(Minghui.org) درود استاد! درود، همتمرینکنندگان!
22 سال است که فالون دافا را تمرین کردهام و خواهر کوچکم نیز تمرینکننده دافا است. ما 17 سال است که یک مکان کوچک تهیه مطالب روشنگری حقیقت را اداره میکنیم. چند سال پیش شروع به چاپ پیامهای فالون دافا روی اسکناس کردیم تا بر سانسور اطلاعاتی سختگیرانه در چین غلبه کنیم. اکنون میتوانیم چنین اسکناسهایی را به اندازه کافی برای همتمرینکنندگان محلی آماده کنیم تا از آنها برای روشنکردن حقیقت استفاده کنند. در زیر برخی از تجربیاتمان را ارائه میدهم.
چاپ پیامهای فالون دافا روی اسکناس
اولین باری که اسکناسهایی را دیدم که پیامهای کوتاه درباره فالون دافا رویشان چاپ شده بود، چند سال پیش در یک مطالعه گروهی فا بود. فکر کردم: «چه راه عالیای برای گفتن به مردم درباره دافا! چنین اسکناسهایی میتوانند بین هزاران نفر دست به دست شوند و هیچکسی آنها را دور نمیاندازد. آنها میتوانند بهطور گسترده منتشر شوند و افراد بسیار بیشتری نجات خواهند یافت.»
خواهر کوچکم نیز با نظر من کاملاً موافق بود. از آن زمان، سفر نجات موجودات ذیشعور را با چاپ پیامهای فالون دافا روی اسکناسها آغاز کردیم.
یادگیری همهچیز از ابتدا
اگرچه من و خواهرم سالها مطالب اطلاعرسانی فالون دافا را تولید کرده بودیم، نمیدانستیم چگونه پیامهای فالون دافا را روی اسکناس چاپ کنیم.
به وبسایت Tiandixing.org (وبسایتی که تمرینکنندگان ادارهاش میکنند و برای ارائه پشتیبانی فناوری است) رفتم تا تکنیکها را یاد بگیرم. متوجه شدم سادهترین راه، استفاده از اتو برای گرمکردن و صافکردن اسکناس است. اما این روش یک نقطهضعف داشت. تقریباً تمام اسکناسها با تعداد بیشماری میکروب و کثیفی آغشته بودند. وقتی اسکناسها را گرم میکردیم بوی تند آن خفهکننده بود و نفسکشیدن را سخت میکرد. علاوه بر این، این اسکناسها را در اتاق کوچکی بدون پنجره پردازش میکردیم که بویش را بدتر کرد. تمام تلاشمان را میکردیم که ذهنمان را آرام کنیم و بوی آن آزارمان ندهد.
اوضاع برای خواهرم حتی سختتر بود، زیرا درباره تمیزی وسواسی بود. او یک بار در خواب دید که ما در حال پردازش این اسکناسهای بدبوی کثیف هستیم. او بهنوعی در همان کنار، کاسهای برنج سفید میخورد. چند دانه برنج بهطور تصادفی روی اسکناسها ریخت، اما او برنجها را برداشت و به هر حال آنها را خورد. با کمال تعجب، طعمشان شیرین بود. از آن زمان، بهطور معجزهآسایی اسکناسها دیگر ناراحتش نمیکردند و بوی آنها دیگر برایش غیرقابلتحمل نبود. او معتقد بود که استاد ترس از کثیفی را برایش از بین بردهاند. او گفت این خواب هنوز برایش واضح و زنده است و میتواند طعم شیرین برنج را به خاطر آورد.
کارآمدشدن
اسکناسهای نو یا تقریباً نو بدون لکه زیاد، پس از اتوشدن و صافشدن وارد چاپگر میشوند. اکثر اسکناسهای دیگری که استفاده میشدند قبل از چاپ، شسته و خشک میشدند. آنهایی که بهطور بدی لکه شده بودند با سفیدکننده شسته و ضدعفونی میشدند. اسکناسهایی که بهطرز بدی لکه بودند یا خراب شده بودند و نمیتوانستیم از آنها استفاده کنیم در بانک پسانداز میشدند.
هرچه اسکناسهای بیشتری را پردازش میکردیم، باتجربهتر و سریعتر میشدیم. بعداً یاد گرفتیم که آنها را بهصورت دستهای پردازش کنیم. ما سریعترین و دقیقترین روند را ایجاد کردیم. اسکناسها را مانند کارتهای بازی، برای چاپ باز میکنیم و دمای اتو را روی حداکثر قرار میدهیم و اتو را روی اسکناس فشار میدهیم و از پشت به جلو فشار میدهیم. بعد از سه بار اتوکشیدن اسکناس را بالاپایین میکنیم و سه بار دیگر اتو میکشیم.
بعد از اتوکشیدن، اسکناسها را مرتب روی هم میچیدیم و با جسم سنگینی فشارشان میدادیم. طی 10 دقیقه اسکناسها بهطور طبیعی خنک میشدند و شکل میگرفتند و آماده چاپ میشدند. کل این روند بسیار سریع است. در حین اتوکردن اسکناسها، میتوانیم همزمان با چاپگر کار کنیم.
معمولاً هر هفته ششهزار اسکناس یکیوآنی را آماده میکنیم. حداکثر تولید در هفته دههزار اسکناس بوده است.
روشنگری مؤثر حقیقت
در ابتدا، همیشه فکر میکردیم که آیا دست به دستشدن اسکناسهای چاپشده با پیامهای کوتاه فالون دافا، واقعاً راه مؤثری بهمنظور کمک به مردم برای آگاهی از حقایق هست یا نه. آن برخلاف صحبت رودررو با مردم است که میتوانیم واکنش مردم را فوراً ببینیم.
پس از خواندن سخنرانی استاد در لس آنجلس، دیگر نگران اثربخشی آن نبودیم.
استاد بیان کردند:
«بعضی از افراد نوشتن "فالون دافا عالی است" یا "کنارکشیدن از حزب" را روی اسکناس پیشنهاد کردهاند. (حضار میخندند) فکر میکنم که این ایده عالی است. (تشویق) شما نمیتوانید پول را دور بیندازید، و نمیتوانید آن را از بین ببرید. (حضار میخندند)» (آموزش فا در شهر لسآنجلس)
بسیاری از همتمرینکنندگان دیگر نیز هستند که پیامهای فالون دافا را روی اسکناسها چاپ میکنند. از هر 100 اسکناس یکیوآنی که دست به دست میچرخد، روی حدود 10 اسکناس این پیامها چاپ شده است. اغلب میدیدیم افرادی که از حقیقت آگاه بودند، پیامهایی را روی اسکناسها اضافه میکردند که از فالون دافا تشکر کرده و حزب شرور کمونیست چین (حکچ) را محکوم میکردند. درحالیکه پیامهای طرفدار حکچ به برخی از اسکناسها اضافه میشد، این ثابت میکند که مردم در حال خواندن پیامها هستند و برخی از حقایق فالون دافا آگاه شدهاند.
بارها نیز شاهد امضای مردم روی اسکناسها بودیم که خروج از حکچ و سازمانهای مرتبط با آن را اعلام میکردند. دو نمونه از آنها ما را بیشتر تحتتأثیر قرار دادند. یکی با سه امضا هر کدام با دستخطی متفاوت و دیگری با امضای گروهی دوازده نفر. با الهام از این امضاها، قسمت «امضای خروج از حکچ» را به الگوی فعلی اضافه کردیم. متعاقباً شاهد امضاهایی در این قسمت بودیم. از اینکه میدیدیم افراد بیشتری از حقیقت آگاه میشوند و آینده روشنی را برای خود رقم میزنند بسیار خوشحال بودیم.
نگاه به درون، غلبه بر سختیها
همتمرینکنندهای با ما همکاری میکند تا اسکناسهای یکیوآنی پردازششده را در بازار با اسکناسهای با ارزش بیشتر مبادله کنیم. یک بار یک اسکناس 100یوآنی تقلبی را در انبوهی از اسکناسها که آن همتمرینکننده به ما داده بود، پیدا کردیم. بعد از صحبت با خواهرم، تصمیم گرفتیم بدون اینکه به آن همتمرینکننده بگوییم، آن را با پول از جیب خودمان جایگزین کنیم. اسکناس تقلبی را سوزاندیم. باز هم همین جریان رخ داد. وقتی برای بار سوم چنین چیزی اتفاق افتاد، متوجه شدیم که باید مداخله نیروهای کهن باشد. به آن همتمرینکننده گفتیم که چه اتفاقی افتاده و هر سه با هم برای ازبینبردن مداخله افکار درست فرستادیم. از آن زمان تاکنون هیچ اسکناس تقلبی دریافت نکردهایم.
اما نیروهای کهن از تلاش خود برای مداخله با ما دست برنداشتند. وقتی با تعداد دیگری از همتمرینکنندگان روی یک پروژه روشنگری حقیقت کار میکردیم، با محنتی بزرگ مواجه شدیم و نزدیک بود جانمان را از دست بدهیم. گرچه با ایمان خود به استاد و دافا از این محنت، بدون آسیب گذشتیم، صحنه در آن زمان آنقدر ترسناک بود که احساس میکردیم تجربه نزدیک به مرگ داشتیم.
برخی از تمرینکنندگان ما را بهخاطر موفقیتمان در غلبه بر این محنت تحسین میکردند، اما ما اصلاً خوشحال نبودیم، زیرا واضح بود که باید شکاف بزرگی در وجودمان میداشتیم که نیروی کهن از آن سوءاستفاده کرده بودند. زمان بیشتری را صرف مطالعه فا کردیم. یک روز وقتی این جمله را میخواندم: «اما يک موجود روشنبين بزرگ حقيقی بهندرت خود را نشان میدهد.» (جوان فالون)، هر کلمه بالا و پایین میپرید. متوجه شدم که استاد ما را به این روشن میکنند که خودنمایی نکنیم.
افکارم را با خواهرم در میان گذاشتم و پس از نگاه به درون، نقاط ضعفمان را پیدا کردیم: به ایمنی توجه کافی نداشتیم. وقتی مطالب را تحویل میدادیم، به این مسئله توجه نمیکردیم که برای ایمنی بیشتر باید هر فردی فقط با یک نفر در ارتباط باشد. اسکناسهای حاوی پیامهای چاپشده را در جلسات مطالعه گروهی فای خود آشکارا مبادله میکردیم. برخی از همتمرینکنندگان، علیرغم نگرانیهای ایمنی، برای درخواست این اسکناسها از ما، سفرهای خاصی میکردند. اینها حفرههای امنیتی بزرگی ایجاد میکردند. علاوه بر این، زمانی که مطالب فالون دافای بیشتر و بیشتری را تولید میکردیم، وابستگیهای بیشتری مانند خودنمایی و شوروشوق بیش از حد را رشد میدادیم. ما «تولید زیاد مطالب» را با «سختکوشی در تزکیه» اشتباه گرفته و «کمتوجهی به ایمنی» را «داشتن افکار درست قوی» در نظر میگرفتیم.
بلافاصله خودمان را اصلاح کردیم. مطمئن شدیم که هر فردی فقط با یک نفر در تماس باشد. دست از گسترش مقیاسِ مکان تهیه مطالبمان برداشتیم و مطالعه فا و انجام تمرینات را در اولویت قرار دادیم.
ازبینبردن ترس در طول پاندمی
پس از شیوع ویروس حکچ در شهر ووهان در سال 2020، شهر ما نیز تحتتأثیر قرار گرفت. وقتی در حال مرتبکردن اسکناسها بودیم، نگران بودیم که اگر پول حامل ویروس باشد باید چهکار کنیم؟ هر اسکناس بارها دست به دست شده بود. اما بلافاصله متوجه اشتباهبودن این فکر شدیم و آن را اصلاح کردیم. ما تمرینکننده دافا هستیم و بدنمان از ماده با انرژی بالا ساخته شده است. ویروس روی بدن ما زنده نخواهد ماند. سپس این ترس از بین رفت.
ترس دیگری که باید با آن روبرو میشدم این بود که هربار برای تبدیل پول به اسکناسهای کوچک میرفتم نگران امنیت خودم بودم زیرا دوربینهای نظارتی همهجا نصب شده بود و محل اختفای من بهراحتی قابل ردیابی بود.
یک بار دو بار در هفته برای تبدیل پول به اسکناسهای کوچک رفتم. بار دوم که درحال پرکردن کیسه از اسکناسهای کوچک بودم، ناگهان زنی با صدای بلند گفت: «تو همین چند روز پیش دههزار یوآن تبدیل کردی و چرا به این همه اسکناس کوچک نیاز داری؟ اهل کجا هستی؟ چهکار میکنی؟» غافلگیر شده بودم و نمیدانستم چه بگویم، فقط به او خیره شده بودم.
سپس او سؤالاتش را با صدای بلند و با شرارت تکرار کرد. بعد از مدتی آرام شدم و پاسخ دادم: «صرفاً به پول نقد نیاز دارم.» قبل از اینکه خارج شوم، او گفت: «صبر کن، بگذار تماسی بگیرم تا تأیید شود که همه کارهای اداری را انجام دادهای.» سپس تلفن همراهش را در دست گرفت و به من اشاره کرد.
بعد از برگشتن به خانه، جریان را برای خواهرم تعریف کردم. تعویض پول باید در آن مکان عادی باشد، اما چرا آن زن با لحنی اینقدر عجیب با من صحبت کرد؟ وقتی تلفن همراهش را بالا گرفت، شاید از من عکس گرفت؟ وقتی به این فکر کردم، آنقدر ترسیدم که میخواستم فوراً پروژه را ترک کنم. بعداً، من و خواهرم افکارمان را با هم در میان گذاشتیم که بهعنوان تمرینکننده دافا، هدف از چاپ پیامهای دافا روی اسکناسها نجات تعداد بیشتری از مردم است و نباید دست از انجام این کار برداریم؛ در غیر این صورت ضرر بزرگی برایمان خواهد بود.
استاد بیان کردند:
«قانون بودا چیزی جدی است، به هر حال؛ زمانی كه تصمیمی اتخاذ میشود، زمانی كه كاری شروع میشود، باید به اتمام برسد.» (آموزش فا در سن فرانسیسکو، 2005)
خواهرم پیشنهاد کرد که برای رهایی از بحران احتمالی، افکار درست بفرستیم. شروع کردیم آن را مدتی انجام دهیم. در ذهنم فکر کردم که آن زن خاطره مرا از ذهنش پاک و عکسم را از تلفنش پاک کند. دفعه بعد خواهرم برای تعویض پولها رفت. بعد از بازگشت گفت که آن زن دیگر آنجا نیست. و بعداً وقتی برای تعویض پول رفتم، دیگر او را ندیدم. همهچیز به حالت عادی برگشته بود.
تعمیر چاپگر
ما چاپگرهای زیادی داریم که همزمان کار میکنند و این چاپگرها اغلب نیاز به تعمیر و نگهداری دارند. بهدلایل امنیتی، پنج سال پیش تصمیم گرفتیم نحوه نگهداری و تعمیر پرینترها را خودمان یاد بگیریم.
اولین مشکل نصب یک کارتریج جوهر بیرونی به چاپگری بود که تازه خریداری شده بود تا بتواند مقدار زیادی از مطالب را بهطور مداوم چاپ کند. ما هیچ ایدهای برای انجام آن نداشتیم اما میدانستیم که میتوانیم انجامش دهیم.
مطلب آموزشی نصب کارتریج را از سایت Tiandixing.org دانلود کردیم. همهچیز در آموزش برایمان جدید بود. بارها و بارها آن را خواندیم تا این کاملاً درکش کردیم. سپس مرحله به مرحله آموزش را دنبال کردیم. با کمال تعجب، با یک بار امتحانکردن موفق شدیم!
یک بار قطعات چاپگر کانن باید برای تعمیر جدا میشد. دوباره به همین وبسایت رفتیم و مطلب آموزشی دمونتاژ را دانلود کردیم. با این حال، پس از اینکه چاپگر را باز کردیم، شوکه شدیم. مادربرد پر از دوشاخههای متعدد بود و جرئت نداشتیم به هیچکدام دست بزنیم. نفس عمیقی کشیدیم و به دوشاخهها نگاه کردیم. متوجه شدیم که اندازه و رنگ هر دوشاخه با جک آن مطابقت دارد. آنقدر که به نظر میرسید پیچیده نبود.
برای اینکه بعداً هر قسمت را در جای مناسب قرار دهم، وقتی چاپگر را جدا میکردم از هر مرحله عکس میگرفتم. پس از چند بار جداسازی چاپگرها، با ساختار چاپگر آشنا شدم و تعمیر و نگهداریشان بسیار آسانتر شد. وقتی یک چاپگر از کار افتاده است، ابتدا دفترچه راهنمای چاپگر را مطابق با پیام خطا بررسی میکنیم، سپس یا آن را تعمیر کرده یا قطعه خراب را جایگزین میکنیم. اگر کار نکرد، برای درخواست کمک به وبسایت تحت مدیریت تمرینکنندگان میرویم و همیشه پاسخهایی را از همتمرینکنندگان دریافت میکنیم.
مشکل رایجی که با آن مواجه شدیم فرسودگی غلتک کاغذ بود. ما چند روش را که پشتیبانی فناوری توصیه کرده بود امتحان کردیم، اما همه آنها راهحلهای موقتی بودند و غلتک کاغذ پس از مدت کوتاهی دوباره کار نمیکرد. سپس به جستجوی راهحلهای بهتر ادامه دادیم.
یکی از همتمرینکنندگان تجربهاش را به اشتراک گذاشت که واقعاً خوب کار کرد. سطح غلتک کاغذ را با ابزاری شبیه چوب دندان گرگی سابیدیم، سپس نوارچسب را دور محور غلتک کاغذ پیچاندیم که طول عمر غلتک کاغذ را تا حد زیادی افزایش داد. همچنین متوجه شدیم که استفاده از یک روانکننده ژاپنی وارداتی در مسیر جوهر میتواند سرعت چاپگرها را افزایش دهد زیرا سرعت آنها پس از استفاده طولانیمدت کاهش مییابد.
اساساً میتوانیم همه چاپگرها را بهتنهایی تعمیر و نگهداری کنیم. مهمتر از همه، متوجه شدیم که مشکلات چاپگر در واقع منعکسکننده مشکل ما در تزکیه است. چاپگرها نهتنها مطالب روشنگری حقیقت را چاپ میکنند، بلکه کمکمان میکنند خودمان را رشد دهیم. گاهی که نمیتوانستیم چاپگرها را تعمیر کنیم، آرام میشدیم، ذهنمان را خالی کرده و بر مطالعه فا تمرکز میکردیم. و معمولاً مشکل ناپدید میشد و چاپگر دوباره کار میکرد.
واقعاً این را تجربه کردیم که چاپگرها نیز زنده هستند. اگر در تزکیه خوب عمل میکردیم، چاپگرها مشکل کمتری داشتند. یک بار چاپگر پس از بیرونریختن یک اسکناس چاپنشده از کار افتاد. معلوم شد که این اسکناس قدیمی و فرسوده است. آن را کنار گذاشتم و دکمه «ازسرگیری» چاپگر را فشار دادم. چاپگر دوباره کار کرد. متوجه شدم که چاپگر به ما میگوید اسکناس قدیمی برای چاپ پیامهای فالون دافا مناسب نیست.
علاوه بر چاپ پیامهای فالون دافا روی اسکناس، مطالب مختلفی را نیز برای روشنکردن حقیقت آماده میکنیم، ازجمله فلایر، پوستر، نشان یادبود و بروشور. مکان تهیه مطالب ما کاملاً مستقل است. ما همه کارها را خودمان انجام میدهیم، ازجمله تبدیل پولها به اسکناسها با ارزش کمتر، خرید چاپگر و مواد مصرفی مختلف، نصب و نگهداری رایانهها و چاپگرها و نیز رمزگذاری رایانهها.
نفی آزارواذیت «حذف کامل»
در سال 2020، حزب کمونیست چین کمپین جدیدی را با نام «حذف کامل» راهاندازی و تلاش کرد همه تمرینکنندگان فالون دافا را که در لیست سیاه دولت قرار دارند مجبور به انکار ایمانشان کند. مقامات محلی به تمرینکنندگان دستور دادند روی سندی که به فالون دافا تهمت میزد اثر انگشت خود را درج یا آن را امضا کنند. ما دو بار مورد آزارواذیت قرار گرفتیم.
در آوریل2020، برادر بزرگترم به خانهام آمد و گفت: «پلیس محلی مرا احضار کرد. گفتند بهزودی کنفرانس ملی مهمی برگزار میشود. در طول کنفرانس، شما دو نفر باید هر روز هر وعده غذایی را در خانه من میل کنید و من از شما عکس میگیرم و به پلیس محلی گزارش میکنم. باید با ما همکاری کنید.»
از همکاری با آزار و شکنجه امتناع کردم و به برادرم گفتم: «ما هیچجایی نمیرویم.»
برادرم تهدید کرد: «پس دستگیر میشوید. اگر به من گوش ندهید، دیگر کمکتان نمیکنم.»
درحالیکه برادرم در مراحل اولیه آزار و شکنجه کمکم کرده بود، در آن لحظه متوجه شدم که بهعنوان تمرینکننده دافا در طول دوره اصلاح فا، نمیتوانم به کمک غیرتمرینکنندگان تکیه کنم، اما باید به استاد و دافا ایمان داشته باشم.
آزارواذیت دوم در پایان سال 2020 اتفاق افتاد. یک بار در خواب، یک اجاق زغالسنگیِ در حال سوختن را دیدم و شعلههای آتش بلند میشد. چند روز بعد که تمرینات صبحگاهی را انجام میدادم، صحنهای را دیدم: درحالیکه در خیابانی مشغول انجام دومین تمرین بودم، مردی از فاصله دور در حال عکاسی بود و ناگهان به من نزدیک شد و از من عکس گرفت.
روز بعد در جلسه مطالعه گروهی فا، یکی از همتمرینکنندگان به ما گفت که خانهاش مورد حمله قرار گرفت، کتابهای دافایش توقیف شد و اعضای خانوادهاش مجبور شدند در یک اداره پلیس محلی سندی را از طرف او امضا کنند که به فالون دافا تهمت میزد. شنیدم که بسیاری از همتمرینکنندگان در شهرمان در طول کمپین «حذف کامل» مورد آزارواذیت قرار گرفتهاند. این مرا به یاد خوابی انداخت که دیده بودم و صحنهای که در حین انجام تمرینات مشاهده کرده بودم. معتقد بودم این استاد بودند که اشاره میکردند ما نیز در خطر هستیم.
باید کاری میکردیم تا از آزار و شکنجه احتمالی جلوگیری کنیم. پس از آنکه من و خواهرم آن شب به خانه برگشتیم، بررسی کردیم که چه چیزهایی داریم: شش چاپگر، چهارهزار اسکناس یکیوآنی با پیامهای فالون دافا، پنجاه نسخه از مجلات اطلاعرسانی فالون دافا و صد نسخه از هفتهنامه مینگهویی. چگونه باید به این همه رسیدگی میکردیم؟
پس از مدتی صحبت برایمان روشن شد که باید چهکار کنیم. تولید مطالب روشنگری حقیقت صالحترین کار در جهان است و باید به هر کاری که انجام میدهیم ادامه دهیم. ما تمرینکنندگان فالون دافا هستیم و استاد از ما مراقبت میکنند.
افکار درستمان را تقویت کرده و شروع به اقداماتی برای امنیت خود کردیم. در همان شب با دوچرخه برقی خود به روستاها رفتیم و تمام پنجاه نسخه از مجلات اطلاعرسانی فالون دافا را توزیع کردیم. صبح روز بعد به شهر رفتیم و صد نسخه هفتهنامه مینگهویی را توزیع کردیم.
ظهر، به بازار محلی رفتم تا اسکناسهای یکیوآنی با پیامهای دافا را با اسکناسهای با ارزش بیشتر مبادله کنم. اولین باری بود که این کار را انجام میدادم و به اندازه توزیع مطالب راحت نبود.
حوالی ساعت ناهار بود و مردم کمی در بازار بودند. ابتدا بهسمت یک فروشنده گوشت رفتم: «آیا اسکناس خرد میخواهی؟» او گفت: «بله، لطفاً پانصد یوآن پول خرد به من بده.» ازآنجاکه تلفن همراهم را با خودم نبرده بودم، نمیتوانستم انتقال پول الکترونیکی از طریق ویچت را قبول کنم، بنابراین فروشنده رفت تا 500 یوآن برایم بیاورد.
در آن زمان بازار پرسروصدا شد و خیلیها با من سلام و علیک میکردند. پس از زمان کوتاهی بیش از دهها فروشنده احاطهام کردند. پرسیدم: چه کمکی از دستم برمیآید؟ آنها گفتند که پول خرد میخواهند. برخی دویست یوآن میخواستند و برخی سیصد یا پانصد یوآن. ناگهان خانمی گفت: «ببینید، کلماتی روی اسکناسها چاپ شده است.» مردی پاسخ داد: «این دقیقاً همان چیزی است که ما میخواهیم.» در عرض چند دقیقه، تمام اسکناسهای یکیوآنی مبادله شد.
اما وقتی اسکناسهای بزرگتری را که دریافت کرده بودم شمارش کردم، هزار یوآن کم بود. نمیدانستم باید به چهکسی مراجعه کنم تا آن را پس بگیرم، بنابراین به خانه برگشتم. خواهرم خیلی آرام بود: «هیچچیز تصادفی نیست. باید به درون نگاه کنیم تا بفهمیم کدام وابستگی منجر به این ازدستدادن شد.»
وابستگی خود را به پول پیدا کردیم. بخشی از پول صندوقمان برای تهیه مطالب را همتمرینکنندگان اهدا کرده بودند. ما اغلب بدون استفاده از پول خودمان، کمک مالی اهدایی را برای تولید مطالب خرج میکردیم که نشاندهنده خودخواهیمان بود. تصمیم گرفتیم در آینده اول پول خودمان را خرج کنیم.
چیز دیگری که باید به آن رسیدگی میکردیم شش چاپگر بزرگ بود. پنهانکردن آنها سخت بود و در ضمن نمیتوانستیم آنها را از دست بدهیم. بالاخره تصمیم گرفتیم به آن فکر نکنیم، بلکه آن را به استاد بسپاریم.
هفته بعد، هیچ مطلبی تولید نکردیم، و تمام وقت خود را صرف مطالعه فا، خواندن مقالات تبادل تجربه و فرستادن افکار درست در هر ساعت کردیم.
وقتی افکار درست میفرستادم، احساس کردم بدنم بلند است، ذهنم پاک است و افکار درستم «واقعاً قدرت خداییگونه خواهید داشت بهطوری که یک کوه را به دو نیم کند» («آموزش فای ارائهشده در کنفرانس فای نیویورک 2010). همزمان مدام به درون نگاه میکردیم تا خود را مطابق فا اصلاح کنیم.
چند همتمرینکننده که در همان محله ما زندگی میکنند، در کمپین «حذف کامل» مورد آزارواذیت قرار گرفتهاند. اعضای خانواده برخی از آنها مجبورشان کردند به اداره پلیس بروند. عدهای بدون توجه به اینکه چه اتفاقی افتاد، از بازکردن در منزل خودداری کردند. اغلب میشنیدیم که مأموران پلیس به درها میکوبیدند و فریاد میزدند، اما آنها هرگز به آپارتمان ما نیامدند. به خواهرم گفتم: «باورکردنی نیست، کاملاً شگفتانگیز است!»
پیمودن مسیر طلایی
یک شب خواب شیرینی دیدم. یک جفت چشم در آسمان به زمین نگاه میکرد. موجودات روی زمین مانند ذرات کوچک بودند. ناگهان چشمها با سرعت زیاد بهسمت پایین آمدند و زمین به یک توپ کارما تبدیل شد، بهشدت وحشتناک. صحنه بعدی مکانی فراتر از زمین بود و میدانستم که این دنیای من است. آن زنده و پرجنبوجوش بود و گلهای نیلوفر آبی رنگارنگ همهجا شکوفا بودند. در خواب خندیدم.
22 سال است فالون دافا را تمرین میکنم و من و خواهرم 17 سال است مکان تهیه مطالب خود را اداره میکنیم. ما از جیانگ زمین، رئیس سابق رژیم چین که آزار و شکنجه فالون دافا را آغاز کرد، شکایت کردیم. پلیس ما را دستگیر و خانهمان را غارت کرد و تمام تجهیزات، لوازم و مطالبمان توقیف شد. من و خواهرم در بازداشتگاه همیشه درست فکر کرده و درست عمل میکردیم، نه چیزی را امضا کردیم و نه اطلاعاتی را در اختیار پلیس قرار دادیم. دادستانی پروندهمان را به اداره پلیس بازگرداند. پس از آزادی، مکان تهیه مطالب خانوادگیمان را دوباره راهاندازی کردیم.
در مسیر تزکیه نه از برف، نه از باران و نه از باد هراسی نداریم. ما در مسیر طلاییِ کمک به استاد در اصلاح فا و نجات موجودات ذیشعور قدم برمیداریم.
تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وبسایت مینگهویی منتشر میشوند، توسط وبسایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپیرایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.