد از اینکه از زندان آزاد شدم، درک خودم از دافا و استاد، و نیز مسیر تزکیهام را بررسی کردم. متوجه شدم که وابستگی بنیادیام این بود که واقعاً به استاد و دافا باور نداشتم!
چندین بار لغزیدم تا اینکه متوجه شدم که اگر بهطور حقیقی به استاد باور نداشته باشم، معانی بالاتر فا خودشان را به من نشان نخواهند داد و من همچنان نظم و ترتیب نیروهای کهن را دنبال خواهم کرد.
برای یافتن وابستگیهایم به درون نگاه کردم و تحت مراقبتهای نیکخواهانه استاد، در نهایت موفق شدم بسیاری از آن افکار مسدودکننده را از بین ببرم. حالا که به طور کامل به استاد اعتقاد دارم، میتوانم تقدس و جدی بودن تزکیه در دوران اصلاح فا را احساس کنم.
اخیراً در وبسایت مینگهویی مقالهای خواندم که در آن تمرینکنندهای بیانکرده بود: «وقتی مأموران پلیس مرا دستگیر کردند، آن را به عنوان آزار و شکنجه تلقی نکردم، بلکه آن را به عنوان فرصتی برای روشنگری حقیقت و نجات موجودات ذیشعور دیدم.» این داستان مرا بیدار و کمکم کرد که درک درستی از افکار درست داشته باشم!
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.
مجموعه رشد و اصلاح خود