(Minghui.org) بیش از ۲۶ سال است که دافا را تمرین می‌کنم. قبل از اینکه در ۴۰سالگی فا را کسب کنم، از نظر جسمی و ذهنی ضعیف بودم، گویی خانمی مسن بودم. به بیش از ده‌ها بیماری مبتلا بودم و به‌سختی زندگی می‌کردم. دافا به زندگی‌ام رنگ تازه‌ای داد. اگرچه مسن هستم، ولی جوان به‎نظر می‌رسم. از دافا سپاسگزارم که باعث ایجاد این تغییرات در من شد. وقتی در سال ۱۹۹۹ آزار و اذیت شروع شد، همچنان در مسیر تزکیه‌ام استوار باقی ماندم.

یک روز پس از بازنشستگی در فوریه۲۰۲۰، بعد از ناهار ناگهان احساس کردم یک طرف بدنم بی‌حس شده است. خواستم به اتاق خواب بروم و کمی دراز بکشم. در این هنگام، عبارتی در ذهنم ظاهر شد: «در این وضعیت، به اتاق نرو و دراز نکش. خانواده‌ات را سریع بیدار کن.» فکر ‌کردم این عبارت از تلفن همراهم می‌آید و هنوز می‌خواستم به اتاق خوابم بروم، اما نمی‌توانستم راه بروم و به اتاق خواب برسم. این پیام دوباره ظاهر شد، بنابراین به اتاق خواب دیگر رفتم و شوهرم را بیدار کردم. او به من کمک کرد راه بروم و سپس تصمیم گرفتیم مطالعه کنیم. وقتی عکس استاد را دیدم فریاد زدم: «استاد! شیطان قصد دارد دوباره مرا اذیت کند!» بعد از هوش رفتم.

سپس صدایی شنیدم و پرسیدم: «چرا اینقدر سر و صداست؟» دخترم وقتی دید بیدار شدم خوشحال شد و گفت که در بیمارستان هستم. خونریزی مغزی داشتم که خیلی خطرناک بود و چند روزی در کما بودم. فقط آن موقع به یاد آوردم که استاد دو بار مرا از رفتن به اتاق خواب و خوابیدن منع کردند. وگرنه خونریزی زیادتر می‌شد! چون هنوز هیچ حسی در نیمه چپ بدنم نداشتم برای فیزیوتراپی به مرکز توانبخشی فرستاده شدم. بعد از اینکه توانستم راه بروم به خانه برگشتم. بعداً متوجه شدم که چشمانم تار شده‌اند.

خیلی فکر کردم، اما هنوز نمی‌دانستم چرا این اتفاق افتاد. یک تمرین‌کننده گفت به‌دلیل شکاف‌هایم در تزکیه، توسط نیروهای کهن مورد سوء‌استفاده قرار گرفته‌ام.

پس از بازگشت به خانه، به‌طور منظم سخنرانی‌های استاد را به‌ترتیب مطالعه کردم.

استاد بیان کردند:

«بنابراین شاگردانی که بیشتر مورد تداخل قرار گرفته‌اند و بدتر از همه مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند، عمدتاً شاگردانی هستند که خیلی کوشا نبوده‌اند، که فا را پیاپی مطالعه نمی‌کنند، یا هنگام مطالعه‌ فا ذهنشان جای دیگری است. همیشه این‌گونه است. به‌هرحال، مریدان دافایی که به‌خوبی تزکیه کرده‌اند، واقعاً نمی‌توانند مورد مداخله-- حتی کمترین مداخله‌ای-- قرار بگیرند. بیشتر اینکه افکار درست آن‌ها قوی است و هم‌زمان درحال کمک به دیگران هستند. آن‌ها به‌طور واقعی درحال کمک به استاد هستند فا را اصلاح کند.» («آموزش فای ارائه‌شده در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۰»

من مثل کسی بودم که استاد درباره‌اش صحبت کردند. هنگام مطالعه فا و فرستادن افکار درست متمرکز نبودم و به نجات مردم توجهی نداشتم. پس از آزار و اذیت، ترسم بیشتر شد. هنگام روشنگری حقیقت برای اعضای حزب کمونیست چین (ح.‌ک.‌چ) احساس نفرت داشتم. در ظاهر، سه کار را انجام می‌دادم، اما فقط به‌صورت عادت و برای انجام وظیفه. اگرچه قبل از نیمه‌شب نمی‌خوابیدم و تمرینات صبحگاهی را به‌موقع انجام می‌دادم، اما با تلفن همراهم خیلی مشغول بودم و با شوهرم زیاد تلویزیون تماشا می‌کردم.

پس از بازنشستگی، از محله‌ای که جلسات مطالعه گروهی فا برگزار می‌شد، دور شدم. اما تمرین‌کنندگان در گروه مطالعه فا مرا فراموش نکردند. پس از دیدن مشکلاتم، دستگاه‌های پخش‌ صوت mp3 و کارت‌های حافظه حاوی مطالب ضبط‌شده‌ نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست، فروپاشی فرهنگ حزب، بحث درباره فرهنگ حزب، هدف نهایی کمونیسم و شیطان بر جهان ما حاکم است را برایم فرستادند. آن‌ها از من خواستند که به‌طور مکرر به آن‌ها و همچنین مجموعه مقالات وب‌سایت مینگهویی با عنوان ازبین بردن فرهنگ حزب گوش دهم. هرچه بیشتر گوش می‌دادم به درک بهتری می‌رسیدم. مثل شمشیری تیز بود که لایه‌های لباس مبدلم، آنچه مانند کتی زیبا به‌نظر می‌رسید، را پاره می‌کرد و از تنم درآورد و من قسمت پنهانم را دیدم.

از این درک کاملاً شگفت‌زده شدم و بیشتر به‌ درون نگاه کردم. ابتدا متوجه شدم که نتوانسته‌ام مهربانی و نیکخواهی‌ای را که یک تزکیه‌کننده باید داشته باشد تزکیه کنم. با عقاید و نظرات مختلف دیگران مبارزه می‌کردم به‌جای اینکه به ‌درون نگاه کنم، آن‌ها را مداخله درنظر می‌گرفتم. وقتی به سراغم می‌آمدند، آن را فرصت خوبی برای تزکیه خودم تلقی نمی‌کردم و بارها و بارها این‌طور عمل کردم. این یک تجلی معمول از آموزه‌های ح‌.ک‌.چ است. اما تمرین‌کنندگان دافا، با توجه به راهنمایی‌ها و الزامات استاد، باید مردم عادی را نجات دهند و قطعاً نباید مانند آن‌ها بجنگند.

وقتی به کاوش بیشتر ادامه دادم، متوجه شدم که بعد از بازنشستگی می‌خواستم رها باشم و با شوهرم شروع به مسافرت و خرید در داخل و خارج از کشور کردم. روی لذایذ مادی تمرکز کردم و خودم را تزکیه نکردم!

استاد بیش از ۲۰ سال بدنم را پاکسازی کردند، اما من واقعاً خودم را تزکیه نکردم. نیروهای کهن از من سوء‌استفاده و مرا اذیت کردند. استاد هر تمرین‌کننده دافا را گرامی می‌دارند و ایشان مرا از آستانه مرگ بازگرداندند و فرصت دیگری برای تزکیه و انجام کارهای خوب به من دادند. مطمئن هستم که خود را اصلاح می‌کنم!

استاد بیان کردند:

«وضعیت هر فرد منحصربه‌فرد است. اما مایل هستم یک چیز را بدانید: اکنون که دافا را دارید، فا را به دست آورده‌اید و زندگی‌تان به دافا تعلق دارد، بنابراین باید بدون هیچ شکی با افکار و اعمال درست پیش بروید و عمل کنید و چیزهایی که به شما یاد دادم را انجام دهید.» («آموزش فای ارائه‌شده در واشنگتن دی‌سی ۲۰۱۸»)

متوجه شدم که زندگی من به دافا تعلق دارد و باید از نظم و ترتیبات استاد در هر کاری که انجام می‌دهم پیروی کنم. دیگر نمی‌توانم با طب مدرن، علم مدرن و مفاهیم مدرن آلوده شوم. بنابراین تلاش‌هایم را برای مطالعه و ازبر خواندن فا، ازبر کردن و سپس ازبر خواندن جوآن ‌فالون، هنگ ‌یین و سخنرانی‌های جدید افزایش دادم. همچنین به درون نگاه کردم، سمومی را که با آموزه‌های ح‌.ک.‌چ عمیقاً در من رسوخ کرده بود یافتم و سرانجام اهمیت نُه شرح و تفسیر و مقالات دیگر را درک کردم. همچنین چند فایل صوتی MP3  برای سایر تمرین‌کنندگان، اقوام، دوستان و آشنایان تهیه کردم، به این امید که بتوانم به آن‌ها در ازبین بردن سموم ح‌.ک.‌چ کمک کنم.

از این به بعد، خودم را خالص خواهم کرد و یک تزکیه‌کننده واقعی دافا خواهم شد.