(Minghui.org) بیش از 20 سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم و عمیقاً فوریت اصلاح فا و زمان ارزشمند برای نجات موجودات ذی‌شعور را احساس می‌کنم. در تلاش‌هایم در کمک به مردم برای آشنایی با فالون دافا و آزار و شکنجه، تصمیم گرفتم نسخه‌هایی از هفته‌نامه مینگهویی را توزیع کنم.

هفته‌نامۀ مینگهویی پرمحتوا و متنوع است و می‌تواند برای تمام اقشار مردم مناسب باشد. این روزها افراد پیر و جوان برای تبلیغ و ترویج انواع و اقسام کالاها، فلایرها و جزوه‌های گوناگونی را در خیابان‌ توزیع می‌کنند. بنابراین فکر کردم که نیازی نیست مطالب روشنگری حقیقت را به‌طور مخفیانه توزیع کنیم. این کار را به‌صورت آشکار و باوقار انجام می‌دهم. باور دارم که این رویکرد می‌تواند نشانگر خلوص و شگفتی دافا باشد و باعث شود که مطالب آسان‌تر پذیرفته شوند.

دوربین‌های نظارتی همه جا هستند، اما مادامی‌که افکار و رفتاری درست داشته باشیم، آنها کارایی ندارند و بر تمرین‌کنندگان دافا اثری نخواهند داشت.

به‌ویژه در سال جاری متوجه شده‌ام که با پیشرفت اصلاح فا، افراد بیشتر و بیشتری خواهان دریافت هفته‌نامۀ مینگهویی هستند.

فا را به‌خوبی مطالعه کنیم؛ افکار درست بفرستیم

برای اینکه بتوانیم در نجات مردم به استاد کمک کنیم و افکار درست قوی بفرستیم، باید فا را به‌خوبی مطالعه کنیم.

معمولاً صبح‌ها فا را مطالعه می‌کنم. حتی اگر لازم باشد که صبح زود به بازار میوه و تره‌بار بروم، کماکان در ابتدا برای مدتی فا را مطالعه می‌کنم.

پیش از اینکه از خانه بیرون بروم، همیشه مقابل تصویر استاد می‌ایستم و از ایشان  درخواست برکت می‌کنم: «استاد، مرید شما برای توزیع مطالب بیرون می‌رود. لطفاً کمکم کنید و افرادی با رابطۀ تقدیری را سر راهم قرار دهید. متشکرم، استاد!»

در مسیر به مقصدم افکار درست می‌فرستم تا تمام عناصر نیروهای کهن در بعدهای دیگر که موجودات ذی‌شعور را کنترل می‌کنند، ازبین ببرم.

همچنین آرزو می‌کنم که سمت آگاه مردم بیدار شود و باعث شود آن افراد با روابط تقدیری برای گرفتن مطالب روشنگری حقیقت بیایند و نگذارند آن مأموران خشن ح.ک.چ [پلیس و دوربین‌های نظارتی] مرا ببینند.

پس از فرستادن افکار درست، فای استاد را ازبر می‌خوانم.

«ریشۀ‌ من‌ در جهان‌ است‌. اگر کسی‌ بتواند به‌ شما آزار برساند، قادر است به‌ من‌ آزار برساند. به‌عبارتی‌ ساده، آن‌ شخص‌ می‌تواند به‌ این جهان‌ صدمه‌ بزند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
دافا بدن را ترک نمی‌کند،
قلب جایگاه جن شن رن است؛
در دنیا آرهاتی بزرگ است،
روح‌ها و شبح‌ها به‌شدت می‌ترسند
(«تقوای عظیم»، هنگ‌یین)
«اگر ترس داشته باشید        آن شما را گیر می‌اندازد
وقتی افکار درست است        شیطان متلاشی می‌شود
[ذهن] تزکیه‌کنندگان          با فا پر شده است
افکار درست بفرستید           [و] ارواح پوسیده منفجر می‌‌شوند
خدایان در دنیا هستند         به فا اعتبار می‌بخشند»
(«ترس از چه؟»، هنگ یین 2)

به فرستادن افکار درست و ازبر خواندن فا ادامه دادم. می‌توانستم احساس کنم که وقتی با مردم دربارۀ دافا صحبت می‌کردم و نشریه را تحویل می‌دادم، تمام بدنم پر از انرژی بود.»

در راه برگشت به خانه نیز افکار درست می‌فرستادم. افکارم این بود که کسانی که مطالب را دریافت کردند آنها را به‌دقت بخوانند، حقیقت را درک کنند، آیندۀ درخشانی برای خودشان انتخاب کنند و مطالب را به دوستان و خویشاوندان‌شان بدهند تا آنها نیز بتوانند نجات یابند.

زمان‌ها و مکان‌های متفاوت

اغلب به مکان‌های شلوغ می‌روم، مانند نزدیک چراغ قرمزها و چهار‌راه‌ها، مقابل فروشگاه‌های بزرگ، ترمینال‌های اتوبوس و ایستگاه‌های قطار. آخر هفته‌ها همیشه افراد زیادی بیرون هستند.

در اطراف قدم می‌زنم و مطالب را به عابران می‌دهم، یا اینکه برای مدت کوتاهی در یک مکان می‌ایستم و مطالب را توزیع می‌کنم.

صبح‌ها معمولاً به بازارهای میوه و تره‌بار می‌روم. عصرها در تابستان به مکان‌هایی می‌روم که مردم برای گذران وقت می‌روند، مانند اطراف بازارچه‌ها برای گردش و استراحت.

همچنین با توجه به ساعات کار مدارس، مطالب را در نزدیکی مدارس یا ایستگاه‌های اتوبوس توزیع می‌کنم.

هر روز به یک مکان نمی‌روم و برای حفظ ایمنی به‌طور پیوسته مسیرم را تغییر می‌دهم. با اینکه افکار درست قوی دارم، هنوز باید مواظب ایمنی‌ام باشم.

عکس‌العمل‌های مردم عادی

وقتی مردم متوجه می‌شوند که مطالب فالون دافا را توزیع می‌کنم، اغلب اظهارات مثبتی دریافت می‌کنم. فردی گفت: «این دربارۀ فالون دافا است! عالی است! لطفاً دو نسخه به من بدهید تا به دوستم نیز بدهم.»

حتی برخی به من گفتند که چگونه ایمن بمانم. برخی از افراد پس از دریافت مطالب، کمی می‌ایستند و به آن نگاهی می‌اندازند.

اما برخی از افراد مطالب را به من پس می‌دهند، حتی یک نفر گفت: «این دربارۀ فالون دافا است. آن را نمی‌خواهم.»

صرفنظر از اینکه چه پیش آید، همیشه آرام می‌مانم و مؤدبانه لبخند می‌زنم.

توزیع هفته‌نامۀ مینگهویی

در بعدازظهر یک روز گرم نزدیک محل عبور عابر پیاده ایستاده بودم که مردی حدوداً 40 ساله که از پیشانی‌اش عرق می‌چکید با عجله به سمتم آمد. برای اینکه هیچ عابر پیاده‌ای را ازدست ندهم، به او سلام و پیشنهاد کردم که یک نشریه بگیرد.

آن را گرفت مانند اینکه گنجی دریافت کرده باشد. سپس برگشت و به سمتی که آمده بود رفت. ظاهراً فقط آمده بود که یک نسخه از هفته‌نامۀ مینگهویی را بگیرد. یک روز نسخه‌ای از هفته‌نامه را در نزدیکی مدرسه‌ای توزیع می‌کردم که فقط یک مسیر برای ورود و خروج داشت. آن روز والدین بسیاری بیرون منتظر ایستاده بودند.

درحالی که وارد می‌شدم مطالب را توزیع کردم. وقتی برمی‌گشتم، خانمی را دیدم که نشریه‌ای را که به او داده بودم مطالعه می‌کرد.

سرش را بلند کرد و مرا دید که از کنارش رد می‌شدم. گفت: «این دربارۀ حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری است!»

گفتم بله و از فرصت استفاده کردم تا بیشتر دربارۀ دافا به او بگویم.

افکار و اعمال درست

استاد بیان کردند:

«نیروهای کهن جرأت ندارند جلوی روشن‌‌‏گری حقیقت ما یا نجات موجودات ذی‌‌‏شعور را بگیرند. آن‌‌‏چه کلیدی است این است که وقتی کارها را به انجام می‌‌‏رسانید به آن‌‌‏ها اجازه ندهید از شکاف‌ها در وضعیت ذهنی‌‌‏تان سوءاستفاده کنند.» («آموزش فا در کنفرانس فای ۲۰۰۲ در بوستون»)

وقتی هفته‌نامۀ مینگهویی را توزیع می‌کنم، در ذهنم قدردان موجودات الهی و نیک‌خواه نسبت به موجودات ذی‌شعور هستم.

یک روز همه چیز به خوبی پیش می‌رفت و مطالبم درحال اتمام بود. فقط یک نسخه داشتم. در این لحظه وابستگی‌ام به شور و شوق بیش از حد ظاهر شد.

با خودم فکر کردم که پس از تحویل آخرین نسخه چه کنم. اما چند نفر رد شدند و آخرین نسخه هنوز در دستم بود.

هشیار شدم: نباید وابستگی شور و شوق بیش از حد داشته باشم. از استاد درخواست کمک کردم و کمی بعد آخرین نسخه دریافت شد.

چند روز بعد فکری به ذهنم خطور کرد: «فرزندم به زودی ازدواج خواهد کرد و مراسم عروسی خواهیم داشت. آیا نباید چند روز مطالبی توزیع نکنم، اگر بازداشت شدم چه؟»

به محض اینکه این فکر ظاهر شد، فهمیدم که این «ترس» است که از سوی خود حقیقی‌ام نیست. استاد بسیار زیاد رنج کشیده‌اند تا مکرراَ زمان اصلاح فا را تمدید کنند تا تمرین‌کنندگان دافا بتوانند به عهد و پیمان‌های‌شان عمل کنند و موجودات ذی‌شعور بیشتری را نجات دهند. چگونه می‌توانم از ترس اینکه مورد آزار و شکنجه قرار بگیرم، در خانه مخفی شوم؟

آن افرادی که باید نجات یابند هرگز فرصت دیگری برای نجات نخواهند داشت. من استاد و دافا را دارم! از چه چیزی باید بترسم؟ بنابراین به توزیع عادی مطالب ادامه دادم.

هنگام توزیع نشریه‌ها، گاهی مورد انتقاد قرار می‌گرفتم، به من پرخاش می‌شد یا حتی تهدیدم می‌کردند که به پلیس گزارش می‌شوم.

اما تحت تأثیر قرار نمی‌گرفتم و به فرستادن افکار درست برای ازبین بردن نیروهای کهن ادامه می‌دادم. می‌دانستم که هیچ اتفاق بدی نخواهد افتاد.

در روند توزیع هفته‌نامۀ مینگهویی، دائماً خودم را تزکیه می‌کردم و انواع و اقسام وابستگی‌ها مانند رقابت‌جویی، ترس، حفظ آبرو، شور و شوق بیش از حد، ناشکیبایی و وابستگی به انجام کارها را ازبین بردم.

احساس می‌کنم که شین‌شینگم دائماً رشد کرده و بیشتر هم‌راستا با اصول فا شده است.

سپاسگزارم استاد!

سپاسگزارم هم‌تمرین‌کنندگان!