(Minghui.org) در روز سال نو یکی از همکاران شوهرم یک مهمانی خوشامدگویی و ضیافتی برای یک زوج نظامی ترتیب داد که در حال دیدن ووهان بودند. من و شوهرم نیز شرکت کردیم.
در مهمانی با رئیس دفتر بازنشسته آقای یو آشنا شدیم. ظاهراً ناخوش بود و شنیدیم که سرطان دارد و اخیراً در بیمارستان بستری شده است. مدام آبریزش بینی داشت و در مدت کوتاهی از دو بسته دستمال کاغذی استفاده کرد. پسر آقای یو او را به مهمانی آورد و پس از آن او را برد. وقتی پسرش آمد، با او گفتگو کردم.
مرد جوان کاملاً معنوی بود و به سرعت متوجه شد که حزب کمونیست چین (حکچ) به فالون دافا افترا زده است. او با کمال میل با خروج از حزب موافقت کرد. در طول گپ کوتاه ما، پسر آقای یو متوجه شد که چرا پدر و مادرش بیمار هستند. مادرش در بیمارستان بستری شد به همین خاطر نتوانست در مهمانی شرکت کند. پسر گفت: «پدرم مدال و نشانهای نظامی زیادی در خانه دارد که پرتره مائو تسه تونگ روی آنهاست. او آنها را ارزشمند میداند. از او میخواهم که از شر آنها خلاص شود.»
آقای یو در آن روز یک نشان با عکس مائو همراه داشت. من و شوهرم نزد او نشستیم و حقایق آزار و شکنجه را توضیح دادیم، فالون دافا چیست و از او خواستیم که حکچ را ترک کند. شوهرم فالون دافا را تمرین نمیکند اما حقیقت را درک و از من حمایت میکند. آقای یو میترسید که دیگران صحبت ما را بشنوند، اما ما ادامه دادیم.
آقای یو گفت که قبلاً چیزی در مورد آزار و شکنجه شنیده است. پس از اینکه ما جزئیات بیشتری را توضیح دادیم، او موافقت کرد که از حکچ خارج شود. ما همچنین به او پیشنهاد کردیم که دو عبارت خوشیمن «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را بگوید. او تردید داشت اما گفت که آن را امتحان خواهد کرد.
همکار دیگری در ژوئن جشن تولد داشت و من و شوهرم دوباره با آقای یو ملاقات کردیم. این بار او ظاهر سالمتری داشت. او توانست برای آمدن به مهمانی سوار اتوبوس شود و به کمک پسرش نیازی نداشت. او با خوشحالی به ما سلام کرد و گفت که این دو عبارت را زیاد تکرار میکند. اما، همسرش آن را باور نکرد و هنوز در بیمارستان بستری بود.
«من دیگر نیازی ندارم که پسر و عروسم از من مراقبت کنند. آنها برای مراقبت از مادرشان به بیمارستان می روند.» ما برای او خوشحال شدیم و یک فلش با اطلاعات بیشتر بهمنظور روشنگری حقیقت به او دادیم.
بعد از ضیافت با آقای یو آنجا را ترک کردیم. او برای انجام یک کار وارد بانک شد و سپس با اتوبوس به خانه رفت. اصلاً نیازی به کمک نداشت.
شوهرم بعد از اینکه دید آقای یو در کمتر از شش ماه بسیار جوانتر و سالمتر بهنظر میرسد هیجانزده شد. او گفت: «این شگفتانگیز است!»
دیدگاههای ارائهشده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وبسایت دارای حق انحصاری کپیرایت برای وبسایت مینگهویی است. مینگهویی بهطور منظم و در مناسبتهای خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.
کپیرایت ©️ ۲۰۲۳ Minghui.org تمامی حقوق محفوظ است.