(Minghui.org) درود، استاد محترم! درود، هم‌تمرین‌کنندگان!

تمرین فالون دافا را در سال 2007 در حالی که در خاورمیانه کار می‌کردم شروع کردم. اندکی بعد به کرواسی برگشتم. هشت سال اول سفر تزکیه‌ام را در آنجا گذراندم، و در آنجا بود که روشنگری حقیقت، معرفی دافا به مردم محلی و کار روی ترجمه کتاب‌های فالون دافا را شروع کردم. هفت سال پیش به استرالیا مهاجرت کردم.

بینش‌هایی درخصوص صحبت ‌درباره تجربیات تزکیه

اخیراً با تمرین‌کننده‌ای دیگر صحبت می‌کردیم، و او چیزهایی درباره عدم تمایلش به تبادل تجربه بیشتر پس از مطالعه فا گفت، زیرا عمدتاً او و یکی دو نفر دیگر ازجمله من کسانی هستیم که مرتباً صحبت می‌کنیم. او گفت از کسانی که چیزی نمی‌گویند رنجش به دل دارد، زیرا خودش آشکارا کاستی‌ها و عیب‌هایش را در میان می‌گذارد، درحالی‌که احساس می‌کند ممکن است دیگران او را قضاوت و کاستی‌های خودشان را پنهان کنند.

درنهایت به این نتیجه رسیدیم که هر دوی ما باید به درون نگاه کنیم و بدون قیدوشرط به تبادل تجربه با دیگران ادامه دهیم، بدون اینکه انتظاری از دیگران داشته باشیم و بدون ترس از اینکه مورد قضاوت قرار می‌گیریم.

به‌جای انتقاد از دیگران، باید راه‌هایی برای ایجاد انگیزه در آنها پیدا و کمکشان کنیم درباره تزکیه خود صحبت کنند. همه گوینده یا نویسنده خوبی نیستند، بنابراین کمک‌ در زمینه بیان کلامی یا سازماندهی ایده‌هایشان ممکن است کمک زیادی به آنها بکند. باید با مهربانی کمک کنیم، بدون اینکه هیچ انتظاری داشته باشیم.

همچنین متوجه شدیم که شنیدن صدای خودمان هنگامدرمیان گذاشتن درکمان بر‌اساس فا، برای خودمان نیز مفید است، زیرا در روند گفتن مسائل، چیزی فعال و درک فرد عمیق‌تر می‌شود. تبادل تجربه واقعی برای خود شخص و دیگران مفید است.

پس از گفتگویمان احساس کردم که هر دوی ما چیزهای زیادی درباره قضاوت ‌نکردن دیگران براساس عقاید و تصوراتمان و یافتن راه‌هایی به‌منظور کمک به دیگران برای صحبت‌ درباره تجربیاتشان، یاد گرفتیم. چند روز پیش، کسی پیامی را در گفتگوی گروهی‌مان فرستاد که غربی‌ها را تشویق می‌کرد تجربیات تزکیه‌شان را برای کنفرانس فای بعدی بنویسند. من قبلاً مقاله‌ام را ارسال کرده بودم، اما این واقعیت که یک موضوع در گروه‌های مختلف، فقط به فاصله دو یا سه روز از هم مورد بحث قرار گرفت، مرا بر آن داشت که بیشتر به این موضوع فکر کنم که به‌عنوان تمرین‌کننده چرا تجربیاتمان را به اشتراک می‌گذاریم.

استاد از ما خواسته‌اند که تجربیات تزکیه خود را به اشتراک بگذاریم. همه می‌دانیم که استاد چنین بیان کردند:

«در طول کنفرانس فا تجربیات شخصی تزکیه‌تان را با هم‌تمرین‌کنندگان به اشتراک می‌گذارید و بدین‌وسیله کوتاهی‌های خود را پیدا می‌کنید تا در مسیر تزکیه خود را بهبود بخشید. این بسیار عالی است! برای شما مریدان دافا این ضروری است، زیرا فقط وقتی در تزکیه پیشرفت کنید و خود را بهبود بخشید می‌توانید کارهای مقررشده را به‌خوبی انجام دهید.» («تبریک به کنفرانس فای اروپا»)                                    

وقتی این متن را خواندم، واقعاً تشویق از جانب استاد را احساس کردم. سپس درک عمیق‌تری پیدا کردم. استاد جوآن فالون (کتابی که شامل آموزه‌های اصلی فالون دافا است) را به ما داده‌اند و از ما می‌خواهند که فا را مطالعه کنیم، زیرا درحین مطالعه، حقایق فا خود را برای ما آشکار خواهند کرد. ما تمرین‌کنندگان همه با خواندن فای استاد روشن‌بین می‌شویم، اما این روشن‌بینی از جانب خودمان نیست. استاد فا را با جزئیات به افراد، یک‌به‌یک آموزش نمی‌دهند. درکم از آموزه‌های استاد درخصوص این نکته این است که هرچه توضیحات استاد مفصل‌تر باشد، نیروهای کهن مقاومت بیشتری برای ما ایجاد می‌کنند و استاد با مهربانی از ما محافظت می‌کنند. بنابراین استاد علاوه‌بر خواندن فا، قالبی برای به اشتراک گذاشتن درک‌مان برای ما بجا گذاشته‌اند، درک‌هایی که ازطریق مطالعه فای استاد کسب می‌کنیم.

به درک من، این نحوه انتقال تاحدی غیرمستقیم است. به این ترتیب ممکن است مداخله کمتری ازسوی نیروهای کهن ایجاد شود. بنابراین وقتی تجربیاتمان را براساس فا مورد بحث قرار می‌دهیم، نه‌تنها ظرفیت درک خود، بلکه ظرفیت کل بدن واحد تزکیه‌کنندگان را گسترش می‌دهیم.

فرد نیاز دارد به فا روشن‌بین شود، و آن را به‌طور منطقی با خودآگاه اصلی‌اش درک کند. در روند انجام این کار، احساس می‌کنم فضایی را که هریک از ما با آن در جهان جدید مطابقت داریم با فایی که به آن روشن‌بین شده‌ایم به‌‌آرامی پر می‌کنیم. ممکن است برای یک نفر سخت باشد که این فضا را خودش پر کند، بنابراین باید به‌صورت جمعی عمل کنیم.

وقتی تجربیاتمان را با سایر تمرین‌کنندگان به اشتراک می‌گذاریم، هنوز روندی از باور داشتن در مقابل باور نداشتن، موافقت یا عدم موافقت وجود دارد، بنابراین هنوز موضوع روشن‌بینی دخیل است.

استاد از ما خواسته‌اند که تجربیاتمان را به اشتراک بگذاریم و باید لایه‌‌های بسیار و دلایل عمیقی وجود داشته باشد که درنهایت با نیک‌خواهی و خرد به هم گره خورده است. معتقدم هیچ‌چیز بیهوده نیست یا فقط برای یک هدف نیست.

تمرین‌کنندۀ نامبرده بعد از مطالعه فای گروهی امروز صبح، دوباره بینش‌هایش را به اشتراک گذاشت. او گفت که اگر مدتی بگذرد و پس از مطالعه فا هیچ تجربه تزکیه‌ای نداشته باشد تا دربارۀ آن صحبت کند، این زنگ خطر بزرگی برای اوست. آن را اینگونه توضیح داد: «ما فا را مطالعه می‌کنیم و خودآگاه اصلی را تزکیه می‌کنیم، بنابراین موقعیت‌های روزمره برای کمک به رشد و بهبودمان هستند. اگر دو هفته بگذرد و نتوانم هیچ اتفاقی در زندگی‌ام را به‌عنوان درس تزکیه و به‌عنوان یک بینش در نظر بگیرم؛ فکر می‌کنم که در آن مرحله دیگر درحال تزکیه نیستم.»

در ابتدا فکر می‌کردم حرف‌هایش بیش از حد جدی به‌نظر می‌رسد، اما وقتی به آن فکر کردم، منطق پشت حرفش را دیدم. چند هفته یا چند ماه بدون تبادل تجربیاتمان می‌گذرد؟ با برگزاری سالانه کنفرانس‌های فا، ما باید ارسال مقاله تبادل تجربه را به‌عنوان یک الزام، و فرصتی برای جمع‌آوری افکارمان و انجام وظیفه خود در قبال هم‌تمرین‌کنندگان و استاد در نظر بگیریم.

کمک به سازماندهی اولین کنفرانس فا در کرواسی

با وجود اینکه در سال 201۵ به استرالیا مهاجرت کردم، هرگز احساس نکردم که دیگر بخشی از گروه تمرین‌کنندگان در کرواسی و سایر کشورهای یوگسلاوی سابق نیستم. با وجود اینکه فاصله قابل‌توجهی بین ما وجود دارد، مانع از ارتباط و همکاری ما نشده است.

وقتی اینجا در استرالیا صبح زود است، در اروپا عصر است، بنابراین می‌توانم به مطالعه فای آنلاین آنها بپیوندم، درحالی‌که پسر کوچکم و شوهر غیرتمرین‌کننده‌ام هنوز خواب هستند. این نظم و ترتیبی بسیار نیک‌خواهانه توسط استادمان است، و سعی می‌کنم به‌طور منظم در آن مطالعه فا شرکت کنم.

وقتی شنیدم که تمرین‌کنندگان در کرواسی می‌خواهند اولین کنفرانس فا را سازماندهی کنند، می‌خواستم کمک کنم. برخی گفتند که مایلند از گروه مارش تیان گوئو دعوت کنند برای اولین بار به کرواسی بیاید و فعالیت‌های گسترده‌ای را طی دو روز قبل از برگزاری کنفرانس فا سازماندهی کنند. از ایده آمدن گروه به کرواسی خوشم آمد، اما فکر کردم این چیزی است که واقعاً به کار زیاد و یک تیم اختصاصی از تمرین‌کنندگان نیاز دارد. کمی نگران بودم، زیرا تعداد تمرین‌کنندگان فعال در کرواسی نسبتاً کم است. با دیدن خوش‌بینی و انگیزه چند تمرین‌کننده کلیدی، تصمیم تا حد امکان به آنها کمک کنم، حتی با اینکه در استرالیا هستم.

همانطور که مقدمات درحال انجام بود، معمولاً وقتی اینجا در استرالیا شب بود، پیام‌های زیادی بین ما ردوبدل می‌شد.

در آن زمان عقاید و تصورات مورد «مزاحمت» قرار گرفتن را رد می‌کردم و مطمئن می‌شدم که پیام‌ها را بخوانم و پاسخ ‌دهم. متوجه شدم که وابستگی من به راحتی و «داشتن زمان شخصی» در‌حال برانگیخته ‌شدن است، بنابراین نمی‌خواستم به آنها خوراک بدهم.

پس از شروع کار آماده‌سازی، مشخص شد که حجم کار واقعاً زیاد است. نیاز به دریافت کلیه مجوزهای لازم برای راهپیمایی‌ها و فعالیت‌ها، ویزا برای اعضای گروه، گزینه‌های حمل‌ونقل در دو شهر مختلف در کرواسی، گزینه‌های اقامت، فضایی برای تمرین گروه و غیره داشتیم. آن تعداد کم تمرین‌کنندگان محلی در کرواسی کارهای زیادی داشتند که باید هماهنگ می‌شد. همچنین اختلاف‌نظرها و موانع اداری وجود داشت که باید پشت سر گذاشته می‌شد، اما همه‌چیز پیش رفت. در مجموع همکاری خوب بود که در نتایج هم مشخص شد.

شاهد بودم که کارهای زیادی در رابطه با فعالیت‌های دوروزه انجام می‌شود، اما سازماندهی کنفرانس فا به‌نوعی کُند پیش می‌رفت. سپس با خودم فکر کردم اگر می‌بینم که چیزی فراموش شده است، به‌جای اینکه فقط به آن فکر یا به آن اشاره کنم، باید فعالانه به انجام کاملش کمک کنم. بنابراین با هماهنگ‌کننده فعالیت‌ها تماس گرفتم، پیشنهاد کمک کردم و او پذیرفت.

در طول آن گفتگوی تلفنی متوجه شدیم که باید به‌دنبال محل بزرگ‌تری برای برگزاری کنفرانس باشیم، زیرا تعداد شرکت‌کنندگان روزبه‌روز درحال افزایش بود. همچنین متوجه شدیم که صدا و نور سالن نیز مناسب نیست و برای تجهیزات ترجمه نیز اصلاً تدارکی انجام نشده بود. وقتی گفتگوی تلفنی‌مان به پایان رسید، متوجه شدم که کارم از قبل برایم نظم و ترتیب داده شده و فقط منتظر است که نقشم را بر عهده بگیرم و آن را شروع کنم.

قبلاً به تیم گفته بودم که به ترجمه مقالات تبادل تجربه کنفرانس به زبان انگلیسی کمک خواهم کرد. این کاری بود که سابقاً آن را انجام داده بودم. اما درخصوص سازماندهی صدا برای سالن کنفرانس، و همچنین رزرو اتاقک‌های ترجمه و گیرنده‌ها، این کاری بود که قبلاً انجام نداده بودم، به‌خصوص که حتی در همان کشور نبودم. هماهنگ‌‌کنندۀ فعالیت‌های محلی سعی کرده بود با شرکت‌هایی که اتاقک‌های ترجمه را اجاره می‌دهند تماس بگیرد، اما اکثر آنها هرگز با او تماس نگرفتند.

متوجه شدم که بودن من در استرالیا نباید مانعی باشد، زیرا همه شرکت‌ها آدرس ایمیل دارند و اکثر آنها خوشحال می‌شوند که ارتباطاتشان ازطریق برنامه‌های آنلاین باشد، البته تا زمانی که ما مشتری واقعی باشیم و هزینه را به آنها پرداخت کنیم.

برنامه‌ام را تنظیم کردم و شروع به تماس با شرکت‌هایی در کرواسی کردم که کار صدا را انجام و اتاقک‌ها و تجهیزات مربوط به ترجمه را اجاره می‌دهند. متوجه شدم که هماهنگ‌کننده فعالیت‌های محلی هرگز از هیچ‌یک از آن شرکت‌ها پیشنهادی دریافت نکرد، زیرا این باید بخشی از تعهد من بوده باشد، کاری که باید انجام می‌دادم. اگر این نقش من است، پس باید تمام اقدامات لازم را برای تکمیل آن انجام دهم و کار دیگران نیست. این درک به من انگیزه داد تا ادامه دهم. احساس می‌کردم که همه مراحل از قبل نظم و ترتیب داده شده‌اند.

قیمت درخواستی نهایی برای سالن، و همچنین تمام تجهیزات دیگر، بسیار بالاتر از آن چیزی بود که انتظار داشتم. می‌دانستم که تمرین‌کنندگان محلی اکثر هزینه‌ها را پوشش می‌دهند، و وقتی به حساب بانکی‌ام نگاه کردم، متوجه شدم که دقیقاً مبلغ موردنیاز برای پوشش قیمت درخواستی را در حسابم دارم، بدون اینکه بر نیازهای خانواده‌ام تأثیر بگذارد. بنابراین در این زمینه به افراط نمی‌رفتم.

اما بخشی از من از پرداخت این مبلغ کمی ناراحت بود. افکاری منفی داشتم، مانند: «تو حتی به‌صورت فیزیکی در آنجا حضور نخواهی داشت، اما پول زیادی اهدا می‌کنی.» به درونم نگاه کردم و متوجه شدم که به امنیت و داشتن مقداری «پول اضافی» در حسابم وابستگی دارم تا به آن تکیه کنم. رها کردن آن پول باعث می‌شد کمی احساس ناراحتی کنم. در عین حال، گویا می‌توانستم آن موجودی را که ناآرام بود، ببینم و متوجه شدم که آن خود واقعی من نیست. افکار درستم را تقویت کردم، تصمیم قطعی گرفتم و آن ناراحتی را رها کردم.

با تنظیم امور مالی، زمان آن بود که کار رزرو را ادامه دهیم، اما معلوم شد که سالن کنفرانس باید توسط یک نهاد تجاری رزرو شود، نه توسط یک سازمان غیرانتفاعی یا یک فرد. هماهنگ‌کننده فعالیت‌های محلی به من گفت که طبق قوانین، نمی‌توانیم کار رزرو را ادامه دهیم.

با یک صاحب کسب‌وکار در کرواسی که او را می‌شناختم، فردی که سابقاً دافا را تمرین می‌کرد، تماس گرفتم که چند روز قبل هم با او صحبت کرده بودم. از او دعوت کردم که بیاید و اجرای گروه مارش تیان گوئو را ببیند. او خوشحال شد و گفت که آرزوی دیدن این گروه را دارد. از او پرسیدم که آیا می‌تواند به ما کمک کند، زیرا یک نام تجاری ثبت‌شده داشت. تأکید کردم که تمام هزینه‌ها را خودمان تقبل می‌کنیم. او گفت که حاضر است کمک کند و جزئیات کسب‌وکارش را به من داد.

بعد از گفتگویمان، کمی احساس ناراحتی داشتم. نمی‌دانستم که آیا رزرو سالن کنفرانس با نام تجاری او درست است یا خیر. سپس فکر کردم: «خب، اگر این مانعی است که جلوی ما را می‌گیرد، و ما این راه‌حل را داریم که فردی که سابقاً دافا را تمرین می‌کرد با کمال میل از ما حمایت کند، پس نباید آنقدر بد باشد.» صمیمانه به استاد گفتم: «در این مرحله راه دیگری نداریم وگرنه سالن کنفرانس را نخواهیم داشت.» پذیرفتم که هرچند این راه‌حل ممکن است عالی نباشد، اما هیچ گزینه بهتری نداریم، یا به عبارت دیگر، در آن زمان خرد بالاتری برای فکر کردن به راه‌حل بهتری نداشتیم.

بعداً همان شب، در حالی که با تمرین‌کننده‌ای از یک کشور همسایه صحبت می‌کردم، او درباره تجربیاتش از سازماندهی اولین کنفرانس فایشان، به من گفت. اشاره کرد که هرگاه از تمرین‌کنندگان جدید بخواهیم درحین برپایی کنفرانس کاری را انجام دهند، آن کار یا به‌نحوی انجام نمی‌شود یا مشکلی پیش می‌آید، اما هر وقت از تمرین‌کنندگان قدیمی و باتجربه بخواهیم همان کار را انجام دهند، مشکلی وجود نخواهد داشت و کارها به‌آرامی کامل می‌شوند. درکش این بود که «برای انجام موفقیت‌آمیز کارها، فرد باید گونگ مورد نیاز (انرژی تزکیه) را داشته باشد و گونگ از تزکیه واقعی می‌آید.»

پس از گفتگویمان فکر کردم اگر شخصی که باید قرارداد را امضا کند، حتی یک تمرین‌کننده هم نباشد، درخصوص رزرو سالن کنفرانس چه اتفاقی خواهد افتاد؟ خیلی زود جوابم را گرفتم.

روز بعد چند بار سعی کردم با او تماس بگیرم، اما جواب نداد. عصر همان روز بالاخره با هم صحبت کردیم و او گفت که نمی‌تواند بیرون برود یا هیچ قرادادی را امضا کند، زیرا در تمام شبانه‌روز شکم‌درد شدیدی دارد. همانطور که درباره وضعیت دشوارش به من می‌گفت، بلافاصله متوجه شدم: بله، درخواست چنین کاری از او نامناسب، و شکاف بسیار بزرگی بود.

مردم عادی از دیگران چنین لطفی می‌خواهند و در کرواسی استفاده از روابط تجاری دوستان یا اعضای خانواده برای دور زدن موانع اداری یا مسائل مالیاتی رایج است. رفتارم خیلی غیرمسئولانه بود، زیرا ما تمرین‌کنندگان باید هر کاری که انجام می‌دهیم با اصل جن (حقیقت) همسو باشد و از روش‌های فاسد و معمول مردم عادی استفاده نکنیم. علاوه ‌بر این، او دیگر دافا را تمرین نمی‌کند، پس گونگی که وجودش الزامی است کجاست؟ بلافاصله به او گفتم که فقط روی بهتر شدن وضعیتش تمرکز کند و نگران امضای آن سند با نام تجاری‌اش نباشد. همه‌چیز را به درستی برنامه‌ریزی خواهیم کرد. او را تشویق کردم که فقط به فکر بهتر ‌شدن حالش باشد. اندکی بعد او گفت که ناراحتی‌اش تقریباً از بین رفته است.

درکم را با هماهنگ‌کننده فعالیت‌های محلی در میان گذاشتم و اصرار کردم که او شخصاً با مدیر سالن صحبت کند و وضعیت را توضیح دهد. واقعاً احساس می‌کردم که نمی‌توانم به‌دنبال هیچ راه‌حلی برای اداره این وضعیت باشم. اگر مدیر سالن به‌خاطر اجاره ندادن محل برگزاری به یک صاحب کسب‌وکار، مشوق‌های مالیاتی را از دست می‌داد، من فقط باید آن مبلغ را پوشش می‌دادم. او از نظر مالی ضرر نکرد و ما ‌توانستیم ادامه دهیم و همه‌چیز را صادقانه رزرو کنیم. درنهایت موفق شدیم بدون پرداخت هزینه اضافی مکان را به نام هماهنگ‌کننده فعالیت‌ها رزرو کنیم. این واقعاً درس بزرگی برای من بود.

فعالیت‌های باشگاه فالون دافای دانشگاه

من در دانشگاهی کار می‌کنم که در آن باشگاه‌ها و فعالیت‌های مختلفی وجود دارد که دانشجویان می‌توانند به آنها بپیوندند. اعضای باشگاه ما عمدتاً تمرین‌کنندگانی هستند که قبلاً از آن دانشگاه فارغ‌التحصیل شده‌اند، یا دانشجویانی هستند که درحال یادگیری تمرین‌ها و به دافا علاقه‌مند هستند، اما واقعاً تمرین این روش را شروع نکرده‌اند. آن تمرین‌کنندگان باتجربه و قدیمی که سال‌ها پیش فارغ‌التحصیل شده‌اند، به‌دلیل میلی درست به حمایت از باشگاه، عضو باشگاه هستند، اما همچنین احساس کرده‌ام که آنها در فعالیت‌های منظم باشگاه چندان فعال نیستند.

بنا به درک من، مهم است که یک دانشگاه معروف باشگاه فالون دافای فعالی داشته باشد، به‌خصوص وقتی ‌که دانشجویان بین‌المللی زیادی، به‌ویژه از چین، در دانشگاه وجود دارند. این واقعاً فرصتی عالی برای آنهاست که ببینند فالون دافا آزادانه در خارج از چین تمرین می‌شود و این فرصتی برای آنهاست تا درنهایت حقیقت را بشنوند. آنها فرصتی تقدیری برای تحصیل در خارج از کشور دارند و این بازتابی از لطف نجات‌بخش استاد است.

استاد بیان کردند:

«وقتی متولد شدم، بسیاری از خدایان با من پایین آمدند. از آن زمان به بعد، هر سال این روی داد و خدایان به‌طور پیوسته پایین می‌آمدند. زمانی که آموزش فا را شروع کردم، آن خدایان مانند دانه‌های برف پایین آمدند- این اندازه زیاد بود. الان سن‌شان را حساب کردم، و از وقتی گسترش این فا را شروع کردم تا الان، آنها باید افراد جوان ۲۵ساله باشند، که بسیاری از آنان واقعاً نجات پیدا نکرده‌اند. همگی آنان خدایان بودند که به زمین پایین آمدند و در سراسر دنیا پخش شدند.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک 2016)

از نظر گروه‌های سنی، اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان متعلق به این گروه از «دانه‌های برف» هستند، بنابراین شکی نیست که باید برای نجات آنها تلاش کنیم.

اما وقتی سازماندهی فعالیت‌های باشگاهی مطرح می‌شود، همیشه همه‌چیز به آرامی پیش نمی‌رود. اغلب وقتی اتاق‌های جلسه را رزرو می‌کنم، فقط دو نفر از ما حاضر می‌شویم یا زمانی که فعالیت‌هایی در محوطه دانشگاه داریم، افراد کمی می‌توانند در غرفه کمک کنند. اکثر مردم به ایمیل‌ها یا پیام‌های گروهی پاسخ نمی‌دهند. به مرور زمان خسته ‌شدم. همچنین احساس رنجش داشتم و فکر می‌کردم: «چطور کسی به این موضوع اهمیت نمی‌دهد؟ چرا این همه سکوت و پیام‌های بی‌پاسخ در گفتگوهای گروهی وجود دارد؟ افکار منفی در ذهنم شروع به سربرآوردن کردند و به باشگاه به‌عنوان باری بر دوشم نگاه کردم.

امسال درست زمانی که درحال گذراندن مرحله‌ای از احساس بی‌انگیزگی درخصوص فعالیت‌های باشگاه بودم، دانشگاه برای باشگاه‌های علاقه‌مند دعوت‌نامه‌ای ارسال کرد تا برای ارائه برنامه سه‌روزه دانشجویی درخواست دهند. درنهایت قرار شد این فعالیت‌ها به‌جای برگزاری به‌صورت آنلاین، در محوطه دانشگاه برگزار شوند. اطلاعات را به همه تمرین‌کنندگانی که عضو باشگاه هستند منتقل کردم، اما آنها گفتند که نمی‌توانند کمکی کنند زیرا مشغله زیادی دارند. البته سرشان با پروژه‌های دیگری برای اعتباربخشی به دافا و همچنین کار شلوغ بود، بنابراین درک می‌کردم.

سپس بدون تعصب به خودم نگاه کردم و دیدم که درواقع در پروژه‌های محلی استرالیا برای روشنگری حقیقت چندان فعال نیستم. تنها چیزی که در آن فعال هستم، این باشگاه است، بنابراین نمی‌توانم مسائل را فقط از دیدگاه خودم ببینم. سایر تمرین‌کنندگان در بسیاری از کارهای دیگر درگیر هستند. ما باید مکمل یکدیگر باشیم و از هم حمایت کنیم، هرجا که لازم است کمک کنیم. فکر کردم که فعالیت‌های باشگاه را فقط به‌صورت آنلاین ثبت کنم، زیرا از این طریق می‌توانم همه کارها را خودم پوشش دهم.

باشگاه را فقط برای فعالیت آنلاین ثبت‌نام کردم. اما وقتی دانشگاه لیستی از باشگاه‌هایی را ارسال کرد که مجوز آنها برای داشتن غرفه تأیید شده بود، ما هم در آن لیست بودیم، با اینکه برای آن درخواست نداده بودیم! متوجه شدم که این رویدادی تصادفی نیست، بلکه اشاره و تشویقی از جانب استاد است. نباید به این راحتی تسلیم شوم!

باشگاه فالون دافا باید همه آن سه روز را در محوطه دانشگاه حضور می‌داشت! تمایل به حمایت از فعالیت‌ها در محوطه دانشگاه از عمق قلبم در من شعله‌ور شد!

ناگهان متوجه شدم که می‌توانیم فعالیت‌ها را هم به‌صورت آنلاین و هم در محوطه دانشگاه برگزار کنیم، و فقط لازم است کارها سازماندهی شوند، زیرا تمرین‌کنندگانی که عضو باشگاه نیستند می‌توانند در فعالیت‌های آنلاین کمک کنند. تصمیم گرفتم اگر لازم شد هر سه روز را در غرفه باشم و فکر کردم راهی پیدا خواهد شد که بتوانم همه‌چیز را به‌موقع سازماندهی کنم.

سپس به‌طور غیرمنتظره‌ای از محل کار ایمیلی دریافت کردم که براساس آن در طی مدتی که قرار بود در غرفه باشگاه باشم باید به‌مدت سه روز کلاس برگزار می‌کردم. اگر در این شرایط نبودم، به‌خاطر اینکه ساعات کاری‌ام در طول پاندمی کووید کاهش یافته بود، از این خبر خوشحال می‌شدم. اما امکان حضور همزمان در دو مکان وجود نداشت؛ چگونه می‌توانستم همزمان هم کار کنم و هم در غرفه باشم؟ فکر کردم: «من یک تمرین‌کننده فالون دافا در دوره اصلاح فا هستم. تصمیم گرفته‌ام که بروم و از فعالیت‌های دافا حمایت کنم و این موضوع تغییر نخواهد کرد.» اما متوجه شدم که نمی‌توانم به افراط بروم. فکر کردم این مهم است که کارمند خوبی باشم و در حالی که برای آموزش به من نیاز دارند، نباید با درخواست مرخصی گیجشان کنم، به‌خصوص اگر در همان روز مرا در غرفه باشگاه فالون دافا ببینند. باید چه‌کار کنم؟

به‌وضوح می‌دانستم که از رها کردن درآمد حاصل از آن سه روز تدریس، ترسی ندارم. اما آیا در این صورت درحال پذیرش منفعلانه این نبودم که نیروهای کهن به بهانه به‌اصطلاح تزکیه در میان سختی، پول مرا بگیرند. با نگاهی به درون، عقیده و تصور منفی دیگری را دیدم که خود را به شکل یک فکر فداکارانه درآورده بود. آن تصور این بود: «اوه، من هم کار و هم پول، همه را برای دافا رها خواهم کرد.» این یک فکر افراطی بود، نه خردمندانه، و در هسته آن، در طلب شهرت بودن و تأیید خود بود. چنین فکری واقعاً درست نبود، زیرا از آن برای اعتباربخشی به خودم استفاده می‌کردم.

درنهایت با ذهنی آرام فکر کردم: «اگر چیزی باید قربانی شود، اگر نظم و ترتیب استاد باشد، خوب است. اما اگر این منطق نیروهای کهن است که مرا از نظر مالی آزار دهند، پس آن را قبول ندارم! راه درستی وجود خواهد داشت!»

در پایان، برخی از اعضای باشگاه با من تماس گرفتند و گفتند که می‌توانند در غرفه کمکم کنند. به‌مدت دو روز درحین فعالیت‌های صبحگاهی در محوطه دانشگاه، در غرفه حضور داشتم و بقیه زمان‌ها توسط سایر تمرین‌کنندگان پوشش داده ‌شد. همچنین موفق شدم هر سه روز کلاس‌ آموزشی را برگزار کنم! همه‌چیز به‌طور حقیقی هماهنگ شد.

دیدن فرهنگ ح‌ک‌چ به‌طور واضح

شرکت در فعالیت‌های باشگاه همیشه فرصت‌هایی برای بهبود شین‌شینگ و رسیدن به درک‌های جدید را برایم به همراه داشته است. این فرصت‌ها گاهی در رویدادهای بزرگ هفته خوش‌آمدگویی متجلی می‌شوند، اما در تعاملات کوچک بین اعضای باشگاه یا حامیان باشگاه نیز ظاهر می‌شوند. یکی از این چیزهای به‌ظاهر کوچک اخیراً رخ داد و احساس می‌کنم باید آن را با همه در میان بگذارم.

یک تمرین‌کننده جوان چینی با من تماس گرفت و درباره پول اختصاص‌یافته برای فعالیت‌های باشگاه‌مان پرسید. دانشگاه سالانه مقدار مشخصی پول به باشگاه‌ها اختصاص می‌دهد، بنابراین او می‌خواست ببیند اگر امکان دارد بخشی از این پول را برای گردهمایی تمرین‌کنندگان جوان استفاده کند، زیرا آنها به‌دنبال راه‌هایی برای پوشش هزینه‌ها بودند. خواستار جزئیات بیشتری از او شدم و فهمیدم درباره گردهمایی‌هایی صحبت می‌کند که در جریان فعالیت‌های مربوط به کنفرانس ملی فا برگزار می‌شوند و نه فعالیت‌های مربوط به باشگاه.

سپس به‌روشنی پاسخ دادم که گرچه مقداری پول در حساب باشگاه داریم، حس خوبی ندارم که از آن پول برای فعالیت‌هایی غیر از فعالیت‌های خاص مربوط به باشگاه استفاده کنم. آن فقط به این دلیل که یک گردهمایی تمرین‌کنندگان جوان است و ممکن است اعضای باشگاه ما در آن حضور داشته باشند، درواقع نمی‌تواند یک فعالیت باشگاهی محسوب شود. توضیح دادم که استفاده از پول باشگاه برای چیزی غیر از آنچه دانشگاه حمایت می‌کند با اصل جِن (حقیقت) مطابقت ندارد. او حرفم را پذیرفت و هیچ بحث یا موضوع دیگری پیش نیامد.

اما احساس کردم این تصادفی نیست که این درخواست از من شد. آیا این وضعیت مشابه آن وضعیت‌هایی نبود که تحت شرایطی به روش‌های مردم عادی متوسل می‌شدم، مثلاً تماس با فردی که سابقاً دافا را تمرین‌ می‌کرد تا از کسب‌وکارش برای رزرو سالن کنفرانس استفاده کنم؟ متوجه شدم که تقریباً در همان زمان چند مقاله در مینگهویی درباره مدیریت صحیح پول منتشر شده است، پس این موضوع احتمالاً چیزی است که باید درباره‌اش فکر کنم.

من اهل کشوری هستم که سابقاً سوسیالیستی‌کمونیستی بود و مردمش چیزهایی را از شرکت‌هایشان برمی‌داشتند فقط برای اینکه آنها را در خانه استفاده کنند، یا وسایل شرکت را برای فعالیت‌های شخصی مورداستفاده قرار می‌دادند، در حالی که فکر می‌کردند این چیز مهمی نیست. طبق درک من، این مفهوم: «این دارایی مشترک است»، «این برای همه است» یا «اگر از یکی بگیریم تا به دیگری بدهیم مشکل بزرگی نیست» ماهیت کمونیستی دارد. من در مواردی، درخصوص چیزهای کوچکی مانند چاپ مطالب شخصی در دفترم چنین رفتاری داشته‌ام، فکر می‌کردم که این کار چندان مهمی نیست و از منابع آنها سوءاستفاده نکرده‌ام. آن تمرین‌کننده جوان چینی از من خواست که در صورت امکان از بودجه‌ای که وجود دارد برای چیز دیگری استفاده کند که فقط تا حدی مرتبط با آن بودجه بود.

تمرین‌کنندگان اغلب درباره فرهنگ ح‌‌ک‌چ (حزب کمونیست چین) صحبت می‌کنند، اما احساس می‌کنم که این توصیف باعث می‌شود غربی‌ها به‌راحتی فکر کنند که از این موضوع مصون هستند. به تجربه من، این نه‌تنها یک مشکل کمونیست چینی است، بلکه یک مشکل کمونیستی است که می‌تواند به‌عنوان ایده‌های سوسیالیستی تلقی شود که مطمئناً غربی‌ها نیز از آن مصون نیستند.

در جامعه عادی، اگر پول یا منابع دقیقاً مطابق با پارامترهای تعیین‌شده مورد استفاده قرار نگیرند، سوء‌استفاده از منابع مالی محسوب می‌شود و غیرقانونی است. درحالی‌که می‌دانم آن تمرین‌کننده جوان قصد بدی نداشت، اما احساس ‌کردم که این بینشی مرتبط است و وظیفه من است که این نکته را نیز در تبادل تجربه‌ام مطرح کنم. امیدوارم در زمینه افشا و پاکسازی عناصر فرهنگ ح‌‌ک‌چ برای همه ما مفید باشد.

استاد، سپاسگزارم! هم‌تمرین‌کنندگان، سپاسگزارم!

(ارائه‌شده در کنفرانس فای استرالیا 2022)

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.